هابرماس
تصريح كرد : به لحاظ درجهی تحقق
سكولاريزاسيون ، در ميان ملتها ،
تفاوتهايی وجود دارد
به گزارش خبرنگار ايسنا ، اين فيلسوف
برجستهی آلمانی ، در تالار فردوسي
دانشكدهی ادبيات دانشگاه تهران
افزود : به عنوان مثال ، جامعهی مدني
در ايالات متحده آمريكا پيش از
اسكانديناوی يا اروپای غربی متأثر از
محركههايی است كه از جوامع ديني
نشأت ميگيرد ، اما تمامی جوامع غربي
، پست سكولار هستند، يعنی خود را با
استمرار وجود دين در محيطی كه همچنان
سكولار است، وفق دادهاند پيشوند “پست”
يا ما بعد ، در تعبير پست سكولار ،
دلالت بر اين دارد كه دين همچنان در
چارچوبهای متمايز مدرنيته برای بخش
بزرگی از ملت، ، نيرويی مؤثر در شكلدهي
به شخصيت آنها به شمار ميآيد و از
طريق اظهار نظرهای كليساها و همچنين
جمعيتها و مجامع دينی ، همچنان
در عرصهی افكار عمومی سياسي، تأثير
به سزايی دارد
اين منتقد مكتب پوزيتيويسم در ادامه
عنوان كرد : ما با طرح پرسش معنا
شناختی دربارهی اصطلاحات
سكولاريزاسيون و پست سكولار به خود
موضوع هم نزديك شديم اگر تصوير بازي
“همه يا هيچ” كه به نظر ميرسد
مدرنيته به دنبال دادن نسبت ناروا به
رابطهی ميان روشنگری علمی و ديني
بود، تصوير درستی نباشد، تفسيرهاي
يك جانبه از مدرنيتهی افسونزدايي
شده يا بيسرپناه نيز ، برای توصيف آن
نارسا است
هابرماس ، دربارهی رابطهی سنت و
مدرنيته اظهار كرد : به نظر ميرسد
محاسبهی سود و زيان در بررسی رابطهي
سنت و مدرنيته پيچيدهتر از نظريههاي
مبتنی بر تابع خطی تلقی كردن پيشرفت و
يا نظريههای انحطاط نگر
آخرالزمانی است البته نظريههاي
انحطاط نگر ، امروزه در لباس نقد پست
مدرنيته و هايدگری از عقل نيز ظاهر ميشوند
اين يك جانبه گراييها به يك ابهام
بازميگردد شكسته شدن صورتهاي
سنتی زندگی به طور طبيعی در تمامي
دنيا با درد همراه است، اما اين
دردها ناشی از رها شدن را نبايد با رنجهاي
ناشی از سردی اجتماعی يك مدرنيزه كردن
بيملاحظهی بنيان برافكن ، اشتباه
گرفت
وی با بيان اين كه جامعه شناسی ،
مدرنيزه كردن اجتماعی را به عنوان
روندهای متمايز شدن زيرمجموعههاي
جامعه توصيف ميكند ، افزود : اين
روند با جدا شدن حكومت مدرن از اقتصاد
سرمايهداری تنظيم شده
به وسيلهی بازار آغاز ميشود و اين
دو به لحاظ كاركردي، به يكديگر گره
خوردهاند، اما تمركز سياست بر تصميمگيريها
، الزامآور برای جمع است، در حالی كه
اقتصاد بر جهتدهی به تصميمگيريهاي
مرتبط با اين موضوع ميباشد، در اين
ميان ، حقوق و سياست، اقتصاد و تكنيك،
بهداشت و حمل و نقل، اجتماعسازی و
تربيت به نظامهای كاركردی مستقلي
مبدل شدهاند جهان زندگی نيز تحت
تأثير اين فشار برای متمايز شدن ،
دگرگون ميشود جهانی كه برای رفتارهاي
مبادلهای و مفاهمهای روزمرهی تكتك
افراد و گروههای اجتماعی افقی طبيعي
را برميسازد ، اين دگرگونی تمام
عناصر مقوم جهان زندگی را دربر ميگيرد
اين فيلسوف برجستهی آلمانی ، بين
افراد، سنتهای فرهنگی و نهادها به
عنوان سه مقوم جهان زندگی تمايز قائل
شد و عنوان كرد : اشخاص، سنتها و
نهادها در مكش گرداب عقلانی كردن جهان
زندگی قرار ميگيرند
وی دربارهی منظور خود از عقلاني
كردن جهان زندگي، بيان كرد: در فرآيند
عقلانی كردن ، اشخاص تحت الزامات
آزادی فردی و فردگرايی قرار ميگيرند
و از افراد به طور فزايندهای انتظار
ميرود كه روابط اجتماعی مستقلي
داشته باشند و خود را براساس طرحهاي
خواست خود به فعليت و تحقق برسانند
سنتهای فرهنگی نيز از اين فرآيند ،
توان شكلدهی همراه با حجيت فرافردي
، جايگاه استثنايی خود را از دست ميدهند
اين سنتها تابع پذيرش نقادانهي
افراد شده و به دانستنيهايی كه در
آن خطا وجود دارد، تبديل شدهاند اين
دانستنيهای خطاآميز از قلمروهاي
علم، حقوق، تكنيك، اخلاق و هنر نشأت
ميگيرددر فرآيند عقلانی كردن
نهادهای اجتماعی ، ظاهر تغيير ناپذير
و جوهر پايدار بودن خود را از دست ميدهند
و به عنوان ساختههای انسان شناخته
ميشوند مشروعيت نظامهای اجتماعي
تحت شرايط تكثرگرايی فزايندهی ارزشها
و جهانبينيها ، بيش از پيش تابع
روش استدلالی مدلل ساختن ارزشها و
هنجارها ميشود
استاد بازنشستهی دانشگاه فرانكفورت
ادامه داد : تغيير شكل صورت سنتی زندگي
به صورت مدرن از جانب كسانی كه از آن
متأثر ميشوند به عنوان
سكولاريزاسيون تجربه ميگردد، زيرا
در جريان طولانی عقلانی ساختن جهان
زندگی ،اديان بايد از ادعای خود در
مورد شكلدهی كلی ساختار زندگی دست
بردارند بدين ترتيب پيوند حكومت و
دين از هم گسسته ميشود، در حالی كه
منش جامعهی دينی از قوانين جامعهي
سكولار متمايز ميگردد و هر دو پديده
به واسطهی تأمل سهگانه دينداران
بر روی جايگاه دگرگون شدهی آنها ، در
يك جامعهی تكثرگرا ممكن ميشود
|