از
ميان ترانهها، دوبيتيها و رباعيهاي
سياوش كسرائی گلچينی را ميآوريم، تا
دريچه ديگری باشد برای آگاهی نسل جديد
ايران0 نسلی كه ميخواهد، ميتواند و
بايد با ميراث برجای مانده از آنها كه
سياهی اختناق و كودتای 28 مرداد را تا
بامداد آزادی 57 تاب آوردند و نامردميها،
در جمهوری اسلامی تازيانهای شد بر
گُرده زخمدارشان آشنا شود0 برخی از
ترانههای كسرائی چه پيش و چه بعد
ازانقلاب 57 از سينه سياوش شجريان بيرون
آمد و برخی بغض فروخورده شده در گلوي
كسرائي!
ترانه
كنار چشمهای بوديم در خواب
تو با جامی ربودی ماه از آب
چو نوشيديم از آن جام گوارا
تو نيلوفر شدی من اشك مهتاب
مرا گفتی كه دل دريا كن ای دوست
همه دريا از آن ما كن ای دوست
دلم دريا شد اينك در كنارت
مكش دريا به خون پروا كن ای دوست
من و تو ساقه يك ريشه هستيم
نهال نازك يك بيشه هستيم
جدائی مان چه بار آورد؟ بنگر!
شكسته از دم يك تيشه هستيم
تن بيشه پر از مهتابه امشب
پلنگ كوه ها در خوابه امشب
به هر شاخی دلی سامان گرفته
دل من در برم بيتابه امشب
ز داغ لالهها، خونه دل من
گلستون شهيدونه دل من
نداره ره به آبادي، رفيقون
بيابون در بيابونه دل من
چرا با باغ، اين بيداد رفتهاست؟
بهاری نغمهها، از ياد رفتهاست؟
چرا ای بلبلان مانده خاموش
اميد گل شدن، بر باد رفتهاست؟
رباعی
فرياد زدم: به باغ ما بيد شكست
در بركه روشن رخ خورشيد شكست
بشنيد سراسر شب اين قصه و صبح
ناليد: ندانستی و اميد شكست
گلزار طرب، وادی خاموشان شد
خونابه دل، باده مينوشان شد
شهری كه در آن عشق عروسی ميكرد
امروز ولايت سيه پوشان شد
با شعلهات ای اميد دلبسته منم
بيدار نگهدار تن خسته منم
در چشم شب سياه ميسوزم و باز
آن شمع به راه صبح بنشسته منم
دوبيتی
شبی مرغ سپيدی ميشوم من
گشاده بادبان بال در باد
به دريا ميزنم دل را و چون موج
به هر ره ميروم آزاد آزاد
|