پيكر
جمهوريت از همان ابتدای پيروزی انقلاب 57 زخم ديد،
اما درتمام دهسال اول جمهوری اسلامی و حتی در دوران جنگ با عراق، بر اين پيكر چنان
پنجه نياختند و زير پايش را چنان خالی نكردند كه در دهه دوم جمهوری اسلامی كردند و
انداختند.
ولايت فقيه خود نافی جمهوريت بود و در ابتدای دهه دوم جمهوری اسلامی با مطلق كردن آن و
گنجاندن "ولايت مطلقه فقيه" در قانون
اساسی بازنگری شده اين نفی را مشدد كردند.
بي
شك همه ماجرا به اين بند و تكمله آن در قانون اساسی ختم نميشود چرا كه اگر چنين
بود، يعنی وجود يك بند و جنبه قانونی يافتن آن ميتوانست آيه آسمانی شده و لازم
الاجرا، دهها بند ديگر قانون اساسی كه بيش از بيست سال است جلوی اجرای آن را گرفتهاند
كفر آسمانی بود!
بنابراين،
ارادهای پرقدرت از همان مجلس اول تدوين قانون اساسی آگاهانه سنگبنای نفي
جمهوريت و احيای سلطنت را گذاشت. حسن آيت به
نمايندگی و با هدايت مظفر بقائی كه با سرنگونی سلطنت در ايران مخالف بود و پشتش به
انگلستان گرم، با آگاهی از اينكه خواهند توانست از ماجرای "ولايت فقيه"
اسب تراوائی ساخته كه در آن جسد موميائی شده سلطنت را به ايران بازگردانند دورهافتادند
و موافقت اعضای مجلس خبرگان تدوين قانون اساسی را برای گنجاندن ولايت فقيه در
قانون اساسی گرفتند. در اين ميان، آنگونه كه آيتالله منتظری خود ميگويد، همه بيتجربه و كم تجربه بودند و اشتباهاتی را در تدوين قانون
اساسی مرتكب شدند كه بايد اصلاح شود!
طرفداران
حفظ سلطنت در ايران، چون در آن زمان هيچ نوع امكان مخالفت با تغيير رژيم ايران از
شاهنشاهی به جمهوريت نداشتند، پنجره ولايت فقيه را برای بازگرداند سلطنت به كشور
بازگذاشتند. در دهه اول جمهوری اسلامی هرگز فرصت و زمينهای برای بازتوليد سلطنت
فراهم نيآمد و با وجود آيتالله خميني در صحنه
سياسی كشور چنين فرصتی نميتوانست بدست آيد. بنابراين، همه تدابير را برای دوران
پس از درگذشت آيتالله خمينی انديشيدند و به همين دليل نيز مهره "مطلقه"
ای را كه سالها در جيب داشتند، بلافاصله پس از درگذشت وی از جيب بيرون
آورده و در مجلس بازنگری قانون اساسی به ولايت فقيه سنجاق كردند. تصفيههای دامنه
دار جمهوری اسلامی از روحانيون و غير روحانيون طرفدار جمهوريت و معتقد به انتخاب و
جمهور مردم، طرح دهساله اول جمهوری اسلامی برای از صحنه سياسی خارج ساختن كليه
احزاب و سازمانهای غير مذهبی را كامل كرد. دهها آيتالله دوران دهساله اول جمهوري
اسلامی خانه نشين شدند و بسياری از جوانان مذهبی آرمانخواه و معتقد به جمهوريت نيز
از ارگانهای امنيتی و نظامی پاكسازی شدند و جای خود را به همانهائی دادند كه
امروز بعنوان آقازاده در جمهوری اسلامی شهرت دارند. جانشين آيتاللههای ترور شده
در دهساله اول جمهوری اسلامی و يا پاكسازی شده در دهساله دوم جمهوری اسلامی را
امثال آيت الله مصباح يزدی، آيتالله جنتی، آيتالله مكارم شيرازی، آيتالله موحدي
كرمانی، آيتالله خزعلی، آيتالله واعظ طبسی، آيتالله راستی كاشانی و امثالهم
گرفتند. اينكه آيا همه آنها واقعا مدارج مذهبی را طی كرده و آيتالله بودند و يا
برحسب قدرت حكومتی به آيتاللهی رسيدند، ارتباط چندانی به اصل ماجرا، يعنی مقابله
با جمهوريت و احيای سلطنت ندارد و بحثی است دينی كه مراجع مذهبی بايد تكليف آن را
روشن كنند. آنچه اهميت دارد و انكار ناپذيراست، اينست كه عدهای از روحانيون دهسال
اول جمهوری اسلامی كه ترور نشده بودند، در همان ابتدای دهسال دوم جمهوری اسلامي
تصفيه شده و به خانههايشان فرستاده شدند و روحانيون ديگری جايشان را گرفتند كه
امروز در جمهوری اسلامی صاحب قدرت و ثروتاند و ستونهای سلطنت را بالا ميبرند.
آخرين بندهای پيكر جمهوريت را پاره ميكنند، خواب و خيال احيای سلطنت مذهبی صفويه
را ميبينند و تفسير دينی خود را نيز برآن ضميمه كرده و بخشنامههای فقهی هم صادر
ميكنند. نه فقط برای مردم، كه حتی برای روحانيونی كه هم مدارج مذهبی آنها را
ندارند و هم فاقد سابقه مخالف آنها با رژيم شاهنشاهی را!
نقش شورای نگهبان، نقش مجمع تشخيص مصلحت، نقش مجلس خبرگان رهبری، نقش
نهاد رهبری، نقش شورای تبليغات اسلامی، نقش و وظيفه شورای ائمه جمعه و ديگر
نهاد های همسو با اين نهادها، همگی در جهت احيای سلطنت است. سلطنتی كه طبعا به مردم
پاسخگو نيست، همانگونه كه همه رژيمهای شاهنشاهی گذشته نبودهاند و اساسا براي
همين هم سلطنت را ميخواهند جايگزين جمهوريت كنند. نميخواهند به مردم جواب بدهند
و بگويند از كجا آوردهاند، به كجا بردهاند، چه ميكنند، چرا كنار ميگذارند، چرا
برگمار و منصوب ميكنند؟
خطبه هاي
"رهبر" در آخرين نماز جمعهای كه
درتهران خواند و در آن تئوری امامت و حكومت را از روی آثار آيتالله مجلسي(تئوريسين دينی دربار صفويه) برای مردم
بازگو كرد، خطبه و سخنانی نبود كه بتوان به آسانی از كنار آن گذشت. همانگونه كه از
تئوری تبديل جمهوريت به حكومت توسط حبيبالله عسگراولادي دبيركل جمعيت موتلفه اسلامی كسي
چشم نپوشيد!
آن
سخنان هشدار دهنده ای كه در صحن مجلس ششم بيان شد، ناظر بر همين نگرانی و شواهد
انكار ناپذير است نگرانی از ختم جمهوريت و احيای سلطنت. اين نگرانی تاكنون از
زبان بسياری از اصلاح طلبان نوانديش دينی مطرح شده بود، اما بيان آن در صحن مجلس
حكايت از جدی بودن هرچه بيشتر آن دارد. شايد همان زمان كه با استناد به قوانين
دوران شاهنشاهی مطبوعات را بستند و قانون مطبوعات دوران شاهنشاهی را مبنای عمل خود
قرار دادند بايد اين هشدار با صراحت داده ميشد، اما امروز هم هنوز دير نيست.
برای تشكيل ستاد دفاع از جمهوريت و مقابله با احياي
سلطنت بايد به پا خاست، تا هم آب پاكی روی دست سلطنت خواهان لانهكرده در رهبري
جمهوری اسلامی و نهاد های انتصابی يادشده در بالا ريخته شود و هم منقرض شدگان
آخرين نظام شاهنشاهی در ايران رويای تاجگذاری نبنند! |