اخبار

پيك   

                pyknet@persobe    


 

آفت حجتيه و موتلفه در جان انقلاب پنجاه و هفت
سخنان افشاگرانه عائقه رجايی 
پيرامون مهمترين مسايل كشور و انقلاب پنجاه و هفت
پولدارها و مستكبرين پشت علمای متحجر سنگر گرفتند 
و انقلاب را از مسير خارج كردند
تبليغات وسيع برای تبديل جمهوری به حكومت 
 بصورت يك استراتژی شروع شد
اهداف آمريكا و انگليس توسط
متحجرين مذهبی پيش برده ميشود
در مخالفتهايی كه با آقای خاتمی ميشود 
همان جريانهای مخالف امام فعال هستند

خانم عاتقه صديقي، همسر شهيد رجايی در گفت‌وگو با خبرگزاری دانشجويان ايران، به تفصيل به بيان ديدگاههای خود در ارتباط با جريان‌شناسی گروههاي سياسی كشور پرداخته است.
بررسی آرا و انديشه‌های امام راحل و پاسخ‌گويی به برخی شبهات مطرح‌شده پيرامون زندگي، ارتباطات و شهادت شهيد رجايی نيز از محورهای اين گفت‌وگوست .
متن اين گفت‌وگو به شرح زير است


آيا از نوع رابطه‌ی شهيد رجايی با‌ آقای نبوی در زندان اطلاعی داريد؟
زمانی كه شهيد رجايی به اتفاق آقاي بهزاد نبوی در زندان قصر بودند، نماز جماعت ممنوع بود، اما شهيد رجايي اقدام به برگزاری نمازجماعت مي‌كند، افرادی كه به اين نماز جماعت مي‌پيوستند مورد سخت‌گيری قرار مي‌گرفتند و به بند عمومی كه مجرمانی چون معتادان، قاچاقچيان و ... زندان بودند منتقل مي‌شدند، آقای بهزاد نبوی يكی از كسانی بود كه به اين نماز جماعت مي‌پيوندد و با شهيد رجايی مدتی را در بند زندانيان عادی مي‌گذارند، اين واقعه‌ خود نشان‌دهنده‌ی اين است كه ايشان در زندان چه موقعيتی داشت و همين كه شهيد رجايی ماهها با ايشان در زندان، زندگي كرده بودند و بعد از انقلاب ايشان را به عنوان عضو كابينه‌ی خودشان انتخاب مي‌كنند و تا پايان هم اين همكاري ادامه داشت، نشان‌دهنده‌ی اين است كه شهيد رجايی با شناختی كه در زندان از ايشان به دست آورده بود به ايشان اعتماد داشت.
كسی كه چندين دوره در كابينه‌هاي دولت امتحان داده، بيست سال در خدمت نظام بوده و مديرتش را ثابت كرده است و چندين بار ايشان را استيضاح كردند و هر بار بعد از روشن شدن حق نمايندگان مردم به ايشان رای دادند چگونه است كه هرازگاهی اين اتهامات مجددا تكرار مي‌شود، اين برای جمهوری اسلامی خيلی زشت است و من دست دشمن را در اين كار مي‌بينم كه مي‌خواهد كشور را از خدمات شايسته‌ي ايشان محروم كند و توجه مسوولان را از مسائل اصلی كشور منحرف كند.
يادم هست كه هر وقت قرار بود ايشان راي اعتماد بگيرد عكس‌های خانوادگی و عكس مراسم ازدواج ايشان را پخش مي‌كردند.
اولين باری كه اين عكس‌ها را پخش كرده بودند، من از آقای بهزاد نبوی سوال كردم جريان عكس‌ها چيست؟
در واقع به دليل اختلافی كه شهيد رجايی و ايشان در زندان با منافقين پيدا كرده بودند، پس از آزادی احتمال ترور آنها خيلی زياد بوده، در اين شرايط مادرشان همسری برای ايشان انتخاب مي‌كند و به ايشان پيشنهاد ازدواج مي‌دهد. آقای نبوی مي‌گفت، چون مادرم برای من خيلی زحمت كشيده بود و بعد هم من فكر مي‌كردم بعد از ترور من مهمتر اين است كه آنها همديگر را بپذيرند، پيشنهاد مادرم را قبول كردم اما ميهمانان آن جلسه را پدرم دعوت كرد و ربطی به من نداشت، من ديدم اين وقايع اتفاقا نشان‌دهنده‌ي اخلاق و گذشت و فداكاری آقای نبوی است.
در واقع گناه آقای نبوی اين است كه در يك خانواده‌ی عادی راه خودشان را پيدا كرده‌اند. به نظر من اسلام ايشان از اسلام اين افراد متحجر سنتی كه در پی طرح پرونده‌ی 8 شهريور بودند با ارزش‌تر است.
از نظر ما اين ارزش است كه يك مبارز با تحقيق راه خودش را پيدا كند. آقای نبوي چون دنبال حق بوده، دين را خودش پيدا كرده است.
دكتر شريعتی از ديد شهيد بهشتی انساني بود كه در حال رفتن و شدن بوده و چون در اينجا ديگر تقليد نيست و پيدايش است، ممكن است خطاهايی هم از او سر بزند ولي آنچه مهم است اين افراد مي‌توانند اشتباهات خود را شناسايی و اصلاح كنند اما اين نكته در مورد متحجران سنتي‌ صادق نيست، آنها اسلامشان تقليدی است و نكته‌ی مهمتر اين است كه ظواهر را ياد گرفته‌اند اما تزكيه‌ی نفس را ياد نگرفته‌اند. به خاطر همين مساله اين قبيل افراد نمي‌توانند درك كنند كه اگر هم فردی ظواهر را رعايت نمي‌كرده به تدريج از درون متحول شده چه ارزشي دارد.
مشكل ما، مشكل تقوی و تزكيه‌ی نفس افراد متحجر سنتی است، به خاطر همين امام (س) از پخش اين عكس‌ها ناراحت شده بودند و شخصا هم البته پس از بررسي‌هاي انجام شده دستور مختومه شدن پرونده‌ي 8 شهريور را مي‌دهند، اين اختلاف و فاصله‌ هميشه ميان متحجرين و امام خمينی وجود داشت، امام وقتی كه آيت‌الله خزعلی فقيه شورای نگهبان كه طرفدار انجمن حجتيه بود و به نفع آنها تبليغ مي‌كرد، آقای محمد سلامتی دبيركل سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی را متهم به كمونيست بودن مي‌كند، در نامه‌ای به ايشان مي‌گويند اين كار شما باعث وهن شورای نگهبان مي‌شود و ايشان را مورد سوال قرار مي‌دهد كه حتی اگر بپذيريم كه چنين بوده آيا فردی كه توبه كرده راه درستی مي‌رود، كار درستی مي‌كند يا كسی كه يك مسلمان را متهم مي‌كند؟.
افشای گناه از گناه بزرگتر است، اعتقاد مسلمانان اين است . احساس من اين است كه اين اتهامات به خاطر حسادت به قدرت مديريتی آقای نبوی است، تحمل ندارند كه ببينند كارهای مهمی به نام آقای نبوی ثبت شود. در حقيقت متحجرين سنتی با اين رفتارشان جامعه را از مديريت آقای نبوی كه هم از لحاظ توانايی و هم از لحاظ صداقت نمونه است، محروم مي‌كنند، هرگاه ايشان خواسته‌ در اين مملكت يك كار بزرگ را انجام دهد با اتهامات مختلف سعی كرده‌اند او را كنار بزنند. نمونه‌اش در پروژه‌اي كه شركت پتروپارس به عنوان يك كار بي‌نظير در صنعت نفت انجام مي‌دهد، چه عظمت و اهميتی برای كشور دارد، به هر حال به همين دلايل ايشان نائب رييسی مجلس و مسووليت خود را در پتروپارس كنار گذاشت.
اما به نظر من به طور غيرمستقيم دستگاه‌های جاسوسی انگليس و آمريكا عليه ايشان فعال هستند، الان زماني نيست كه اين دستگاه‌ها مستقيم و بي‌واسطه عمل كنند. در همه‌ی اين زمينه‌ها ما دست دشمن را مي‌بينيم، دشمنان ما از ضعف‌های فكری و فرهنگی خود ما استفاده مي‌كنند، آنها از افكار متحجرانه متنسكينی كه خون به دل امام كردند، استفاده مي‌كنند و براي پيشبرد اهداف خودشان بهره مي‌گيرند خيلی به ندرت دست آنها آشكار مي‌شود از جمله در ملاقات خصوصی آقاي محمدجواد اردشير لاريجانی با نيك‌ براون قبل از انتخابات دوم خرداد.
چطور است افرادی كه هيچ سابقه‌ي مبارزاتی ندارند بايد تا حساس‌ترين مراكز تصميم‌گيری برسند اما آقاي نبوی كه يك مبارز بوده و سابقه‌ي مبارزاتی و عقيدتی قوی داشته با آن توانايی مديريتي‌اش امروز جامعه بايد از ايشان بي‌بهره بماند.


شما موضع‌گيری از شهيد رجايی كه در آن به ديده‌ی شك و ترديد به آقاي بهزاد نبوی نگريسته باشد به ياد نداريد؟
ابدا، بلكه شهيد رجايی قبل از شهادت، به برخی از كسانی كه بعد از شهادتش پرونده‌ی 8 شهريور را مطرح مي‌كردند با ديد تعجب آميزی نگاه مي‌كرد.
افرادی بودند كه سابقه‌ی مبارزاتي نداشتند و شهيد رجايی پس از انقلاب وقتی مي‌ديد كه هر جا كه در نهادهاي مهم تصميم‌گيری انقلاب مي‌رود، آنها حضور دارند و از اين موضوع تعجب مي‌كرد.
در آن زمان افرادی از مخالفان امروز آقای خاتمی تلاش مي‌كردند كه مرا پرچمدار پرونده‌ی هشت شهريور قرار دهند من گفتم چون هيچ سندی در دست ندارم كار شما را هم سياسی مي‌دانم با شما حركت نمي‌كنم. كار سياسی كه در كار قضا دخالت كند فتنه ايجاد مي‌شود.
اينها اگر اتهاماتشان مي‌چسبيد مرا متهم مي‌كردند، اما سوابق من طوري است كه اگر اين اتهام را مطرح كنند مردم به آنها مي‌خندند.
وقتی امام در طول دوران حياتشان متهم به اين شدند كه هر روز حلالی را حرام و حرامی را حلال مي‌كنند، طبيعی است كه امروز ما با چنين حوادثی مواجه باشيم.



شما به اختلافات متحجرين و امام خمينی اشاره كرديد، منظور شما از متحجرين كدام افراد و گروه‌ها
هستند؟
متحجرين با زمان‌كشي، جوانی و انرژي انقلاب را از دست ملت ما گرفتند، وقتي فرصت‌ها از دست مي‌رود، برگشت آنها كار ساده‌ای نيست، متحجرين، انرژي انقلاب را با زمان‌كشی برای جلوگيري از استراتژی امام برای حاكميت مستضعفين از دست ما گرفتند، اگر از من بپرسيد انقلاب چه شد، مي‌گويم پولدارها و مستكبرين پشت سر علماي متحجر و متنسك سنگر گرفتند و انقلاب را از دست ملت خارج كردند.
اينها به احكام حكومتی امام معترض بودند، به وجود خود امام هم معترض بودند، همانطوری كه امروز با آقاي خاتمی مي‌جنگند، چون ديدگاه‌های او به امام نزديك است. اينها با قوانين و مصوبات اصلی كه حلال مشكلات دولت ميرحسين موسوی بود، بيشترين مخالف را داشتند و در طرح‌ها و لوايحی كه راهگشای دولت برای منافع مستضعفين بود دست دولت را بسته بودند، مي‌گفتند مردم منتظرند كه امام هر روز حرامی را حلال و حلالی را حرام كند.
مساله‌ی مالكيت، قانون‌ كار، تعاوني‌ها، ماليات، كشت موقت اراضی كشاورزي، تلويزيون، موسيقی فرهنگ و ... را به گونه‌ای دنبال مي‌كردند كه تضاد شديدی با ديدگاه‌های امام داشت تا آنجا كه امام فرمودند: خون دلی كه پدر پيرتان از دست مقدس‌مآبان خورد از اغيار نخورد. وقتی مساله‌ی قانون كار و تعاوني‌ها مطرح شد گفتند: مي‌خواهند بخش خصوصی را نابود كنند قانون كاري را آورده بودند كه در آن از كارگر با عنوان اجير ياد شده بود و تمام آن به نفع سرمايه‌داری بود.
البته معتقد بودند كه بايد از روي ترحم و دلسوزی دست آنها را گرفت. شهيد رجايی مي‌گفت: دو نفر دست سر يتيم مي‌كشند يكی دنبال آن است كه ببيند آيا مورد رضای خدا قرار گرفت آيا درست دست كشيد و بعد هم به شكرانه‌ی اين نعمت سعی مي‌كند خدمت بيشتری بكند مستضعف را ولي‌نععمت خودش مي‌داند مثل آقای خاتمی كه خودش را خدمتگذار مردم مي‌بيند اما ديگري مي‌گويد، خدايا ببين دست سر يتيمت كشيدم بهشت را آماده كن و احساس آقايي به او دست مي‌دهد و از اين احساس لذت مي‌برد.
امام مي‌گفت‌: اسلام ناب مي‌گويد فقرا درمال اغنيا شريكند از سوی ديگر اين مستضعفين بودند كه انقلاب را شكل دادند اما اين افراد دلسوزي‌ براي مستضعفين را از بعد قيوميت و سرپرستي آنها می دانند، در جمهوريت هم معتقدند كه مردم رعيتند مردم ساده‌اند و ما بايد آنها را تقويت كنيم.
همين متحجرين سنتی مي‌گفتند كه ماليات گرفتنی نيست دادنی است و كسي كه وجوهات مي‌دهد نبايد ماليات بدهد.
امام مي‌فرمايد: آقا مي‌نويسد ماليات نبايد داد آخر شما ببينيد بي‌اطلاعي تا چقدر! ما از كجا سهم اما و سهم سادات پيدا كنيم كه دولت را اداره كنيم آقايان يك كسی مي‌رود و يك چيزی به آنها مي‌گويد آنها هم باورشان مي‌آيد. بايد آقايان فكر بكنند كه هركسی آمد هرچی زد، بايد از اول حمل بر فساد بكنند كه اين مي‌خواهد يك كاری بكند... .
نظر اين آقايان اين بود حتی اگر كسي زمينی روی يك معدن داشته باشد در آن معدن حق مالكيت دارد كه از امام استفتاء كردند و امام فرمودند كه معادن چون ملی است متعلق به ملت‌هاي حال و آينده است اما دولت بايد قيمت املاك اشخاص و يا اجاره‌ی آنها را مانند ساير زمين‌ها بدون محاسبه‌ي معادن در قيمت يا اجاره بپردازد و مالك نمي‌تواند از اين امر جلوگيري كند.
امام معتقد بود زمين‌هايی را كه فئودال‌های رها كرده بودند كشاورزان مستضعف كشت كنند چندين سال دولت اين كشاورزان را با حرف نگه مي‌داشت و آنها محصول خوبی را به دولت تحويل مي‌دادند اما متحجرين اين كار را غيراسلامی مي‌دانستند و مخالفت كردند.


قبل از انقلاب شهيد رجايی با همين گروه‌هايی كه شما گفتيد، با امام اختلاف داشته‌اند، همكاری مي‌كردند؟
من قبلا هم در مصاحبه‌ای توضيح دادم كه شهيد رجايی با بعضی از اعضاي مؤتلفه ارتباط داشت، حدود 2 - 3 سال شاگرد يكی از اعضای مؤتلفه بوده همانطور كه با خيلی گروه‌های ديگر از جمله نهضت آزادی يا سازمان مجاهدين كار مي‌كرده و وقتی مي‌ديده كه اختلاف نظر پيدا كرده از آنها جدا مي‌شد. شهيد رجايی 27 سال شاگرد آيت‌الله طالقانی بوده.
ما نمي‌توانيم از همكاری فردی با گروه‌های سياسی فعال قبل از انقلاب نتيجه بگيريم كه آن فرد چارچوب فكري آن گروه را پذيرفته است. حتی اگر فرض كنيم كه ادعای مؤتلفه در مورد عضويت شهيد رجايی در آن گروه درست است اما هر كسی كه رجايی را مي‌شناسد نام او در ذهنش با مستضعفين و امام خمينی امام مستضعفين گره خورده است. شما عملكرد و استراتژي‌های موتلفه، جامعه مدرسين و شورای نگهبان را با استراتژي‌هاي امام و شهيد رجايی در دفاع از مستضعفين مقايسه كنيد اگر در اين ميان اختلافی هست كه هست. شهيد رجايی به شهادت تاريخ انقلاب افكارش با امام مستضعفين تطبيق داشت اگر بتوان پذيرفت كه شهيد رجايی با موتلفه ارتباط داشته، همكاری داشته و به آنها در اداره مبارزاتشان كمك مي‌كرده اما اولا هيچ گاه در همان كتاب خاطراتی هم كه مورد استناد آقای بادامچيان واقع شده واژه عضويت از قول شهيد رجايی به كار نرفته ثانيا ما به لحاظ فكری شهيد رجايی را نمي‌توانيم محدود به چارچوب فكری موتلفه به عنوان يك گروه سياسي نماييم و اگر بخواهيم همكاري مبارزاتی آنها را در هر سطحی ولو در سطح عضويت رسمی به معنای همفكری و تطبيق تفكر سياسي‌شان بگيريم ضمن آنكه همه مي‌دانند كه راست نگفته‌ايم، در حق امام و شهيد رجايی هم مرتكب ظلم شده‌ايم.
نكته‌ای را كه می خواهم روی آن تاكيد كنم اين است كه شهيد رجايی به دليل ارتباطش با موتلفه از آنها شناخت كافي داشت و با شناختی كه از موتلفه داشت عضو حزب جمهوری اسلامی نشد.
جالب اين است كه جناح غير موتلفه‌اي حزب جمهوری اسلامی افرادی از جمله مهندس ميرحسين موسوی كه ايشان وزيرامور خارجه و مورد اعتماد شهيد رجايی بود پس شهيد رجايی چه احتياطي برای عدم عضويت در اين حزب داشت شهيد رجايی به دليل سابقه مبارزات و تحليل سياسی كه داشت هميشه پيشاپيش چيزهايي را مي‌فهميد كه بعضی افراد نمي‌فهميدند ما بايد به اين ابهام‌های مهم درتاريخ انقلاب پاسخ دهيم.
گروه‌های متحجری كه به حضور آنان در دوران حيات حضرت امام اشاره كرده پس از رحلت امام خمينی چه نقشی داشتند و اكنون چه تاثيری در عرصه‌های سياسي كشور دارند؟
اينها بعد از سال 77 به يك برنامه تبليغاتی وسيع دست زده‌اند كه حاصل آن تغيير جمهوری اسلامی به حكومت اسلامی و فراموش كردن آرمان‌هاي انقلاب اسلامی است پس از رحلت امام اينها از تعبير امام راحل استفاده كردند اولين بار هم من از آقای يزدی در خطبه‌های نماز جمعه شنيدم (و متاسفانه امروز خيلی از دوستان ما هم با بي‌توجهی به مفهوم اين واژه از اين واژه مكرر استفاده مي‌كنند) آنها به همين صراحت مي‌گفتند حرف امام را نزنيد امام رفت و از امام به عنوان امام راحل نام مي‌بردند. بعد به حذف وسيع نيروهای پيرو خط امام پرداختند و كارهای وسيع تبليغاتی انجام دادند كه در آنها از رزمندگان استفاده ابزاري مي‌كردند. همين هيات رزمندگان اسلام مسابقات ميلاد نور را چاپ مي‌كردند و دراختيار مردم قرار مي‌دادند كه من دست موتلفه و حجتيه را در اينكار مي‌بينم در اين مسابقات در سوال 16 آمده است مردم در 22 بهمن و سرنگونی حكومت طاغوتی شاه خواستار چه حكومتی بودند اين سوال در جواب سه گزينه داشت: الف - جمهوری ب - اسلامی ج- دمكراتيك. خوب در اين سوال جمهوری را در مقابل اسلامي قرار دادند اينها مي‌خواهند جمهوري اسلامی را تبديل به حكومت اسلامی كنند اين برنامه‌ی آنها از همان اول بوده و هست.
امروز در نوع مخالفت‌هايی كه با آقاي خاتمي، رييس جمهور مي‌شود همان جريان‌هاي مخالف امام فعال هستند مگر آقای خاتمي و مردم چه مي‌خواهند جز اينكه مي‌گويند قانون اساسی كه با خون شهدا و به دست اسلام‌شناسان انقلابی دلسوز و قوي نوشته شده اجرا شود آيا اين چيز زيادي است؟

ی