عباس
عبدی عضو شورای مركزی جبههی مشاركت
ايران اسلامی امروز در يك نشست
مطبوعاتی بيانيهی پايانی سومين
كنگره جبههی مشاركت ايران اسلامی را
تشريح كرد
به
گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجويان
ايران(ايسنا)، اين عضو شورای مركزي
جبههی مشاركت ايران اسلامي، درباره
وضعيت كلان اجتماعی و سياسی كشور گفت:
در بخش كلان اجتماعی همانگونه كه آقاي
خاتمی هم توضيح دادند، ما كوشش كرديم
كه ارجاع مبسوطی به مجموعهي
مطالعاتی كه در ايران انجام شده است،
بدهيم. واقعيت اين است كه در كشور ما
وقتی كه خيليها دربارهی جامعه
اظهارنظر ميكنند، بيش از اينكه
بخواهند واقعيتهای جامعه خود را بيان
كنند، بيشتر منويات، آرمانها و
آرزوهايشان را در قالب واقعيتها
ارائه ميكنند. به اين دليل و براي
پرهيز از اين موضوع، ما كوشيدهايم
كه به حدود 10 - 12 تحقيق معتبری كه در
كشور انجام شده بود كه شايد
معتبرترينشان همان سنجش نگرشها و
ارزشهای ايرانيان است كه در زمستان 79
انجام شد و تعدادی ديگری كه عموما در
سطح شهر تهران به عنوان يك نمونه معرف
كشور در حوزههای مختلف و از طريق
موسسات معتبری انجام شده و تقريبا
مورد قبول است، استناد كنيم
وي
ادامه داد: با توجه به مجموعهی اين
پژوهشها، كوشش شده تصويری را از وضعيت
كنونی جامعهی خود ارايه دهيم كه به
نظر ما براساس آن ميشود گفت كه
تعدادی بحران وجود دارد كه ابعاد
مختلف حيات اجتماعی ما را در بر گرفته
است كه مهمترين آن، در درجهی اول
بحران مشروعيت و مقبوليت است - عليرغم
مشاركتی كه مردم در انتخابات مختلف
داشتند - اما تمامی اينها، به اين
معناست كه اميدی برای حل مسائلشان
داشتند و بهر دليل چون در بسياري
ازموارد اميدشان به ياس تبديل شده،
واقعيت نظری خود را در مطالعاتی كه
هست، نشان دادند. عبدی ابراز عقيده
كرد: نوع نگاه مردم به حكومت، نگاهشان
به عناصر متشكله حكومت، نگاهشان به
شخصيتها و چهرههايی كه در حكومت
هستند، نشان دهندهی اين است كه
مجموعهی ساختار قدرت و حكومت ما با
يك بحران بسيار جدی در اين حوزه مواجه
است كه هم در مقبوليت و مشروعيت خود را
نشان داده و هم در حوزهی شكاف حقوقي
ميان دولت و ملت و هم در بسياری از
حوزههای ديگر
عبدي
با بيان اين كه نكتهی ديگری كه به آن
پرداخته شده، بحران هويت و باورهاي
دينی است، با طرح اين پرسش كه چرا به
اين موضوع اهميت داديم و پرداختيم؟
گفت: علت آن اين است كه در ايران كنوني
نهاد قدرت و نهاد دين به شكلی ارتباط
بسيار وسيعی را با يكديگر پيدا كردند .
به عبارت ديگر نهاد قدرت بسيار مدعي
است كه ميخواهد دين و معنويت را در
جامعه رواج دهد و در واقع ساختار
قدرت، متاثر از نهادهای دينی است و ما
برای اينكه نشان دهيم چگونه اين
ادعاها محقق نخواهد شد، به بحران هويت
و باورهای دينی پرداختيم. اين هم
مجموعا نگاه جوانان، نگاه مردم به
دين، آينده دين در جامعه، روند ده سال
گذشته دين در جامعه، جايگاه روحانيت و
مسائلی از اين قبيل است كه نشانگر اين
است كه برخلاف آنچه كه در سطح تبليغات
رسمی صورت ميگيرد در واقع بحران
عنصر دين و باورهای دينی آنچنان كه
فكر ميكنند نه تنها روند مطلوبی را
ندارد، بلكه در جهت كاملا معكوس است
وي،
بحران ارزشها و وفاق جمعی را يكی ديگر
از بحرانها دانست و گفت: بحران
ارزشها و وفاق جمعی هم يكی ديگر از
بحرانهايی است كه كاملا مورد اشاره
قرار گرفته و اينكه نه تنها نگاه مردم
به نهاد دين و قدرت دچار مشكل است بلكه
نگاه خودشان هم به يكديگر دچار اختلال
شده و به نظر من اين يكی از مهمترين
بحرانهايی است كه ما در آينده هم به
سختی ميتوانيم آن را برطرف كنيم
عبدي
با بيان اينكه مورد ديگر گسترش مشكلات
اجتماعی است، گفت: اين تقريبا تنها
موضوعی است كه چه رسانههای اصلاح
طلب و چه رسانههای مخالف اصلاحات،
كوشش ميكنند آن را عمده كرده و به آن
بپردازند. ولی اين بحران در كنار
بحرانهای ديگر است كه اهميت بيشتري
يافته و آثار تخريبی خود را نشان ميدهد.
به عنوان جمعبندي، آنچه در اين بخش
ميخواهيم بگوييم اين است كه مجموعهي
اين مولفههايی كه در آنجا به آن
اشاره شده، نشان ميدهد كه ما با
مشكلی بنام مشكل سرمايهی اجتماعي
مواجه هستيم
اين
عضو جبههی مشاركت معتقد است: در
جامعهی ما سه نوع سرمايه وجود دارد
. سرمايهی اجتماعي، اقتصادی و
سرمايهی انسانی . به طور مشخص ميتوان
گفت كه ما با بحران سرمايهی اجتماعي
مواجه هستيم. عبدی با اشاره به اينكه
اين مساله اساس و قوام جامعه است ،
افزود: هر دو سرمايهی انسانی و
اقتصادی بر آن پايه قرار گرفته و
كارآيی خود را نشان ميدهند و تا
هنگامی كه مشكل بحران سرمايهي
اجتماعی برای جامعه ما حل نشود، نميتوان
انتظاری داشت كه در آينده جامعهاي
به نسبت كارآمد، با رفاه و با نشاطي
داشته باشيم
وي
افزود: در پايان اين بخش توضيح داده
شده كه مجموعهی اين مسائل موجب اين
شده كه نگاه مردم ما در حال تغيير باشد.
در اينجا دو مورد از نظرسنجيهايی كه
در اين زمينه است، با يكديگر مورد
مقايسه قرار گرفته .يك نظرسنجی كه در
سال 79 بوده و اينكه تعداد كسانی كه
خواهان دفاع از وضع موجود بودند، در
مقايسه با تعداد كسانی كه خواهان
اصلاحاتند يا كسانی كه خواهان تغيير
بنيادی وضع موجود بودند، بسيار اندك
بود و اكثريت قاطع با كسانی بود كه
خواهان اصلاحات هستند اما هنگامی كه
در سال 80 - 81 اين تحقيق تكرار شد، مشخص
گرديد تعداد كسانی كه خواهان تغيير
بنيادی وضع موجود هستند، به مراتب
بيشتر شده و باور مردم به اينكه از
طريق روند موجود اصلاحات ميتوان
مشكلات را حل كرد، كاهش يافته است. اگر
چه اين افراد هنوز در اكثريت مطلق
قرار دارند ولی ممكن است ادامهی اين
روند، جامعهی ما را با يك بحران عملي
در حل مسائل خود مواجه كند
اين
روزنامهنگار با اشاره به اوضاع
سياسی كشور گفت: شايد ما تاكنون در
مصاحبهها و مقالات بيشتر به اين بخش
پرداخته باشيم و اينكه اميدهايی كه
مخالفان اصلاحات قبل از 18 خرداد
داشتند، كلا نقش برآب شد و در واقع بعد
از 18 خرداد انتظار ميرفت كه هم
طرفداران و هم مخالفان اصلاحات،
تغييری را در تاكتيكهای خود برای برونرفت
از اوضاع جاری بوجود آورند. با اين حال
مخالفان اصلاحات كماكان بر طبل گذشته
خود كوبيدند و ظاهرا سياست اعتدال
طرفداران اصلاحات و جنبش اصلاحی جواب
نداد و كماكان در حالی به سر ميبرد
كه گويی دگرديسی استراتژی سياسی آن در
حال شكلگيری است و ما در بخش مربوط
به احتمالات و سناريوهای محتمل و راهبردها
تا حدود زيادی به اين مساله پرداختيم
عبدي
در پاسخ به سوال خبرنگار آسوشتيدپرس
مبنی بر اينكه« آيا شما خودتان ميپذيريد
كه اميد مردم روز به روز به موفقيت
اصلاحات كمتر شده و از طرف ديگر ميگوييد
كه تنها راه نجات ايران اصلاحات است،
در صورتی كه آيا در پنج سالی كه از
روند اصلاحات گذشته، بخصوص چند سال
اوليه كه شوك حاصل از انتخابات جناح
رقيب را به يك واكنش جدی نكشانده بود و
در چند سال گذشته ، اصلاحات نتوانسته،
خواست مردم را محقق كند، چگونه ميتواند
در سه سال آينده، اين كار را بكند؟»،
گفت: اولا اينكه اميد كم ميشود، ناقض
اين مطلب نيست كه هنوز كماكان اكثريت
به اين راه احترام گذاشته و خواهان حل
مسائلشان از طريق اين راه هستند؛ نكته
ديگری كه به ذهن ميآيد و مطلقا نبايد
آن را فراموش كرد، اين است كه كاری كه
اصلاحات انجام داده اين بوده كه
مشكلات درون جامعه ما را برملا كرده
است. اين به معنای اين نيست كه مشكلاتي
بوجود آمده بلكه اين مشكلات را شفاف
كرده است. اين حداقل حسنی است كه ما ميتوانيم
در روند گذشته شاهد باشيم . نكته ديگري
كه در اينجا به آن اشاره شد اين است كه
ما برای انتخاب هر راه بايد به اجماع
عمومی و آرای نخبگان احترام بگذاريم.
بنابراين فكر ميكنيم كماكان اجماع
روی اين است و ما بايد راه را باز كنيم.
عليرغم اينكه اميدها در حال كم شدن
است . ما اين كم شدن اميد را به منزلهي
اين نميگيريم كه حتما به سمت
نااميديها ميرويم. وظيفهی ما اين
است كه كوشش كنيم اين راه را باز كنيم.
حال اگر عليرغم تمام كوششها و دركي
كه از واقعيت داريم، به نتيجه نرسيدهايم،
اين بحث ديگری است . ما نميآييم خود
را نااميد كنيم ولی اگر شما به اصل
بيانيه رجوع كنيد، خواهيد ديد دقيقا
به اين نكته اشاره شده كه تنها راهی كه
پيش روی ما، اين است كه راه را ادامه
دهيم تا باز شود نه اينكه در جا بزنيم
وي
افزود: البته معتقد نيستم كه در گذشته
كاملا در جا زده شده است. بلكه از سال 79
به اين طرف در يك وضعيت دگرديسی و
وضعيتی قرار گرفتيم كه در جنبش اصلاحي
اتخاذ تصميم بطور صريح، سخت بود.
ممكن است مخالفان اصلاحات امشب
خوابيده و صبح تصميم جديدی بگيرند اما
جنبش اصلاحی مجبور است كه تصميم خود
را در حوزه افكار عمومی زمينهسازي
كرده و به اجماع برسد و عليالقاعده
اين امر زمان ميبرد. برداشت ما اين
است كه در شرايط كنوني، اجماع افكار
عمومی برای اينكه بتواند تصميم بهتري
در چارچوب جنبش اصلاحی بگيرد، تا
بتواند راهش را باز كند آماده شده است
.ولی برای پاسخ دقيقتر شما را به اصل
متن ارجاع ميدهم كه فكر ميكنم
توضيح كافی را داده باشد
عبدي
در ادامهی اين جلسه درباره مقايسه
يكی از خبرنگاران بين ايران و
كشورهايی در آن احزاب اكثريت برنامههايشان
را اجرا ميكنند، گفت: اگر اين مقايسه
درست باشد، ديگر چيزی به نام اصلاحات
ضرورت ندارد. تمام كوشش اصلاحات اين
است كه دو مساله كليدی را قبل از هر
برنامهی ديگر به اجرا بگذارد، يكي
پذيرش حق اكثريت در اعمال و اجراي
برنامههايشان و ديگری پذيرش حاكميت
قانون. بنابراين اينكه ايران را با يك
كشوری مقايسه كنيم كه در آن اكثريت ميآيد
و برنامههايش را اجرا ميكند،
معنايش اين است كه آنجا مسالهاشان
حل شده، نه اينكه ما اين را به عنوان
سوال مطرح كنيم. ايران هنوز در مرحلهي
قبل از اين است
عبدي
در پاسخ به سوال ديگري، گفت: در سياست،
امكان انتخاب بين راه خوب و بد كمتر
برايمان بوجود ميآيد اينگونه نيست
كه يك راه خوب وجود دارد و يك راه بد. و
ما راه خوب را انتخاب كنيم. عموما
امكان انتخاب بين راه بد و بدتر حاصل
ميشود . نكتهی بعدی اينكه در سياست
به كسی چك سفيد داده نميشود يعني
اينگونه نيست كه يك كسی و يا
سياستمداری كه اين كار را ميكند،
بگويد كه اين راه را ميرويم و حتما
به اينجا ميرسيم و ترديدی در آن نيست.
بلكه ما ميتوانيم از راهی دفاع كنيم
و بگوييم اين راه برای كشور خوب است؛
ولی اينكه چقدر عملی شود و چقدر
ابزارها هماهنگ عمل ميكنند و حتي
اينكه چقدر در عمل بتوانيم تشخيص صحيح
بدهيم، اينها بحثهايی است كه فكر ميكنم
از حوزهی انتخاب افراد خارج باشد.
نكتهی ديگر اينكه ما بايد يك سياست
را چه زمانی بايد اتخاذ كنيم. اين نيست
كه مثلا من نوعی يا شما به اين نتيجه
برسيم كه يك راه خوب است يا يك راه بد
است. بايد كوشش كنيم اين راه را بيان
كنيم و اجماع نخبگان و مردم را بدست
بياوريم. سياست يك عمل منفردانه نيست
كه من نوعی يك چيز بگويم و بگويم كه
فردا حتما بايد اجرا شود . اين يك نوع
ديكتاتوری است. اينكه شما ميگوييد
كی شما از حاكميت خارج ميشويد؟ كی آن
بر ميگردد به اينكه چقدر نخبگان و
روزنامهنگاران و ديگران از آن حمايت
كنند و به آن نتيجه برسند. چون وقتي
همه به يك راه رسيدند آن را به نحو
بهتری پيش ميبرند تا اينكه يك نفر در
ذهن خود به يك راه رسيده باشد.
بنابراين اگر اين چند عنصر را با
يكديگر جمع كنيم، فكر ميكنم پاسخ
شما هم تا حدود زيادی مشخص شده است.
راه طرح شده، كم كم همه دارند به اين
نقطه ميرسند و هنگامی كه به اين نقطه
رسيدند، اگر بتوانند سازمان تشكيلاتي
اجراييش را فراهم ميكنند
|