|
کاخ سفید
آمریکا
سند
امنیت
ملی
ایالات
متحده
۲۰۲۵
را منتشر
کرد. این
سند حاوی
یک چرخش
بنیادین
راهبردی
در
آمریکا
پس از سه
دهه
لیبرالیسم
جهانی
است.
زیربنای
سند بر
این درک
قرار
دارد که
دوره
"رهبری
جهانی
آمریکا"
پایان
یافته و
سیاست
خارجی آن
کشور
باید از
نو تعریف
شود تا
صرفا در
خدمت
"قدرت
داخلی"،
امنیت
مرزی،
منافع
اقتصادی،
و رقابت
تمدنی با
چین
باشد.
سند بر
پایه
همان
منطق
"اول
آمریکا"
بنا شده،
اما این
بار در
قالب
بازتعریف
ساختارهای
امنیتی و
ژئوپولیتیکی
جهان.
براساس
محوری
ترین بخش
سند چین
تنها
قدرتی
است که
توانایی
ایجاد یک
چالش
ساختاری،
جهان
شمول و
بلند مدت
را برای
آمریکا
بوجود
آورد.
براساس
استراتژی
جدید،
مقابله
با چین
نه صرفا
نظامی،
بلکه
اقتصادی،
فناوری،
آموزشی،
صنعتی و
ژئوپولیتیکی
است.
هدف،
شکلدادن
به یک
بلوک
اقتصادی
-
فناورانه
متشکل از
آمریکا،
اروپا،
ژاپن،
کره
جنوبی،
کانادا و
استرالیا
و همچنین
کشورهای
کلیدی
اقیانوس
هند و
آرام و
آمریکای
لاتین
است. این
بلوک که
مجموع
تولید
ناخالص
آن
براساس
سند می
تواند
بیش از
۵۰
تریلیون
دلار
باشد
باید
زنجیره
های
تأمین
جهانی –
یعنی
ساخت یک
کالا در
دنیا که
بخش های
آن در
کشورهای
مختلف
تولید می
شود و
همه به
هم
وابسته
اند - را
از چین
جدا کند
بنحوی که
چین در
این
زنجیر
جایی
نداشته
باشد.
دسترسی
چین به
فناوری
های
پیشرفته
(هوش
مصنوعی،
نیمهرساناها،
کوانتوم)
باید
محدود
شود، و
استانداردهای
فناورانه
در جهان
تحت
کنترل
آمریکا
باقی
بماند.
مقابله
با چین
در
خاورمیانه،
آمریکای
لاتین و
آفریقا
یک الویت
است یعنی
هر نقطه
ای از
جهان،
صحنه
رقابت
مستقیم
آمریکا
با چین
است.
سند در
مورد
روسیه آن
را،
برخلاف
چین، یک
تهدید
"حاد"
معرفی می
کند نه
یک تهدید
"تمدنی".
روسیه
قدرتی
است که
می تواند
بی ثباتی
و هزینه
امنیتی
ایجاد
کند، اما
فاقد
ظرفیت
اقتصادی
و
فناورانه
برای
رقابت
بلند مدت
با
آمریکاست.
مهار
روسیه
باید
عمدتا
توسط
اروپا و
ناتو
انجام
شود و
آمریکا
دخالت
مستقیم و
گسترده
را دنبال
نمی کند.
در این
نگاه
جدید
روسیه یک
مسئله
منطقه ای
تلقی می
شود که
باید
توسط خود
اروپا
مدیریت
شود تا
آمریکا
بتواند
تمرکز
راهبردی
خود را
بر چین
بگذارد.
سند
امنیت
ملی
امریکا
تصویری
کمسابقه
از اروپا
ارائه می
دهد.
اروپا
هرچند یک
"شریک
تمدنی"
است، اما
دچار
افول
هویتی و
ضعف
ساختاری
شده و در
وضع
کنونی
"ضعیف،
پیر،
وابسته"
و
نیازمند
احیا و
اتحادیست
که باید
بار دفاع
خود را
خود بر
دوش
بکشد.
تمدن
اروپایی
با
مشکلاتی
مانند
سقوط
جمعیت،
بحران
هویت
فرهنگی،
کاهش
ایمان به
آزادی
بیان
توصیف می
شود.
اروپا
بدون
بازسازی
توان
دفاعی و
بازگشت
به "ارزش
های
تمدنی
غربی"،
قادر به
مقاومت
در برابر
روسیه و
رقابت
چین نیست.
ناتو نیز
در سند
۲۰۲۵
دچار یک
بازتعریف
تاریخی
می شود.
سند
صریحا
اعلام می
کند که
آمریکا
دیگر نمی
تواند
"اطلس
جهان"
باشد
یعنی بار
همه جهان
و دفاع
اروپا را
بر دوش
بکشد.
کشورهای
اروپایی
باید
حداقل
۵
درصد از
تولید
ناخالص
ملی خود
را برای
دفاع
هزینه
کنند.
ناتو از
یک اتحاد
جهانی
باید به
یک اتحاد
منطقه ای
با
مأموریت
اصلی
بازدارندگی
روسیه
تبدیل
شود. این
محدودسازی
نقش ناتو
و انتقال
بار
دفاعی به
اروپا
عملا
ادامه
سیاست
"درهای
باز" و
گسترش
ناتو را
که در
گذشته
دنبال می
شد
غیرممکن
می کند.
یکی از
تازه
ترین و
مهم ترین
بخش های
سند،
بازگشت
صریح به
دکترین
مونرو
است که
با
فرمولبندی
"نتیجهگیری
ترامپ از
دکترین
مونرو"
بیان می
شود.
براین
اساس
آمریکای
لاتین
باید از
نفوذ چین
و روسیه
پاک شود
و نیمکره
غربی به
حوزه
نفوذ
انحصاری
آمریکا
بدل
گردد.
بعبارت
دیگر
امریکا
رقابت با
چین را
جدی تر
از آن می
داند که
اجازه
دهد آن
کشور در
آمریکای
لاتین
بندر،
معدن،
شبکه جی۵
داشته
باشد یا
حضور
مالی
پیدا
کند. سند
عملا می
گوید که
آمریکا
نیرو و
منابع
خود را
از
خاورمیانه
و حتی
اروپا کم
می کند
تا
دوباره
ظرفیت
راهبردی
در قاره
آمریکا
بسازد.
سند
امنیت
ملی
۲۰۲۵
تاکید می
کند که
دوران
تمرکز
سنگین
آمریکا
بر
خاورمیانه
پایان
یافته
است.
اولویت
جدید
کاهش
حضور
نظامی،
افزایش
عادیسازی
روابط،
جلوگیری
از نفوذ
چین، و
استفاده
از انرژی
منطقه در
قالب
نظمی
جدید و
غرب
محور
است.
ایران،
عربستان،
اسرائیل،
امارات و
قطر در
این سند
نه
بعنوان
کانون
بحران،
بلکه
همچون
مهره های
ژئوپولیتیکی
در
مقابله
بزرگ تر
آمریکا
با چین
دیده می
شوند.
سند
بازگشت
صنعت به
آمریکا
را ستون
امنیت
ملی می
داند؛
اما
بازگشت
صنعت نه
از مسیر
بازار
آزاد،
بلکه از
طریق
یارانه
های عظیم
دولتی،
اجبار
زنجیره
های
تأمین
کالاها
به خروج
از چین،
توسعه
صنایع
راهبردی
مانند
نیمه
رسانه
ها،
انرژی،
تجهیزات
شبکه،
خودروهای
برقی و
دفاعی.
در مجموع
می توان
گفت که
سند
امنیت
ملی
آمریکا
از یکسو
با واقع
بینی به
وضعیت
کنونی
آمریکا
می نگرد
و افول
آن را می
پذیرد و
از سوی
دیگر
برخی راه
حل های
غیر واقع
بینانه
را برای
تداوم
برتری آن
ارائه می
دهد. در
یک کلام
این سند،
راهبردی
برای
پیروزی
بر بلوک
چین و
روسیه و
بریکس و
شانگهای
نیست،
بلکه
بیان
راهکارهایی
خوش
بینانه
برای به
زانو در
نیآمدن
سریع و
حفظ
هژمونی
است. |