از سه
طرح سايروس ونس، ژيسكاردستن و
برژينسكی عليه انقلاب 57، طرح
برژينسكی سرانجام به اجرا گذاشته
شد و اين طرح همچنان در داخل كشور
پيش برده میشود
برژينسكی
در يازدهم ديماه پنجاه و هفت گفته
بود
بايد
كاری كنيم كه جريانات چپ، اعم از
مسلمان و ماركسيست خطاهائی مرتكب
شوند تا آن خطاها باعث شود
روحانيت به رهبری آقای خمينی با
آنان درگير شود و آنان را از بين
ببرد
بيژن
جزنی در زندان شاه، به مسعود رجوی
گفته بود كه من نگران افتاده
سرانجام اين سازمان بدست تو هستم
با اعدام
فوری تقی شهرام، مبتكر انشعاب
پيكار در سازمان مجاهدين خلق،
نگذاشتند پرونده آن كودتا فاش
شود و هر دو طرف، يعني اعدام
كننده و رهبری مجاهدين از اين امر
سود بردند
هسته
مركزی طرح برژينسكی كشاندن آقای
خمينی به روياروئی با نيروهای
دمكرات و چپ مذهبی و غير مذهبی
بود و سازمان مجاهدين پيشآپيش
ديگر گروههای مسلح چپ غير مذهبی
آلت دست اين توطئه شدند
اعتماد
شورای انقلاب به سازمان مجاهدين
كه تا حد تصميم برای سپردن
شهرداری تهران به مسعود رجوی
وجود داشت، بعدها به روياوئی
خونين و خائنانهای
انجاميد كه فاجعه زندان از يك طرف
و ترورهای خارج از زندان از دل آن
بيرون آمد
آغاز طرح
برژينسكی برای مقابله خشن و
خونين به انقلاب 57 به زمانی
باز میگردد كه او در اردن با
صدام حسين ديدار كرد و حمله عراق
به ايران را به وی توصيه كرد
رجوی
تحليلش از جامعه غلط بود و فكر میكرد
به زودی حكومت را ميگيرد و به
نظر میرسد كه با همين تحليل غلط
بنیصدر را هم فريب داد و بدنبال
آن، عدهای از روحانيون متنفذ
فشار به امام را تشديد كردند كه
يكی از دو طرف جريان را انتخاب
كند
پيامد
فاجعه خرداد 60، علاوه بر كشتار و
انحراف انقلاب مهاجرت
سه
ميليون متخصص و تحصيلكرده
ايرانی است و اكنون، در حالی كه
متخصصان نفت رفتهاند، هشتاد
و دو در صد كاركنان نفت زير ديپلم
هستند
ترور
صادقترين و پاكترين نيروهای
انقلاب توسط سازمان مجاهدين و
اعدامهائی كه در زندان اوين
صورت گرفت، زخمهای عميق و غير
قابل اتيام از خود بر جای گذاشت
اعدام
گروه ده نفره از بقايای سازمان
چريكهای فدائی و سازمان
مجاهدين خلق توسط ساواك
شاهنشاهی، فقر كادر مجرب را براي
هر دو سازمان، بعد از انقلاب به
همراه آورد و كار بدست افراد كم
تجربه افتاد. برای سازمان
مجاهدين، اعدام و كشته شدن امثال
ذوالانوار و مصطفی خوشدل فاجعه
بود، زيرا ميدان برای رجوی خالی
شد
با
ترورهائی كه مجاهدين خلق كردند،
عملا افراد كم تجربهای بر سر
كار آمدند كه به نظر ميرسد
تحليل مشخصی از مسائل جهانی
نداشتند و امپرياليسم جهانی را
به خوبی نمیشناختند و به توطئههاي
سرمايهجهانی واقف نبودند و
شايد هم بعضی از آنها اعتقادی به
قانون اساسی هم نداشتند
طرح
برژينسكي، كه اوج اجرايش 30 خرداد
60 بود، بر همان پايه حذف، حذف و
حذف همچنان فعال است و وقايعي
را كه شاهديم، پيگيری و و دنباله
پيچيده و تكامل يافته همان طرح
برژينسكی است كه با شيوههای
جديدی مطرح است و جريانهائی در
داخل كشور هم چنان بر طبل طرح
برژينسكی میكوبند
|