جامعه
ما، جامعهاي درحال گذار است. در چنين
جامعهاي بيش از هر جامعه ديگر نياز
به گفتوگو و تعامل ميان نسلهاست.
بيشك همچنان كه نسلهاي پيشين بهطور
طبيعي در مواضع اداره و مديريت خرد و
كلان جامعه قرار گرفته و به تدبير و
تمشيت امور - آن گونه كه ميخواسته و
ميتوانستهاند - پرداختهاند، نسل
امروز نيز به حق خواستار حضور در اين
عرصه است، تا بتواند در ترسيم آينده
كشور و جامعه به مقتضاي نگاه و خواست
خويش دخالت داشته باشد
4-
چشم بستن بر واقعيتهاي موجود و
محبوس كردن جوانان در چارچوبهاي تنگ
ذهني ديروز و پيشگرفتن سياستهاي
فرهنگي و اجتماعي توهمي براي مبارزه
با غولهاي مهاجم واقعي يا خيالي جز
عقب انداختن نسل فردا در استفاده از
فرصتها و قابليتهاي خويش و در عرصه
جهاني نتيجهاي بهبار نميآورد. در
اين زمينه مهمترين عنصر و مؤلفهاي
كه ميتواند بسترهاي لازم و مناسب را
براي حركت سالم جوانان ايراني در مسير
حركت به سوي افقهاي درخشان فردا
فراهم خواهد آورد؛ تكيه بر آموزش و
پرورش روزآمد اين نسل است.
توجه
به واقعيت تبادل فرهنگ، مهارت و معرفت
سبب ميگردد كه نسل جوان ايراني در
قالب زمان با گذشته و آينده خود در
ارتباط و دادوستد قرار گيرد. محصول
اين دادوستد چندجانبه فعال، سهم
يافتن نسل جوان در فرايند رشد و توسعه
مادي و معنوي جهان و تضمين ماندگاري و
استمرار جوهره هويت جمعي در بستر زمان
و تحولات تاريخي است
5-
در كنار واقعيتهاي كلان يادشده ،
جوان امروز ايراني درخواستها و
نيازهاي كوچكتر، فوريتر و ملموستري
نيز دارد، كه ناديده انگاشتن آنها نيز
ميتواند جامعه ايراني را در چشم بههمزدني
دچار بحرانهاي جدي و فراگير نمايد.
افزايش
روزافزون شمار لشكر بيكاران كه
مرتباً بر تعداد آنان افزوده ميشود،
كاهش فرصتهاي اشتغال و ازدواج كه
نابسامانيهاي جسمي و روحي فراوان
براي جوانان ايجاد مينمايد، موجب
پديد آمدن آسيبهاي اجتماعي گوناگون
از قبيل بزهكاريها و ناهنجاريهاي
رفتاري و در نتيجه شكلگيري نوعي
گسست و حتي بحران اجتماعي شده است.
افسردگي عمومي جوانان كه نتيجه كمبود
شاديها و تفريحات سالم، سليقهاي
شدن ارتباطات مشروع و قانوني، پايين
بودن اميد به آينده تحصيلي و شغلي،
نامناسب بودن برخي برخوردهاي قضايي،
انتظامي و امنيتي، فقدان الگوهاي
رفتاري تأثيرگذار و موفق است، سبب شكلگيري
نابهنجاريهاي عميق اجتماعي و سياستگريزي
در ميان نوجوانان و جوانان گرديده است.
مقابله با اين بحرانها به هيچ روي
با نگاه و ابزارها و روشهاي پيشين
امكانپذير نبوده و به مصلحت ملك و
آيين نيز نيست. نسل امروز، مثل همه نسلها
ممكن است در آزمونهاي خود مرتكب
خطاهايي نيز بشود، كه طبيعي است، ليكن
نميتوان به بهانه پيشگيري از خطا،
زمينه هرگونه تجربه و آزمون را از وي
گرفت و وي را در قفسي تنگ از بايدها و
نبايدهاي تحكمآميز محبوس ساخت
6-
براي كاهش ضريب احتمال خطا بايد به
غنيسازي و روزآمد كردن آموزشهاي
رسمي و غيررسمي و نيز فراهم آوردن
زمينههاي مشاركت اجتماعي جوانان
روي آورد. مشاركت جوانان در حوزه
نهادهاي مدني و تشكيل سازمانهاي
غيردولتي از جمله اين عرصههاست.
بايد زمينه ممارست و تمرين مشاركت
فعال را به نحو ملموسي براي جوانان
افزايش داد. از اينرو انتخابات آتي
شوراها فرصتي مناسب خواهد بود، تا
جوانان در هر دو نقش انتخاب كردن و
انتخاب شدن به تجربهاي گرانبها در
زمينه مشاركتهاي مدني دست يابند.
-
همچنين به اين نكته ظريف بايد توجه
داشت كه جوان امروز ايراني، تنها در
مرز و قلمرو جغرافيايي و سياسي جمهوري
اسلامي ايران زندگي نميكند، بلكه
هزاران و صدها هزار جوان ايراني از
نسلهاي دوم و سوم مهاجران به خارج از
كشور همچنان خود را ايراني و ايرانيتبار
ميدانند. آنها به سرمايه ميهن و
فرهنگ پيشينيان عشق ميورزند و
كوتاهي در برقراري ارتباط همسطح با
اين ذخيره و گنجينه پربار چه بسا موجب
از دست رفتن آن و انحلال در سرمايه
اجتماعي ديگر جوامع شود
وظيفه
هر ايراني چه جوانان و چه مسؤولان و
سياستگزاران حوزه جوانان اقتضا دارد
كه از اين گنجينه پربار به مثابه پلي
مؤثر در جهت ارتباط با جهان معاصر
بهرهبرداري لازم صورت بگيرد. با
فعال شدن گذرگاههاي ارتباطي بايد از
تبديل شدن جوامع ايراني شكل گرفته در
خارج به جزيرههاي دورافتاده
سرگرداني و بيهويتي جلوگيري شود
٨-
از جمله ضرورتهاي آشكار جامعه ما
تسهيل راه دستيابي جوانان به مؤلفههاي
قدرت، منزلت و ثروت است. نابرابري در
نظام ارتقا و تبعيض در دسترسي به فرصتهاي
گوناگون سياسي، فرهنگي و اجتماعي از
جمله مسائل جدي پيشروي جوانان است.
٩-
مسأله برخورداري جوانان از حقوق
اساسي در محيط كار و حل مسأله استثمار
كارگران جوان نيز مسألهاي است كه
امروز در برابر نظام جمهوري اسلامي
قرار دارد و بايد در باب جنبههاي
جديد آن چارهانديشي كند.
آنچه
به عنوان مسائل جوانان مورد بحث قرار
گرفت فارغ از مسئله جنسيتي در نظر
گرفته شده است اما در عين حال توجه
ويژه به مسائل زنان همواره بايد مدنظر
قرار بگيرد.
بيترديد
نه تنها يكي از پايگاههاي اصلي جنبش
مردمسالاري در ايران زنان هستند،
بلكه اساساً در تمامي تحركهاي توسعهاي
و جنبشهاي نوين اجتماعي بايد به سهم
و نقش زنان بيش از پيش وقوف يافت.
انقلاب اسلامي ايران خود چشمانداز
جديدي در برابر حضور و مشاركت زن
ايراني در عرصههاي مختلف گشود. بار
عمده جنبش اصلاحات در ايران نيز به
دوش زنان بوده است. تغييرات عمدهاي
كه در روند گسترش شهرنشيني، آموزش و
مشاركت سياسي و اجتماعي و اقتصادي
زنان در ايران به وجود آمده، توجه به
اين بخش فعال را در كشور بيشتر كرده
است. با توجه به شتابي كه ميزان حضور
زنان در دانشگاهها و در عرصههاي
فرهنگي و آموزشي جامعه يافته، بايد نهتنها
اصلاح حقوق زنان را در چارچوبهاي
قانوني و اجرايي دنبال كرد بلكه بايد
در حوزه فعاليتهاي مدني و حزبي نيز
تحولات جديدي را سامان داد.
جبهه
مشاركت ايران اسلامي به كمبودها و
كاستيهاي اساسي در جهت گسترش فعاليتهاي
اجتماعي، سياسي و فرهنگي زنان كاملاً
واقف است و خود را نيز از اين صفت مبرا
نميداند. قطعاً خواستهها و
تواناييها و شايستگيهاي زنان آگاه
و فعال كشور ما فراتر از عرصههاي
مديريتي و سياسي است كه به روي آنها
گشوده شده است.
بدون
ترديد مسائل و مشكلات عمده جامعه زنان
جدا از مسائل و مشكلات ديگر كشور نيست.
به خوبي ميتوان سايه همه موانع ضد
اصلاحي و ضد توسعهاي را در قلمرو
فعاليت زنان ديد. اما اين واقعيت موجب
نميشود كه به دليل محروميتهاي
مضاعف زنان از توجه ويژهبه اين عرصه
غافل ماند و مسائلي نظير اصلاح هرم
مديريتي زنان در كشور، اصلاح هرم
مشاركت سياسي و اجتماعي زنان،
توانمندسازي زنان در آموزش، اصلاح
اشتغال زنان و اصلاح نظام حقوقي زنان
را مد نظر قرار نداد. برخي از ضرورتهايي
كه در زمينه فعاليتهاي زنان از
برجستگي بيشتري برخوردار است عبارتند
از:
١-
ارتقاي سطح مشاركت زنان در عرصههاي
سياستگذاري و تصميمگيري و مديريت
كشور-توجه به ٢- محدوديتها و
محروميتهاي زنان در فرآيند توسعه
سياسي و اجتماعي، و اولويت دادن به
نقش زنان در فعاليتهاي سياسي و
تشكيلاتي به منظور رفع كمبودها و
تنگناهاي تاريخي و اجتماعي
٣-
اجراي كامل اصول معطل و برجاي مانده
قانون اساسي در زمينه حقوق عامه و به
ويژه حقوق خاص زنان و احياي حقوق مادي
و معنوي آنان
٤-
تبعيضزدايي از كليه قوانين مربوط به
كار و امور استخدامي و بازنگري و
تنظيم قوانين و مقررات كار، خدمات
بهداشتي و درماني و اجتماعي براي
تطبيق با شرايط اجتماعي زنان و مراقبت
از نقش و كيان خانواده
٥-
بازنگري در مواد قانوني مربوط به زنان
و خانواده در قانون مدني و قانون
مجازات اسلامي و اصلاح آنها به نحوي
كه پاسخگوي نيازهاي زن امروز كشور ما
باشد. همچنين ايجاد خدمات و معاضدت
حقوقي براي زنان جهت تسهيل استيفاي
حقوق آنان از ديگر نيازهاي امروز
جامعه ماست
٦-
تدوين و تصويب قوانين لازم براي رفع
كليه اشكال خشونت عليه زنان و كودكان
با الهام از دستورات دين اسلام و به
منظور دفاع اخلاقي و قانوني از آنان
٧-
فعاليت مستمر براي رشد و نگرش مثبت در
فرهنگ عمومي و رسانهاي نسبت به زنان
٨-
هماهنگسازي روشهاي برخورد با
مفاسد اجتماعي و اتخاذ روشهاي
هماهنگ جهت ارائه الگوهاي رفتاري و
جلوگيري از اعمال خشونت و محدوديت
نسبت به زنان
٩-
حمايت از تصويب نظام جامع تأمين
اجتماعي كارآمد و روزآمد به منظور
بهرهبرداري آحاد جامعه و به ويژه
زنان از عدالت و رفاه اجتماعي
١٠-
تسريع در بازآرايي نهادها و
ساختارهاي متكفل امور زنان و اهتمام
جدي به امر سازماندهي فكري و تشكيلاتي
زنان در كشور
١١-
هماهنگسازي قوانين و حقوق زنان با
فرآيند كلي جهاني كه در جهت برابري
حقوقي بيشتر است، امري اجتنابناپذير
مينمايد. از اين رو الحاق به
كنوانسيون رفع تبعيض از زنان ضرورت
انكارناپذير جوامع امروزي است، حتي
اگر برخي دولتها نسبت به برخي از
مواد آن اعلام تحفظ نمايند
٦-
اقتصاد
مشكلات
ساختاري اقتصاد ايران از قبيل
گستردگي زيانبار تصديهاي دولت،
وابستگي زياد به درآمدهاي حاصل از
صادرات نفت خام و ساختار انحصاري و
حمايت شده توليد در شرايطي كه تقاضاي
انبوه براي شغل و درآمد بسيار فراتر
از عملكرد تاريخي اقتصاد، كشور را
دچار بحران جدي كرده است، همچنان
پابرجاست. جريان اصلاحات تلاش ميكند
تا با اصلاح ساختار سياسي، حقوقي و
اجتماعي زمينههاي اقتصادي فعال و
پويا را فراهم كند، تا زماني كه نظامهاي
متعهد حقوقي و سياسي با ثبات، متعهد و
مسؤول در برابر حقوق فردي و اجتماعي
به وجود نيايد، نميتوان مشكل فقدان
انباشت سرمايه، كاهش سرمايهگذاري
مولد و سطح نازل بهرهوري از سرمايههاي
ملي را حل كرد.
همانگونه
كه در بيانيههاي كنگره اول و دوم
تأكيد شد، حركت اصلاحات با آگاهي كامل
از ناهنجاريها و معضلات مبتلا به
جامعه كه مردم شريف و صبور ايران از آن
رنج ميبرند، در وهله اول وجهه همت
خود را به حل مشكلات ساختار سياسي،
حقوقي و اجتماعي معطوف كرده است. عدم
حاكميت قانون، ناامني، فرار سرمايهها
و مغزها، فقدان امنيت اقتصادي و
قضايي، عدم ثبات سياسي، ضعف مديريت و
تعدد مراكز تصميمگيري و عدم ثبات در
سياستگزاري برخي از نمودهاي اين مشكل
اساسي است.
بازتاب
موفقيتها و ناكاميهاي جنبش
اصلاحات را در حل مشكلات فوق در عرصه
اقتصاد كشور نيز ميتوان مشاهده كرد.
ساختار
سنتي اقتصاد و توليد همچنان پابرجاست.
نوآوري نه در صنعت و نه در كشاورزي بر
آن گونه كه تحول آفرينباشد، شكل
نگرفته است. حجم بزرگ دولت و انحصارات
دولتي و دخالت آن در عرصه اقتصاد
همچنان در مقياس گسترده ملاحظه ميشود.
در كنار دولت، بنگاههاي بازرگاني-
صنعتي حكومت نظير بنيادها نيز با
استفاده از امتيازات خاص و انحصاري
كنترل بخشهاي عمده اقتصاد كشور را
در اختيار دارند.
كشور
همچنان از ناكارايي نظام بانكي رنج مي
برد. برخي اقدامات غيركارشناسانه
قضايي بر دامنه اين ناكارايي افزوده
است. درجه اتكاء بودجه دولتي بر
درآمدهاي نفتي رو به تزايد است.
تصميمات اصلي حوزه اقتصاد همچنان در
مركز و توسط حكومتگران پايتختنشين
اتخاذ ميشود. تمركزگرايي و عدم
واگذاري امور به استانها مانند
گذشته پابرجاست. حكومت در ساماندهي
نظام جامع تأمين اجتماعي حتي در عرصه
قانونگذاري ناتوان بوده است. اقتصاد
ملي همچنان از ناكارايي مطلق در
جلوگيري از قاچاق كه به تخريب آن ميانجامد
رنج ميبرد.
با
همه دشواريهاي پيشگفته و عليرغم
تمام كاستيها و ناكارآمديها،
نگاهي گذرا به چند شاخص كليدي در
اقتصاد از توفيق نسبي دولت در اصلاح
روند سياستهاي اقتصادي طي سالهاي
٧٩ و ٨٠ خبر ميدهد
كاهش
و تثبيت نرخ تورم در حدود ١٢
درصد (كمترين نرخ در دهه اخير)، ايجاد
سالانه ٤٥٠ هزار فرصت شغلي،
دستيابي به نرخ رشد توليد ناخالص ملي
در حدود ٥ درصد، كاهش بدهيهاي
خارجي در حدود ٧ ميليارد دلار و
ثبات نرخ ارزش نشان ميدهد كه
اقدامات دولت با توجه به مقدورات و
شرايط موجود تا حدودي توانسته، در جهت
ايجاد ثبات اقتصادي و برقراري نظم و
انضباط مالي مؤثر واقع گردد
ايجاد
حساب ذخيره ارزي، افزايش نرخ سرمايهگذاري،
اصلاح قانون مالياتها، اصلاح
مقررات صادرات و واردات و برقراري
نظام تعرفه، تكنرخي كردن ارز در سال
٨١ و اصلاح قانون جلب و جذب
سرمايهگذاري خارجي از جمله
توفيقاتي است كه دولت عليرغم موانع
فراروي آن بدان دست يافته است
دستيابي
به شاخصها و دستاوردهاي فوق هنگامي
كه در كنار انتظارات و مطالبات به حق
مردم قرار ميگيرد، شكافي عميق و
بحراني را نمايان ميكند. ضرورت تحول
و شتاب مناسب براي اصلاح وضعيت
اقتصادي كشور را بيش از پيش مورد
تأكيد قرار ميگيرد.
|