بدرود
با يك زن زندانی سياسي
يكی از زندانيان سياسی دهه 60 كه با بيماری پيشرفته سرطان از
زندان جمهوری اسلامی بيرون آمده بود، سرانجام پس از چندين سال
جدال با مرگ، در تهران چشم برجهان فرو بست. اين زندانی سياسی
"گيتی حسين زاده مقدم" نام داشت كه از سال 61 تا 68 در زندان
اوين زندانی بود. يكی از كسانی كه با وی زندانی بوده، پيرامون
درگذشت خانم گيتی مقدم به سايت پيك گفت: "گيتی مقدم" همسر يكی از
اعدام شدگان سال 67 در زندان اوين بود و بيشترين دوران حبس خود
را در سلول های انفرادی اوين بسر برد. او و شوهرش به همراه فرزند
چند ماهه ای كه در بغل داشت بازداشت شد و تا مدت ها اين بچه در
زندان بسر برد." اين هم بند خانم گيتی مقدم، نام شوهر اعدام شده
وی را "سعيد آذرنگ" اعلام داشت كه از زندانيان سياسی نسبتا قديمی
زمان شاه بود."
بازديد كننده روزنت پيك ضمن ارائه اين اطلاعات، آدرس وبلاگی بنام
"فلق" را نيز دراختيار ما قرار داد تا اطلاعات مشروح تر را در آن
بخوانيم. دراين وبلاگ خبر از برپائی مراسم ياد بود خانم گيتی
مقدم در مسجد نور واقع در ميدان فاطمی تهران داده شده است. در
اين مراسم، به نوشته وبلاگ "فلق" جمع زيادی از زنان زندانی سياسی
و از مرگ رهائی يافته و همينطور جمعی از مردان زندانی سياسی شركت
كردند. شمار زنان شركت كننده دراين مراسم يادبود چند صد تن گزارش
شده و همچنين نوشته شده كه در ساعات برپائی اين مراسم تنها يك در
مسجد را اجازه دادند باز بماند و از ايستادن صاحبان عزا در مقابل
در ورودی مسجد نيز جلوگيری كردند. فلق می نويسد: گيتی مقدم از
مبارزان سياسی اواخر دهه 1340 ايران بود.
در همين وبلاگ متن قطعه ای منتشر شده كه گويا در مراسم يادبود وی
در مسجد نور قرائت شده است. اين متن كه به گزارش "فلق" تند نويسی
شده و می تواند جا افتادگی هائی داشته باشد، به شرح زير است:
« به ياد گيتی حسينزاده مقدم
وقتی می رفت حسرتی عميق به دل داشت، حسرتی كه همه ما نسل او در
آن شريكيم. فكر ميكرديم كه دنيا در زندگی ما در بسياری نقاط
چهرهای نو خواهد يافت، انسانها همه جا آزادی را در آغوش خواهند
گرفت، حداقل در بخش مهمی از جهان و همچنين در كشور ما كودكان
اينهمه زجر و محروميت را تحمل نخواهند كرد. همه فرصت خواهند داشت
تا استعدادهای خود را شكوفا كنند و از حداقل زندگی شرافتمندانه
بهره ببرند..... گيتی نماينده اين نسل حسرت بود كه برای بارور
شدن آرزوهای انسانی، همه چيز خود را در طبق اخلاص نهاد. كوچكترين
خبری از يك جوشش مردمی يا يك كاميابی كوچك آزاديخواهان در
گوشهای از جهان كافی بود تا سايههای تيره غم چهره او را ترك
كند و خورشيد اميد و شادمانی به جای آن بنشاند. با يك اشعه لجوج
نور كه از جايی نفوذ كرده بود، خورشيد آن پساپشت را سراغ
ميگرفت. برای او اصل آن خورشيد بود و همه چيزهای ديگر موقتی،
گذرا، بيمعنا و بياساس.
گيتی همچون بسياری از مردان و زنان نسل ما با ارواح زندگی
ميكرد، ارواح شريفی كه صف آنها هر روز طولانيتر ميشود. وقتی
با گيتی بودی، گويی در كنار تو سعيد هم هست، رحمان هم، سيمين هم
و خيليهای ديگر. در حضور گيتی تو زندهتر از آنها نبودی و طرفه
آنكه ميبينيم خود گيتی نيز اكنون كمتر از آنچه بود، زنده نيست.
آری گيتی جزو همان نسل بود كه ما هستيم. اين نسل خصم دشمنان
شكستناپذير و بار غمهای تحملناپذير را بر دوش دارد. نسلی كه با
يك جو اميد جهانی را ميسازد، هر چند دنيايی كه در آن زندگی
ميكند، سراسر حرمان و شكست باشد. اين نسل با آرزوهای بزرگ
پرورده شده است. باور نميكند كه اين آرزوها صرفا آرزويند و
دليل جاودانگی او نيز همين است، زيرا آرزوها هيچگاه نميميرند،
زيرا كه انسان نميميرد.»
روزنت پيك
اميدواراست كسانی كه اطلاعات دقيق تر و بيشتری از اين مراسم و
اصولا سوابق خانم گيتی مقدم دارند آن را همراه عكس ايشان برای
انتشار دراختيار ما و يا وبلاگ ياد شده در بالا "فلق" قرار دهند
تا ما نيز بتوانيم با استفاده از اين وبلاگ مطالب بيشتری را در
باره ايشان منتشر كنيم.