اسداله بادامچيان، رييس مركز
سياسی جمعيت موتلفهی اسلامي،
معتقد است كه مهمترين نياز امروز
كشور ما، تحول همهجانبه است
گفتوگوی خبرنگار ايسنا با وی كه
در حاشيهی مراسم گراميداشت ياد
و خاطرهی شهدای موتلفه انجام
شده است، در پی ميآيد:
آقای بادامچيان! مهمترين مسالهي
كشور در بعد سياسي، چيست؟
از بعد سياسي، مهمترين مسالهي
روز كشورمان، ضرورت يك تحول همهجانبه
است؛ يعنی بعد از دو دهه كه حكومت
اسلامی تشكيل شده، با تجربياتي
كه به دست آمده، تغييراتی كه در
جهان و همچنين در كشور پديد
آمده و افزايش سطحی آگاهيهاي
عمومی و تجربههای مديريتی و
ادارهی كشور، در تمام ابعاد
نظام، به يك تحول عظيم، نياز
داريم
اين تحول در مسائل اقتصادي،
ساختار اداري، قضايي،
قانونگذاري، روابط اجتماعي،
علوم دانشگاهی و مورد نياز است
ببينيد! اينگونه مسائل، از
طرف خيليها مطرح شده است، اما
لطفا به صورت مصداقی بفرماييد كه
منظور شما از تحول در اين ابعاد،
چيست؟
برای نمونه، همهی عزيزان در
يك كشور ثروتمند، زحمت ميكشند،
اما مردم دچار مشكلات اقتصادي
هستند ما كارشناسان فراواني
داريم كه علاقهمند و دلسوز
هستند اما مشكل اقتصاد ما، حل نميشود
البته همهی مسوولان كشور، با
سليقههای مختلف، ميخواهند كه
مردم از نظر اقتصادي، در سطحی از
رفاه عادلانه به سر برند و
اقتصاد ايران شكوفا باشد
ساختار اقتصادی ما اكنون مخلوطي
است از غرب سرمايهداري، مسائل
ايران و مقداری هم مسائل اسلامي؛
اين مخلوط پديد آمده، مشكلگشاي
اقتصاد ما نيست، چون نظام ما،
جمهوری اسلامی است و مردم ما هم
مسلمان هستند، رهبری و قانون
اساسی هم اسلامی است، بنابراين،
وقتی تمام موازين اسلام بخواهند
اجرا شوند، به اين نياز داريم كه
اقتصاد هم اسلامی باشد اقتصادي
غربي، سرمايهداري، كمونيستی و
سوسياليستی در نظام اسلامی جواب
نميدهد
خوب، اقتصادی اسلامی چه تعريفي
دارد؟
برای اين كه بخواهيم اقتصاد
اسلامی را تعريف كنيم، نياز
داريم به اين كه كارشناسان نظريهپرداز
اقتصاد اسلامی داشته باشيم اين
موضوع بايد از درون خود برخيزد؛
يعنی كسی كه مسائل اقتصاد اسلام
را به تمام معنا ميداند،
برخيزد، به شرطی كه اين مباني
اقتصاد كه در حوزه هست را به
تئوری اقتصاد اسلامی تبديل كند و
آن تئوری را راهبردی و سپس با كار
كارشناسي، آن را كاربردی كند
اين فرآيند، چه زمانی به نتيجه
ميرسد؟
اكنون، اساتيد اقتصاد
دانشگاههای ما را معمولا كساني
تشكيل ميدهند كه با اقتصاد
اسلامي، آشنايی لازم را ندارند
اساتيد ارزشمندی هستند و دنياي
اقتصاد را ميشناسند و علم
اقتصاد را ميفهمند اما نظام
اقتصاد اسلامی را نميدانند در
قم هم علمای بزرگی را داريم كه
اقتصاد اسلامی را ميدانند اما
اقتصاد جهانی و شرايط روز را نميدانند
مدتها بايد در انقلاب زحمت
كشيده شود تا آن استاد حوزهي
علميهی قم و آن مجتهد، بتواند
با آموزشهای دانشگاهی و جهاني،
با يك اقتصاد اسلامی منطبق با
شرايط روز جهاني، منطقه و ايران،
آشنايی پيدا كند و نظر بدهد
استاد دانشگاه ما نيز بايد مسائل
و مبانی اصلی اقتصاد اسلامی را
بداند اين كار طول ميكشد، در
اين چند سال گذشته اساتيدی پيدا
كردهايم كه ”آيت الله دكترند”
يا ”دكترآيت الله” هستند اينها
كسانی هستند كه مسائل اقتصاد
اسلامی و جهانی را متوجه شدهاند
و تازه مبانی اقتصاد اسلامی در
حال شكلگيری است اما افرادی كه
اين دانش را ميدانند بايد در به
كار بردن اين دانش اقتصادی در
صحنهی كشور، به صورت طرح،
برنامه، نظام اقتصادی و مديريت و
ادارهی امور اقتصادي، آن را
اجرا كنند
اكنون نظام پولی و بانكی ما،
برمبنای نظام جهان سرمايهداري
است، در حالی كه اين نظام هيچ وقت
به يك جامعهی اسلامی جواب
نخواهد داد، به تدريج، اساتيدي
در حوزه و دانشگاه پيدا كردهايم
كه روی مسائل نظام پولی و بانكي
اسلامي، كار ميكنند اگر
بخواهيم اقتصاد خودمان را بدون
توجه به شرايط جهانی اجرا كنيم،
زير چرخ سنگين آن، له ميشويم و
اگر بخواهيم تابع آن باشيم،
استقلال پولی و بانكی پيدا نميكنيم
پس بايد تدبير كنيم، اين كه ميگويم
بعد از اين مدت، به تحول نياز
داريم، يعنی تحول فكری درحوزه،
دانشگاه و در مديريت مسوولان
خودمان
از تحول لازم در مسائل سياسي
بفرماييد
اكنون علوم سياسی و تعاريف
سياسی برگرفته از نظريات
دانشمندان غربی تدريس ميشود؛
غرب كه در دنيای سياست، دچار تحير
است و به بنبست رسيده است تعريف
آنها با تعريف سياستمدار اسلامي
كه جزء ائمهی نور است، فرق ميكند
وقتی ميخواهيم نظام سياسی كشور
اسلامی را تنظيم كنيم، بايد
براساس علم سياست در اسلام، آن را
طراحی كنيم و اين نياز به يك تحول
دارد
آقای بادامچيان! شما از چه
زمانی به ضرورت انجام اين تحولات
رسيديد؟
براساس دانش انقلابي، انقلاب،
بلافاصله پس از پيروزی به اهداف و
آرمانهايش نميرسد و زمان ميخواهد؛
انقلاب دو مرحله دارد، قبل و بعد
از پيروزي؛ انقلاب بعد از
پيروزي، دورههای ”شادی اوليه”،
”تثبيت وضع موجود”، ”تثبيت
حكومت”، ”تثبيت حاكميت” و سپس
دورهی ”تثبيت ارزشها” را
دارد اكنون حاكميت تثبيت شده و
حتی آمريكا هم نميتواند ما را
براندازد و آقای بوش ميگويد كه
ايران محور است؛ درست است كه
شيطنت ميكند و ميگويد كه محور
شرارت است، ولی قبول دارد كه
ايران محوری جهانی است
وقتی كه ما ”تثبيت حاكميت” كردهايم،
در مسير ”تثبيت ارزشها” ميرويم،
برای اين كار به يك تحول نياز
داريم بنابراين امروز مهمترين
نياز كشور ما تحول است، از نظر
سياسی هم به يك همگرايی نياز
داريم
همه چيز يك نظام بايد همگرا باشد
اگر رهبری و مردم، هر دو در نظام
اسلامی هستند، اسلام امام (ره) و
اسلام رهبری را قبول دارند،
مديريت وسط كه حلقهی ميانی است،
هم بايد همگرا باشد
رهبري، مردم و مديران، اگر همگرا
با اسلامی كه خواست نظام جمهوري
اسلامی است، باشند، طبيعی است كه
مشكلات مردم به آسانی حل ميشود
اكنون مشكل بزرگ ما، ناهمگرايي
بين برخی مسوولان گوناگون با
نظام اسلامي، اسلام خمينی - خامنهاي،
با رهبری ولی فقيه عادل، است و
لذا كشور دچار مشكلات است
بنابراين ريشهی اصلی مشكلات،
ناهمگرايی آنهاست، لذا در مسائل
اقتصادی و سياسي، دچار اشكال
هستند و يك مشكل عادی مانند قير
را نميتوانند حل كنند
اگر نظام مديريتی را به دست شما
و همفكرانتان بدهند، فكر ميكنيد
آيا ميتوانيد كشور را بهتر از
اين كه هست، اداره كنيد؟
اطمينان قطعی دارم كه وقتي
مديرانی مانند رجايی و باهنر كه
با امام همگرا بودند، با رهبری و
مردم، همگرا باشند، مشكلات كشور،
قابل حل است
ببينيد كه اگر دوستان ما بيايند،
چگونه مسائل حل ميكنند؛ در زمان
آقای رجايي، بانكها دچار كمبود
اسكناس شدند، آقای رجايی گفت: “من
به مردم ميگويم كه بانكها پول
ندارند، پولهايتان را به حساب
بانك بگذاريد“، گفتند:“مردم با
اين كار همين پولهای خودشان را
هم از بانكها ميگيرند و مشكل
بدتر ميشود“، گفت: “شما رابطهي
من و اين مردم را نميشناسيد من
ميگويم برای اين كه نخست وزير
اين مملكت، فرزند اين ملت و مقلد
امام (ره) هستم، من نميتوانم
اسكناس بدون پشتوانه چاپ كنم كه
تورم حاصله از آن، دودش به چشم
مردم محروم برود“، وقتی اعلام
كرد، مردم تا فردای آن روز آنقدر
پول به حساب بانكها گذاشتند كه
مشكل بانكها حل شد وقتي
همگرايی هست، مشكلها حل ميشود
اما وقتی بنيصدر هست،
ناهمگرايی وجود دارد، جنگ هم پيش
نميرود
اگر شما بياييد، چه ميشود؟
اگر ادارهی امور به دست ما
بيايد، چون ما همگرايی با رهبري،
با حوزه، با اسلام فقاهتی داريم
كه همهی مراجع قبول دارند-- مردم
هم اين تيپ را قبول دارند، ممكن
است كه گاهی در مصداق اشتباه كنند-
اما مطمئن هستيم كه خدا كمك ميدهد
و مشكلات مردم را به خوبی حل ميكنيم
مگر مردم در انتخابات مختلف،
نظرشان را نگفتهاند؟
چرا؛ مردم مسوولی را انتخاب ميكنند
نه اينكه چيزی را نفی يا اثبات
كنند؛ اين از بالاترين فريبهايي
بود كه در اين دوره دادند و گفتند
”دوم خرداد يعنی نفی يك گروه و
اثبات يك گروه” اين كار ايجاد
كينهورزی بين مردم است؛ مردم
وقتی ميخواهند يك نماينده را
انتخاب كنند، چند نفر كانديدا ميشوند
و مردم به يكی كمتر و به يكی بيشتر
رای ميدهند، اين كه به يكی راي
ندادند، يعنی با او دشمنی كردهاند؟!
نه، او را ترجيح دادهاند نظام
راي، نظام ترجيحی است و نه دشمني
اينها در دوم خرداد، كاری كردند
كه اكنون دود آن به چشم خودشان ميرود،
حتی بنابر بحث جناب آقای خاتمی با
سران دوم خرداد، در دو هفته پيش
اينها قضيه را به جنگ و جدال، تبديل
كردند، به جای اينكه بگويند مردم
يك نفر را انتخاب كردند و به بقيه
هم احترام گذاشتند
مردم در دوم خرداد، يك گروه را به
يك گروه ديگر ترجيح دادند، طبيعي
است كه در طول عمل آن گروه، پس از
پنج سال، ممكن است تا 6 يا 7 سال
هم طول بكشد- اگر تشخيصی دادند كه
نتوانست كار كند، به يك گروه ديگر
رای دادند، ديگر نميتوانيم
بگوييم كه دشمنی كردند
آيا شما در اين مدت، كاری كردهايد
كه اگر مردم از گروه فعلي، خسته
شدند، به شما روی بياورند؟
ما به وظايفمان عمل كردهايم،
تشخيص آن با مردم است
تحولی كه لازم ميدانيد را با
آنچه به نظرتان، اصلاحطلبان
دنبال ميكنند، مقايسه كنيد؟
اين آقايان، اصلاحطلبی را كه
ميگويند، خودشان هم نميدانند،
چيست برای اينكه وقتی از آنها ميپرسي
”اصلاحات يعنی چه”، نميدانند
چيست
تعريف آقای خاتمی را قبول
نداريد؟
تعريف آقای خاتمی هم اگر روشن
باشد، خيلی چيز خوبی است اما هيچ
كس به اينها نميگويد كه آقا! پنج
سال است كه همه چيز دست شماست،
بگوييد اصلاحات، كجايش پياده شده
است؟ در توليد، كشاورزي، صنعت
مديريت، ساختار اداري؟
به نظر شما چه تحولی در اين چند
سال ايجاد شده است؟
من كه معتقدم، مشكلات خيلي
زياد شده است
اين راهی كه ميروند به كجا ميانجامد؟
به نظر من، آخر اين راه به
جايی ميرسد كه آنها هم مجبورند
يك تحول در خودشان پديد بياورند،
به سمت آنچه كه نظام ميخواهد؛
بايد ببينند كه نظام جمهوري
اسلامي، رهبري، مردم، قانون
اساسي، چه ميخواهند اگر اين
تحول را در خودشان پديد بياورند،
ميمانند وگرنه، مردم آنها را
كنار ميگذارند
آنها ادعا ميكنند كه آنچه را
مردم ميخواهند، دنبال ميكنند
ادعا، مال همه است شما در عمل
ببينيد
اما مردم هم به آنها رای ميدهند
اينكه مردم رای بدهند، اختيار
مردم است، مديريت نظام از سوي
مردم انتخاب ميشود و هر كس را هم
كه انتخاب كردند، بايد عواقب آن
را بپذيرند بله، مردم خيليها
را انتخاب كردند؛ مگر مردم، بنيصدر
را انتخاب نكردند و آيا اگر ابتدا
از مردم رای ميگرفتند، بازرگان
را انتخاب نميكردند؟