اخبار

پيك   

                pyknet@persobe    


 

 

گفتگوی عليرضارجائي، از رهبران نسل دوم ملی‌-مذهبی‌های ايران كه برنده انتخابات مجلس ششم بود اما شورای نگهبان مانع ورود او به مجلس و در جريان يورش به ملی‌-مذهبی‌ها نيز زندانی شد.

 

پس از دوم خرداد گسترده‌ترين مهار سياسی شامل ملی‌-مذهبی‌ها شد، اما تحولات آينده را اين نيرو شكل می‌دهند و در انتخابات مجلس ششم همين نيرو، با همه محدوديت‌ها كه بر آن‌ها اعمال كردند پس از حزب مشاركت قرار داشت.

 

رفراندوم

ظرفيت قانونی باقی نمانده

 

تاكنون، از بيم خشونت از ظرفيت‌های اجتماعی استفاده نشده‌

و دو ديدگاه همچنان در جبهه دوم خرداد وجود دارد:

 1-‌ حل اختلافات در ساخت قدرت

2-‌  شكل اجتماعی‌تر بخشيدن به اصلاحات

 

عليرغم انتقاداتی كه مي‌شود، خاتمی نقش مهمي در پيشبرد اصلاحات داشته‌است

 

مخالفان اصلاحات چون فهميده‌اند اصلاحات قائم به فرد نيست، با وحدت نسبی و همه جنبه در برابر آن ايستاده‌اند اما جبهه راست در آينده دچار تشتت و ريزش خواهد شد.

 

طرح اصلاح قانون مطبوعات، قانون منع شكنجه و طرح هيات منصفه از لوايح مهم مجلس ششم بود، در عين حال كه نطق‌هاي پيش از دستور مجلس نيز نقش مهمی در پيشبرد دمكراسی در كشور داشته‌است.

 

اطلاعيه‌های دادگستری تهران، شك و ترديدهای گذشته در باره دانش‌ حقوقی صادر كنندگان آنها را به يقين تبديل كرد.

عليرضا رجايی دارای مدرك دكتراي علوم سياسی از پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی است
وی در زمان انتشار روزنامه هاي جامعه، توس، خرداد و عصرآزادگان سردبير سياسی آن روزنامه‌ها بود وی همچنين عليرغم كسب آرای نسبتا بالای مردم تهران در دور اول انتخابات مجلس ششم، از راهيابي به خانه‌ی ملت بازماند رجايی در حال حاضر عضو هيات مديره‌ی انجمن صنفی روزنامه‌نگاران ايران است
خبرگزاری دانشجويان ايران با رجايی پيرامون مباحثی مانند روشنفكري، دموكراسي، ملی - مذهبي‌ها، اصلاحات و  گفت‌وگويی انجام داده است كه از نظرتان مي‌گذرد

روشنفكر ايرانی كيست و چه مشخصاتی دارد؟
برخی معتقدند كه به طور قطع بايد بين روشنفكری و فعاليت‌هاي صرف آكادميك تفاوت قايل شد آنها روشنفكری را نوعی انديشه جهت‌دار و معطوف به عمل تلقی مي‌كنند، بنابراين تفاوت نمي‌كند مبدا انديشه معطوف به عمل مذهبی يا غيرمذهبی باشد، بلكه مهم اين است كه انديشه حتما متعهد به تغيير اجتماعی باشد، به همين دليل غالب كسانی كه در مفهوم روشنفكری در ايران صحبت كرده‌اند، متكی به همان سنت چپی بوده‌اند كه روشنفكری را اساسا انديشه معطوف به عمل و تغيير و تحول اجتماعی و سياستی تلقی كرده‌اند
برخی ديگر هم روشنفكری را توام با عمل ايدئولوژيك تلقی كرده‌اند و عمل ايدئولوژيك نيز انديشه معطوف به عمل سياسی تلقی شده است كه ممكن است در جهت حفظ وضع موجود و يا در جهت تحول وضع موجود باشد
اگر تعريف انديشه معطوف به عمل و سياست را از روشنفكری بپذيريم، در مقام توصيف، روشنفكر ايراني كسی است كه در جهت پروژه‌هاي مختلف سياسی در ايران فعاليت فكری مي‌كنند و مي‌توان آنها را به دو گروه روشنفكران محافظه كار كه در پی حفظ وضع موجود هستند و روشنفكران راديكال كه در فكر تحول سياسی و اجتماعی هستند، تقسيم كرد البته ممكن است هر يك از اين دو دسته نيز خود به گونه‌هاي ديگری تقسيم شوند

دكتر شريعتی نيز روشنفكران را به دو دسته روشنفكر بي‌درد و روشنفكر حقيقی تقسيم مي‌كند، آيا روشنفكران تقسيم‌بندي‌هايي را كه در مورد آنها صورت مي‌گيرد قبول دارند؟
ما لزوما نمي‌توانيم به يك نوع از تقسيم‌بندی روشنفكری برسيم برای مرحوم شريعتی روشنفكر ايده‌آل يك روشنفكر دردمند بود و حتما دردمندی را ويژگی روشنفكری مي‌دانست و وقتی از روشنفكر غير دردمند سخن مي‌گفت، بيشتر منظور او كساني بودند كه از تعهدات روشنفكري شانه خالی كرده‌اند
همه روشنفكران لزوما چنين تقسيم‌بندي‌هايي را نمي‌پذيرند

اساسا روشنفكری چه ارتباطی با تجددخواهی دارد؟
برخلاف افرادی مانند مرحوم شريعتی كه بيشتر، روشنفكری را ملازم با تعهد مثبت اجتماعی در جهت حمايت از گروه‌های محروم و طبقات فرودست ميدانست ، برخي، روشنفكری را بيماری دوران تجدد و دوران ايدئولوژي‌زدگي‌هاي اجتناب‌ناپذير مي‌دانند و معتقدند كه به جهت سرگشتگي‌هاي ناشی از تجدد است كه روشنفكر، جانشين فيلسوف شده و فيلسوف كه به دنبال حقيقت بوده ، جای خود را به روشنفكری داده است كه عمل ايدئولوژيك را جانشين جستجوي حقيقت مي‌كند

آيا تجددخواهی مترادف غربزدگي است؟
در حال حاضر مفهوم غربزدگی به معنای يك ناسزای سياسی است و اگر ما بدون در نظر گرفتن متن اجتماعي و سياسی در ايران بخواهيم، لفظ غربزدگی را به كار ببريم، ممكن است كه توام با تبعات منفی باشد ولی بايد پذيرفت كه روشنفكري اساسا ملازمه با تجدد دارد، تا آنجا كه نمي‌توان مفهوم روشنفكری را به دوره ما قبل تجدد تسری داد، به اين معنا روشنفكري با ايدئولوژی آميختگی دارد و نمي‌توان روشنفكری را بدون بسط ايدئولوژي‌ها در دوران تجدد تعريف كنيم
من فكر مي‌كنم اگر نخواهم لفظ غربزدگی را كه بيشتر متاثر از تعابير منفی مرحوم آل احمد است به كار ببرم، قطعا روشنفكری با غرب‌گرايي ملازمه دارد و اين غرب‌گرايی صرف‌نظر از مفاهيم مثبت يا منفی است كه دراين خصوص به كار می بريم

مفاهيمی نظير ”روشنفكري وابسته” و ”روشنفكری وارسته” تا چه اندازه معنی دارد؟
اين واژه‌ها بيشتر مفاهيمي است كه درچالش‌های سياسی شكل گرفته است نگاهی به گرايش‌هاي محافظه‌كارانه نشان مي‌دهد كه از نظر آنها اساس روشنفكری كه با دين همخوانی ندارد، وابسته تلقي مي‌شود، در حاليكه مطالعات تاريخی نشان مي‌دهد كه لزوما اينگونه نيست روشنفكران ملي فراوانی بوده‌اند كه البته صبغه مذهبی هم نداشته‌اند، البته برخی هم روشنفكر وابسته را كسی مي‌دانند كه فعاليت فرهنگی او در جهت دفاع از منافع بيگانه باشد و روشنفكر وارسته را در مقابل، روشنفكراني مي‌دانستند كه در جهت تحول وضع موجود بوده‌اند به هر حال فكر مي‌كنم نبايد به اين تقسيم‌بندي‌ها كه بيشتر معطوف به چالش‌های سياسي روزمره است چندان توجه داشت بلكه بهتر است تقسيم بندي‌هايی را كه در حوزه جامعه شناسی سياسی وجود دارد، در تعريف روشنفكری لحاظ كنيم

آيا تعريف روشنفكري، وابسته به مقتضيات زمان است و در مقاطع مختلف بسته به شرايط، مفهوم آن تغيير مي‌كند؟
مفهوم روشنفكری مانند هر مفهوم ديگری تغيير مي‌كند
وظيفه، مسووليت و رسالت اصلي روشنفكر در برابر توده مردم چيست؟
به نظر نمي‌رسد ما بتوانيم يك توصيه‌ی عام و از بيرون، به همه روشنفكران ارايه بدهيم و بگوييم روشنفكری لزوما بايد حامی منافع توده مردم باشد يا نباشد، اينها احكام اخلاقی است و حكم اخلاقي ثابت در مواجهه با ايدئولوژي‌هاي متنوع و حتی متضاد، امكان‌پذير نخواهد بود
در واقع اين ايدئولوژي‌هاي روشنفكری است كه برای آنها احكام اخلاقی صادر مي‌كند

وظيفه روشنفكر در طرح مباحثي نظير اصلاحات در جامعه چيست؟
هر عمل سياسی متكی بر يك يا چند پيش‌فرض‌ اخلاقی است اگر شما در عمل سياسی خود اين امر را در نظر بگيريد كه بايد معطوف به گسترش دموكراسی باشيد، اين مفهوم داراي يك بار اخلاقی مي‌شود و از آنجا كه ايدئولوژي‌ها هر يك گزاره‌هاي منحصر به فرد خود را دارند، نمي‌توان برای ايدئولوژي‌های متنوع گزاره‌هاي اخلاقی ثابت فرض كرد البته همه آن‌ها ممكن است مثلا از آزادی و عدالت صحبت كنند، اما وقتی وارد متن هر ايدئولوژی مي‌شويم، اين گزاره‌های اخلاقی معنای خاص خود را پيدا مي‌كند، بنابراين در پاسخ به اين سوال كه وظيفه‌ي اصلاحی يك روشنفكر چيست؟ فقط در چارچوب روشنفكرانی كه با آنها در جهت مفهوم دموكراسی و اصلاحات هم عقيده هستم، مي‌توانم يك حكم صادر كنم و آن عبارت از اين است كه هرگونه تلاش ملی و اجتماعی و سياسی روشنفكران اصلاح‌طلب بايد در جهت گسترش دموكراسی در ايران باشد ولی قطعا برای آن دسته از روشنفكرانی كه مساله دموكراسی در وهله‌ی اول قرار ندارد اين گزاره اخلاقی پذيرفته نيست و معتقدند بايد راه حل‌های ديگری را جستجو كرد

ممكن است مثالی بياوريد؟
يك روشنفكر به اصطلاح انقلابي كه هنوز به پروژه‌های انقلابي، بدون پشتوانه‌های تاريخی اعتقاد دارد، ممكن است در وهله‌ی اول بگويد مهم اين است كه منافع آمريكا را بيشتر هدف قرار بدهيم يا يك روشنفكر كه به نظم موجود اميد ندارد، معتقد است وظيفه اصلی روشنفكری برهم زدن اساس وضع موجود است بنابراين نمي‌توان ازيك موضع برای بقيه روشنفكران حكم ثابت صادر كرد

شما با كدام دسته از روشنفكران در ايران هم عقيده هستيد؟
من با معتقدان به پروژه دموكراسی در ايران هم رای هستم و فكر مي‌كنم درحال حاضرآنها در فضای موجود داخل ايران غلبه دارند و معتقدند كه وظيفه اصلي روشنفكری در ايران، اين است كه موانع دموكراسی در ايران را تضعيف و امكانات بسط دموكراسی را در سطح جامعه مدنی از يك طرف و در داخل نهادهای سياسی موجود از طرف ديگر فراهم می كند

نقطه تلاقی سياستمداری و روشنفكری كجاست؟
روشنفكری اساسا با سياست ملازمه دارد، يعنی روشنفكری فارغ از سياست وجود ندارد، فردی كه در دانشگاه متون قديمی را تصحيح مي‌كند روشنفكر نيست، بنابراين لازم نيست به او روشنفكر بي‌درد بگوييم زيرا وی فارغ از پروژه‌هاي سياسی مختلف است اين فرد ممكن است در جايی ديگر عمل سياسی انجام بدهد و آنجا در مقام روشنفكر قرار مي‌گيرد
آنچنان كه وبر بين مقام دانشمند و سياستمدار تفكيك قايل شد، روشنفكری در مقام سياست قرار دارد و به نظر من از جنبشهاي پوپوليستی قابل تفكيك نيست

چه شرايطی انزوای سياسي روشنفكران را موجب مي‌شود؟
در لحظاتی از تاريخ شاهد بوده‌ايم كه وقتی با حركت‌های توده‌وار اجتماعي، سياسي، فاشيستی مواجه شده‌ايم، جنبش‌های ضد روشنفكري به معنای ضد روشنفكران آزاديخواه و دموكرات به شدت فعال و جريانهاي روشنفكری منزوی مي‌شوند به اين معنا، گاه روشنفكری حتی دچار ركود و مرگ نيز مي‌شود

بستر فعاليت روشنفكران چگونه فراهم مي‌شود؟
وقتی فضای سياسی بسط پيدا مي‌كند و امكانات سركوب سياسی تضعيف مي‌شود و زمينه‌های توسعه‌ دموكراسي فراهم مي‌شود روشنفكران نيز فعال مي‌شوند و به هر ميزان كه امكان دخالت در عمل سياسی وجود داشته باشد، روشنفكران از انزوا خارج مي‌شوند

جامعه امروز ايران را براي فعاليت روشنفكران چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟
+++‌جامعه ايران، جامعه‌ای است كه رفته رفته بر ميزان فعاليت روشنفكري‌اش افزوده مي‌شود

يكی از دعاهای دكتر شريعتی اين بود كه ”خدايا به روشنفكران ايمان و به توده آگاهی عطا كن” پارامتر دين و ايمان چه نقشی در تفكر روشنفكران دارد؟
شريعتی معتقد بود، انديشه ديني اوج تعالی روشنفكری است، زيرا بن‌بست‌هاي انديشه‌های غيردينی را ندارد و در عين حال رهايي‌بخشی و آزادمنشی حركت‌های روشنفكری را به غايت دارا است يعنی احتمالاتي كه در يك انديشه غير دينی ممكن است به نفی آزادی و رهايی بخشي برسد به اعتقاد شريعتی در وجه توجيه مذهب در اوج تعالی قرار مي‌گيرد
البته شريعتی نسبت به مذهب و ايدئولوژی محافظه‌كارانه صفوي منتقد، و معتقد بود عامل رهايي بخشی مذهب تشيع در عهد صفوی مهار و تبديل به ايدئولوژی قدرت شده است شريعتی اساسا ضد قدرت و حتي ضد حكومت بود

پاسخ به اين سوال مطرح شده بيرون از انديشه‌های دكتر شريعتی چيست؟
مثلا ماركس معتقد بود مذهب مانند ساير مفاهيم فرهنگی موجود در جامعه‌های مستقر، يك ايدئولوژی سلطه است، اما شريعتي معتقد به مذهبی بود كه ضمن نفي مذهب سلطه، گرايش به مذهب رهايي بخش داشت كه به اعتقاد او از همه ايدئولوژي‌های موجود در امر رهايی بخشی جلوتر بود

اگر بخواهيد شخصيت شريعتی را تعريف كنيد، چه مي‌گوييد؟
شريعتی را به تبع نوشته‌ای كه سالها قبل ديدم، آنچنان كه خود در مورد حلاج گفت كه آتشفشانی است كه خاكسترش نيز مي‌جوشد، من نيز در مورد شريعتی معتقديم او آتشفشاني است كه خاكسترش نيز مي‌جوشد

نسل جوان امروز چه نيازی به شخصيت‌هايی مانند شريعتی دارد؟
به نظر من شريعتی خود را به نسل جوان تحميل مي‌كند و هيچ نسلی از جوانان ايران برای فهم خود و فهم تاريخ بي‌نياز از فهم شريعتي نخواهد بود شريعتی خود را به تاريخ ايران تحميل كرده است

شما معتقديد كه در جامعه ايران چند گفتمان وجود دارد، مانند تجدد ستيزي، تجددگرايي، انقلابي و اصلاحگرا، فقهي، انقلابی و عقلايي، ليبرالی و مذهبی و غير مذهبی و گفتمان راديكالی اصلاح طلبانه، از نظر شما گفتمان حاكم بر جامعه ايران كدام است؟
ما با گفتمان‌های موازی روبرو هستيم ولی گفتمان روبه رشد و مسلط ايران گفتمان اصلاح‌طلبانه ليبرال است

رابطه اين گفتمان اطلاح‌طلبانه با شريعتی چگونه است؟
اين گفتمان گاهی در مقابل برخي از مفاهيم و گفتمان شريعتی قرار مي‌گيرد گفتمان شريعتی غير ليبرال و عميقا مذهبی بود

به نظر مي‌رسد روشنفكران در عرصه جامعه، هم مي‌توانند موجب آشفتگی و هم مانع آن شوند اين امر چگونه ممكن است؟
در واقع شايد بهتر باشد قضيه را از طرف ديگر آن پي‌گيری كنيم، يعنی اگر يك نظام سياسی نتواند روشنفكران را جذب كند يكی از پارامترهای آشفتگی را در خود جاي داده است، يعنی نظام سياسی كه قادر به جذب روشنفكران نباشد و از طريق دانشگاه‌های خود توليد روشنفكر ناراضی كند، ايجاد بي‌ثباتي و بي‌نظمی را شاهد خواهد بود و پاسخ سوال شما اين خواهد بود كه روشنفكرانی كه جذب سيستم نشوند توليد بي‌ثباتی مي‌كنند اين بي‌ثباتي از هسته‌های خرد و كوچك شروع مي‌شود و در بلند مدت به زمينه‌هاي اجتماعی بزرگتر منجر مي‌شود

××× آيا ممكن است در جامعه‌ي امروز ايران سير حركت روشنفكران به آشفتگی سياسی منجر شود؟
+++ با توجه به تسلطی كه هنوز رويكرد اصلاح‌طلبانه در جامعه‌ي ايران دارد، به نظر نمي‌رسد، روشنفكران ميل به آشفتگی اجتماعي داشته باشند اما در بلند‌مدت و در ميان روشنفكران حاشيه‌ای (و نه روشنفكران مركز) زمينه‌هاي ميل به بي‌ثباتی و بي‌نظمی به صورت نيرومند‌تری ديده مي‌شود و ممكن است بي‌ثباتی از حاشيه‌ به متن تسری پيدا كند

××× تعريف شما از دموكراسی چيست؟
+++ دموكراسی را اجمالا تضمين آزادی مخالف تعريف مي‌كنم

××× فكر مي‌كنيد اگر نظام سياسي به سوی دموكراسی حركت كند، اپوزيسيون نظام چه وضعی پيدا خواهد كرد؟
+++ وقتی نظام به طرف دموكراسي برود، اپوزيسيون بيرون از نظام رفته‌رفته در داخل نظام امكان جذب مي‌يابد  همانطور كه گفتم، اصلاحات به معنای دموكراسی تضمين آزادی مخالف است و آزادی مخالف به اين معناست كه مخالفان حق دارند در مبادلات و رقابت‌های قدرت شركت كنند بخشی از رقابت قدرت با تصور فهم از نهادهای قدرت و تصرف آن صورت مي‌گيرد، بنابراين اگر اين اتفاق در ايران بيافتد، روشنفكران اپوزيسيون، زمينه‌ي جذب در داخل سيستم را پيدا مي‌كنند، ولی اگر پروژه‌ی اصلاحات و دموكراسی در ايران شكست بخورد، نه‌تنها روشنفكران به داخل سيستم جذب نمي‌شود، بلكه آن دسته از روشنفكران هم كه در حاشيه‌اي‌ترين نقاط سيستم قرار دارند، رفته‌رفته، از سيستم رانده مي‌شوند

××× خارج از دايره‌ی روشنفكري چطور؟
+++ اپوزيسيون خشونت‌طلب به نظر من كسی است كه وارد پروژه‌ي اصلاحات نشده و در واقع اپوزيسيون برانداز است كه در داخل سيستم موجود، زمينه‌اي برای جذب آنها وجود ندارد، ولی به نظر مي‌رسد اگر پروژه‌ي دموكراسی پيش برود، اپوزيسيون خشونت‌طلب منزوی و دچار ريزش مي‌شود و ممكن است بخش‌های غير هسته‌اي جذب سيستم و بخش‌های هسته‌اي نيز كاملا منفعل شوند و از شكل يك نيروی مؤثر بيرون ‌آيند اما در صورتی كه پروژه‌ی دموكراسی پيش نرود و زمينه‌های بسط رفتارهاي خشونت‌آميز در ايران افزايش يابد، نمي‌توان با قاطعيت گفت كه اپوزيسيون خشونت طلب و برانداز تبديل به نيروهای منفعل مي‌شود

××× گسترش دموكراسی را از سوي مجلس ششم چگونه ارزيابی مي‌كنيد؟
+++ به مجلس ششم با توجه به سطح تجربه‌ای كه داشت و عدم سوابق پارلمانی در خيلی از افرادی كه وارد اين مجلس شدند و با توجه به موانع عمده‌ای كه شورای نگهبان در مقابل طرح‌های آن قرار داد، مي‌توان نمره‌ی مثبتی داد و فكر مي‌كنم با توجه به تجارب دو ساله‌ي اخير، طی دو سال آينده در اين مسير به شكل فعال‌تری برخورد خواهد كرد

××× ممكن است به صورت مصداقی به موفقيت‌های مجلس ششم در گسترش دموكراسی اشاره كنيد؟
+++ طرح اصلاح قانون مطبوعات، طرح قانون منع شكنجه، طرح هيأت منصفه و  از نقاط برجسته‌ی فعاليت مجلس محسوب مي‌شود هم‌چنين بايد به مواضعی كه نمايندگان در نطق‌های پيش از دستور و اظهار نظر‌های سياسی كه داشته‌اند نيز اشاره و آنها را به عنوان اهرم‌هاي نسبی پيش برنده‌ی دموكراسی در ايران تصور كرد
يكی از اتفاقات فوق‌العاده مهمي كه در سال‌های اخير افتاده، اين است كه نظام سياسی وارد حوزه‌ي انتقاد از خود شده است و در واقع جريان اصلاح‌طلب داخل نظام كه از آن به اپوزيسيون داخل نظام نيز اسم مي‌برند به شكل فعال سيستم را نقد مي‌كند و در واقع بخش عمده‌اي از نقد‌های اپوزيسيون بيرون از نظام از دهان نيروهای اپوزيسيون داخل نظام بيان شده است و اين پيشرفت مهمی است كه بايد بيشتر به آن توجه كرد

 


ادامه‌ی گفت‌وگوی ايسنا با دكتر عليرضا رجايي

××× قبل از اعلام نتايج انتخابات مجلس ششم در مصاحبه‌ای اعلام كرديد كه نيروها ملی ـ مذهبی آراي بالايی كسب خواهند كرد، آيا چنين امری محقق شد؟
+++ به نظر من چنين چيزی در واقع محقق شده آرای بالای ملی ـ مذهبي‌ها يك امر نسبی است برای ملي ـ مذهبي‌ها آرای بالا متفاوت‌تر از احزاب و گروه‌هايی است كه از امكانات فوق‌العاده وسيع برخوردار هستند
كل هزينه‌های تبليغاتی اين افراد، چيزی كمتر دوازده‌ ميليون بود ضمن آن كه امكانات فوق‌العاده محدودی برای ارتباط‌گيري با جامعه داشتند هم‌چنين چهره‌هاي برجسته‌ی ملی ـ مذهبی مانند مهندس سحابي، دكتر يزدی و دكتر پيمان در جريان نظارت استصوابي شورای نگهبان رد صلاحيت شدند
در واقع اگر از موضع كف آرا (و نه از موضع سقف آرا) در نظر بگيريم، ملی ـ مذهبي‌ها بعد از حزب مشاركت رأی دوم تهران را به دست آورند
نكته‌ی بعدی اين است كه وقتي مثلا بنده موفق شدم در تهران رأي ورود به مجلس را كسب كنم، در شهرستان‌هايی كه انتخاباتشان به مرحله‌ی دوم كشيده شده بود، مردم احساس كردند اين امكان وجود دارد كه بتوان به بسياری از چهره‌هايي كه اصلا انتظار نمي‌رفت كه بتوانند وارد مجلس شوند، رأی داد و آنها را وارد مجلس كرد تا آنجا كه دكتر كارگشا در مرحله‌ی دوم از اراك رأی بسيار بالايی كسب كرد هم‌چنين خالد توكلی از سقز و بانه البته هر دو اينها بعدا حذف شدند
چند تن از كانديداهای ديگر ما در برخی از شهرستان‌ها خوشبختانه موفق به ورود به مجلس شدند كه لابد اسمشان برای شورای نگهبان پوشيده‌تر بود

××× وضعيت نيروهای ملی ـ مذهبی را به‌خصوص پس از مجلس ششم چگونه ارزيابی مي‌كنيد؟
+++ نيروهای ملی مذهبی از آنجا كه پيوسته با سركوب مواجه بوده‌اند، هميشه امكان خيلی كمی برای تشكل و نظم داشته‌اند و حتی بعد از دوم خرداد فكر مي‌كنم گسترده‌ترين شكل مهار سياسی معطوف به نيروهاي ملی ـ مذهبی بود
دستگيری وسيعی كه در تمام ايران از بيست و يكم اسفند هفتاد و نه تا هفدهم فروردين هشتاد اتفاق افتاد، تقريبا منجر به بازداشت غالب نيروهای موثر ملی مذهبی در ايران شد
با توجه به اين محدوديت‌ها و مشخص نبودن تكليف هر يك از ما و آزادي‌هايمان با وثيقه، بايد قانع باشيم كه وضع بدی نداريم

××× آينده‌ی اين نيروها را چگونه ارزيابی مي‌كنيد؟
+++‌ ميزان فعاليت نيروهای ملی - مذهبی در آينده به زمينه‌هاي سياسی و اجتماعی ايران برمي‌گردد ملی - مذهبي‌ها نيروهايی هستند كه در وهله‌ی اول منافع ملي برايشان اهميت دارد نه منافع جريانی و گروهی ، بنابراين اگر احساس كنند كه پافشاری و سماجت آنها برای اقدام به يك حركت منسجم سياسي، ميزان تنش در جامعه‌ي ايران را افزايش خواهد داد، طبيعی است كه نسبت به اين قضيه با ملاحظه برخورد خواهند كرد
در مجموع فكر مي‌كنم پروژه‌ي ملی - مذهبي‌ كليت دورنماي تحولات آينده‌ی ايران را شكل مي‌دهد
ممكن است مصاديق يا نيروهای حامل اين پروژه عوض شوند و نيروهاي سياسی كه امكان فعاليت بيشتری از ما دارند آن را پيش ببرند ولی در مجموع آينده پروژه‌ی ملی - مذهبي را در فضای رو به گسترش دموكراسي و اصلاحات در ايران، مثبت مي‌بينم

××× بعد از انتخابات مجلس ششم از شكل‌گيری ائتلاف‌های جديد سياسی و شركت در آنها سخن گفته‌ايد آيا چنين چيزی را شاهد بوده‌ايم يا در آينده شاهد خواهيم بود؟

+++ البته به خاطر ندارم اين جمله را به چه نحوی گفته‌ام ولی به طور كلی و صرف نظر از آنچه قبلا گفته‌ام، ممكن است برای بنده و دوستانم به اين زودي‌ها مقدور نشود كه بتوانيم به شكل فعال با توجه به اتفاقاتی كه افتاده است مثلا در انتخابات مجلس شركت كنيم به اين معني، نيروهای ملی مذهبی بيشتر تاثير خود را در سطح جامعه‌ي مدنی مانند گذشته خواهند داشت
طبيعی است كه ملی - مذهبي‌ها آماده‌اند در ائتلافی كه به گسترش دموكراسی در ايران كمك كند، براساس ضوابط معين و مشخص شركت كنند

××× آيا ممكن است در آينده‌ي سياسی كشور شاهد شكل‌گيري ائتلاف‌های سياسی باشيم؟
+++ فعلا به نظر نمي‌رسد شاهد ائتلاف‌های جديدی خارج از مدار ائتلاف‌های سنتی دو دهه‌ی اخير ايران باشيم

××× پيشنهاد شما برای مجلس ششم تدوين يك نظام امنيتی مردمی بود، از نظر شما مجلس در اين زمينه به چه ميزان حركت داشته است؟
+++ به عنوانی يك نظام كلان امنيتي به نظر مي‌رسد كه مجلس خيلی فرصت پرداختن به اين قضيه را نداشته است ولی مواردی مانند طرح قانون منع شكنجه را مي‌توان از موضع امنيتی نگاه كرد و به نظر مي‌رسد اقدامات متوسطی انجام شده است

××× زمينه‌های پيگيری يك نظام امنيتی مردمی چيست؟
+++‌ به طور عمده طراحی مجدد اساسنامه‌ها و راه‌كارهای جديد برای نهادهای امنيتي، در ايران تا حدودی ما را به نظام امنيتي مردمی نزديك مي‌كند البته بعد از وقوع قتل‌های زنجيره‌ای تا حدی وزارت اطلاعات از مدار بسته امنيتی گذشته بيرون آمد ولی هنوز اين تحول در مدار يك چهارچوب و بستر قانونی قرار نگرفته است
فكر مي‌كنم اين اقدام كه مجلس بخواهد به دنبال نهادهای امنيتي با قواعد و قوانين دموكراتيك‌تري باشد كار فوق‌العاده دشواری است

××× موقعيت فعلی اصلاحات را چگونه ارزيابی مي‌كنيد؟
+++ بعد از دوم خرداد همانطور كه غالبا گفته مي‌شود، اصلاحات تا زمان انتخابات مجلس ششم رو به جلو بود و بعد از مجلس ششم تا آنجا كه به دموكراتيك شدن نهادهای سياسي مربوط مي‌شود هيچ دست آورد مثبتي نداشته‌ايم ولی برخلاف نظر برخي اين حرف به معنای عقب گرد ما نيست بلكه به اين معناست كه نظام سياسي نسبت به اصلاحات قفل شده است و نهادهای محافظه كار اجازه‌ی بسط دموكراسی را به ساير نهادها نداده‌اند

××× گفته‌ شده است كه جريان مقابل اصلاح‌طلبان از تمام ظرفيت‌های قانونی خود جهت پيشبرد اهدافشان استفاده كرده‌اند، در استفاده از ظرفيت‌هاي قانوني، اصلاحات و اصلاح‌طلبان به چه موقعيتی دست يافته‌اند؟
+++ به غير از بحث رفراندوم كه آن هم توسط مجلس مزمزه شده است، اصلاحات به طور كلی ظرفيت قانوني ديگری برای فعال كردن ندارد و كوتاهی اصلاحات بيشتر نسبت به فعال كردن ظرفيت‌های اجتماعي صورت گرفته است كه به دليل نگراني از امكان گسترش خشونت تا به حال از آن استنكاف كرده است

××× پس از نظر شما استفاده تقريبي از تمام ظرفيت‌های قانونی اساسي برای اصلاحات يك موفقيت محسوب مي‌شود؟
+++‌اين امر يك موفقيت برای اصلاح‌طلبان است ولی موفقيتی برای اصلاحات نيست اصلاحات در چنبره‌ی ضعف نهادهای سياسی گرفتار شده است و ادامه‌ی اين وضع ممكن است به معنای بروز آشفتگي‌های اجتماعي در آينده باشد

××× آيا اصلاحات قائم به شخص است؟
+++ فكر نمي‌كنم اينگونه باشد، به تعبيری كه شايد اكبر گنجی قبل از بازداشت خود به كار برد، اين عنوان ديگر از كوزه بيرون آمده‌ است
البته شخص خاتمی علی رغم انتقادهايی كه به ايشان مي‌شود در پيشبرد مفهوم اصلاحات در ايران فوق‌العاده مؤثر بود ولي اصلاحات در ايران قائم به شخص نيست ما مبانی اجتماعی مشخصی را برای اصلاحات در ايران مي‌بينيم كه در حال حاضر فوق العاده روشن است و فكر مي‌كنم جريان راست بيش از همه اين را فهميده است و به همين جهت واكنش‌های تند نشان مي‌دهد  آنها چون فهميده‌اند كه اصلاحات، مقطعي، لحظه‌ای و معطوف به افراد و قائم به شخص نيست، به اين نتيجه رسيده‌اند كه بايد به طور همه جانبه در برابر آن بايستند و به همين دليل فعلا به يك وحدت نسبی رسيده‌اند

×××‌ آيا وحدت نسبی در بين اين نيروها پايدار است؟
+++ اين نيروها به دليل تضاد مشتركی كه در برابر اصلاحات دارند، يعنی ايستادن در برابر گسترش دموكراسی و افول زمينه‌هاي غيردموكراتيك در ايران، به وحدت نسبی رسيده‌اند‌ البته انسجام اين نيروها ميان مدت است و در بلند مدت حفظ نخواهد شد احتمالا نيروهای راست در بلند مدت دچار تشتت و ريزش مي‌شوند

××× يك زمان بحث‌های زيادي درباره‌ی بروز شكاف در بين نيروهای دوم خرداد مطرح شد نتيجه‌ اين حركت چه بوده و در حال حاضر ارزيابی شما چيست؟
+++ بحث‌هايی كه اعضای فراكسيون‌هاي دوم خرداد در مجلس و احزاب دوم خرداد در خارج از مجلس عنوان كرده‌اند، حاكی از نوعی اختلاف در ميان نيروهای دوم خرداد است ولی لزوما اين اختلاف‌ها كه از اول هم قابل تصور بوده، و خيلی از آنها در جريان انتخابات مجلس هم بروز پيدا كرد، به معنای انشعاب يا شكست ائتلاف دوم خرداد نيست
در وهله‌ی دوم به نظر مي‌رسد كه دو مجموعه‌ از نيروهای دوم خرداد داريم يك مجموعه‌ي، تلاش مي‌كند طبق روال چند سال اخير، اختلافات موجود در داخل نظام سياسی را در سطح ساخت قدرت نگاه دارد و در گروه دوم كه در واقع گروه‌هاي پيش برنده‌ی اصلاحات هستند، تلاش دارند با توجه به بن‌بست‌هاي موجود، شكل اجتماعي‌تری به اصلاحات بدهند

××× با توجه به شرايط فعلی آينده‌ي اصلاحات را چگونه تصور مي‌كنيد؟
+++ به طور كلی به آينده‌ي دموكراسی در ايران اميدوار هستم

××× ارزيابی شما از اظهار نظرهايی كه درخصوص مذاكره با آمريكا و عدم مذاكره با آمريكا صورت گرفته است، چيست؟
+++ البته با توجه به آنچه دادگستری تهران صادر كرده است درباره‌ی مذاكره با آمريكا بايد محتاطانه حرف زد ولی در مجموع بايد به اين نكته توجه داشت كه آمريكا يك كشور نيست، گرچه در مجمع عمومی سازمان ملل مثل همه‌ي كشورها حق تنها يك رای دارد آمريكا عصاره‌ی نظام بين‌المللي موجود است و در واقع با اين بحث بديهی كه بعد از فروپاشی شوروي نظام بين‌المللی تك قطبی شد، هر گونه تنظيم رابطه با نظام بين‌المللي به نحوی تنظيم رابطه با آمريكا را يا به صورت سلبی و يا به صورت ايجابی مطرح مي‌كند، به همين جهت است كه در هر كجای دنيا، آفريقا، سودان، خاورميانه، بوسنی و هرزگوين، هند، پاكستان، اختلافي صورت بگيرد به نحوی رد پای آمريكا ديده مي‌شود
بنابراين ما با يك كشور روبه‌رو نيستيم بلكه با نظام بين‌المللي رو به رو هستيم و نمي‌توانيم اين واقعيت را كتمان كنيم بنابراين تنظيم رابطه بايد با نظم بين‌المللي صورت بگيرد تا در نتيجه‌ی آن منافع ملی حفظ شود، اگر منافع ملي در اولويت قرار داشته باشد، بايد از همه‌ی ابزارهای موجود براي بهترين شكل تنظيم رابطه استفاده كنيم معنای اين حركت نه سازشكاري است، نه عدول از ارزشها‌ست و نه ستون پنجم بودن و هر چيزی ديگر كه جريان راست مي‌گويد و در مقابل آن شانتاژ انجام مي‌دهد

××× آيا در شرايط فعلی تنظيم رابطه به اين نحو كه شما مي‌گوييد ممكن است؟
+++ البته در شرايط فعلي، در وضعي قرار داريم كه شايد آن تنظيم رابطه‌ فعلا از طريق مذاكره انجام پذير نباشد ولی اين به اين معنا نيست كه هيچ وقت امكان مذاكره واقعا نبوده است و يا در آينده هيچگاه چنين موقعيتی پيش نمي‌آيد و ما مجبوريم برای حفظ منافع ملی خود قويا در رابطه خود با آمريكا سياست‌های تنش‌زدايي را پی بگيريم  بدون اين امر منافع ما در غالب حوزه‌ های بين الملل قابل وصول نيست
متاسفانه شرايط فعلي، شرايط خوبي برای طرح بحث مذاكره با آمريكا نيست ولی در دور قبلی رياست جمهوری در آمريكا (دوره‌ي كلينتون) فضای فوق‌العاده مناسبی داشتيم و آمريكا در آن زمان به شكل كم‌نظيری نسبت به سياست‌های گذشته‌ی خود( از جمله كودتای 28 مرداد) انتقاد كرد و انعطاف‌های چشمگيری نشان داد كه در واقع ما را در موضع كاملا برتری قرار مي‌داد و البته آقاي خاتمی نيز با مصاحبه‌ای كه با CNN كرد تلاش‌هايی انجام داد ولی به نتيجه رسيدن اين تلاش‌ها، همراهی ساير نهادهای نظام را مي‌طلبد كه چنين همراهی را شاهد نبوديم  البته مذاكره با آمريكا در شرايط فعلی مناسب حفظ منافع ملی نيست يعنی تا زمانی كه امكان گفت‌وگوي يك به يك و برابر با آمريكا را نداشته باشيم طبيعی است كه فرصت را نبايد خوب تلقی كرد

××× ارزيابی شما از اطلاعيه‌ي دادگستری تهران در خصوص بحث مذاكره با آمريكا چيست، حتی در دوران جنگ نيز چنين اطلاعيه‌هايي صادر نمي‌شد؟
+++ اين اطلاعيه‌ از مبانی حقوقي لازم برخوردار نيست ، دادگستري تهران كه نمي‌تواند برای كل ايران وضع قانون كند؛ گرچه مسوولان دستگاه‌ قضايی از جمله آقای شاهرودی و آقای نمازی تلاش كردند از اين بيانيه حمايت كنند ولی به طور كلی اين اطلاعيه‌، فاقد پشتوانه‌ی قانونی لازم بود و همه را بشدت نسبت به ميزان دانش حقوقی صادركنندگان اين اطلاعيه دچار شك و ترديد كرد و شايد هم شك و ترديدهای گذشته را به يقين تبديل كرد البته به نظر مي‌رسد متاسفانه در دستگاه قضايی از اينگونه فعاليت‌ها كه فاقد تدبير لازم بوده به ميران زيادي انجام شده است و اميدواريم حداقل در آينده‌ كمتر انجام ‌شود

 

ی