ايران

پيك

                         

 

هيچ قمه كش، چماقدار و يا لباس شخصی مزاحم آنها نيست، زيرا همه آنها با شعار توسعه اقتصادی در خدمت اين چپاول و خيانت ملی اند!

 

50 خانواد

 روحاني- بازاري

اينگونه ايران راچپاول كردند

ترجمه و تنظيم برای پيك  " بايرام منصوری"

  

 

1- آيت الله واعظ طبسی كه بيناد رضوی را با 15 ميليارد دلار سرمايه دراختيار دارد، كمتر تمايل دارد مطرح شود مگر زمانی كه می خواهد حكم ارتداد و يا فرمان حمله و مقابله صادر كند.

2- هركس تاكنون به ارقام و نحوه بدست آوردن ثروت هاشمی رفسنجانی نزديك شده، اگر بقتل نرسيده باشد زندانی شده است. در دوران رياست جمهوری او، ايران سالانه 3 تا 5 ميليارد از تقلب در ارز ضرر ديد.

3- ثروت اسدالله عسگراولادی  كه اجدادش يهودی بودند و بعد مسلمان شدند را، بانكداران بالغ بر 400 ميليون دلار تخمين می زنند. حبيب الله عسگراولادی او را از درون حكومت حمايت می كند.

4 بنيادهای اسلامی ده تا بيست در صد توليد ناخالص ملی را تشكيل ميدهند و سال گذشته ثروت آنها به رقمی معادل 115 ميليارد دلار رسيد –

5- ناصر واعظ طبسی سرپرست منطقه آزاد تجاری سرخس در مرز ايران با تركمنستان را برعهده داشت. او برای مراسم افتتاح پروژه منطقه آزاد تجاری سرخش مبلغ 3ر2 ميليون دلار يك چادر عظيم كه در آن مقامات ايرانی و تركمنستانی حضور داشتند پرداخت.

6- بنياد رضوی باخريد املاك و تاسيس بانكهای سرمايه گذاری را( مشتركا با سرمايه گذارانی از عربستان سعودی و امارات متحده عربي) تاسيس كرد. سالی 2 ميليارد دلار سرمايه كشور به دوبی و ديگر مناطق امن منتقل می شود.

7- محسن رفيقدوست، نخستين وزير سپاه پاسداران، پس از رفتن از سر بنياد مستعضفان، بنياد نور را تاسيس كرد و از راه وارد كردن دارو، مصالح ساختمانی و شكر 200 ميليون دلار به جيب زده است.

8- بنياد مستعضفان در دهه دوم جمهوری اسلامی، تغيير هويت داد و به بزرگترين مركز تجاری ايران تبديل شد.

 مجله اقتصادی و معتبر "فوربس"، شايد نخستين نشريه در نوع خود باشد كه گزارش مستندی در باره مافيای قدرت و ثروت در جمهوری اسلامی منتشر كرده است. اين گزارش در شماره هفته نخست (اول ماه جولای 2003) انتشار يافت و گمان می رود بخشی از آن گزارش تلويزيونی باشد كه شبكه سی بی اس وعده پخش آن را داده بود اما زير فشار سياسی و باحتمال بسيار زياد با پرداخت رشوه از پخش آن منصرف شد. آنچه را در زير می خوانيد بخش های اساسی اين گزارش است كه پيشتر طی سه شماره در روزنت پيك منتشر شده بود.

اهميت اين گزارش در آن است كه حاصل تحقيق و گفتگوهائی در داخل ايران است و تهيه كنندگان آن به همان واقعياتی دست يافته اند كه بندرت در تمام اين سالها بدانها  توجه شده بود. گزارش را در زير می خوانيد:

 

"چه كسی ايران امروز را در كنترل خود دارد؟ مسلمان اين شخص محمد خاتمی نيست كه دوبار در انتخابات به پيروزی رسيد. مجلس اصلاح طلبان هم كشور را تحت كنترل خود ندارد. حتی رهبر كشور، آيت الله خامنه ای كه بعنوان روحانی ای نه چندان برجسته 14 سال پيش به جانشينی آيت الله خمينی رسيد نيز در كنترل كشور نقشی ندارد. قدرت واقعی در حقيقت در دست تعدادی روحانی و وابستگان آنهاست كه در سالهای اخير به ثروتی افسانه ای دست يافته اند

اقتصاد فعلی ايران شباهت زيادی به اقتصاد سرمايه داری روسيه پس از فروپاشی شوروی سابق دارد. پس از انقلاب 1979 روحانيون هر چه را كه دارای ارزش بود- از بانكها، هتل ها، كارخانه های اتومبيل سازی گرفته تا صنايع شيميائی، داروسازی و لوازم مصرفي- از آن خود كردند. آنچه كه ايران را در اينمورد شاخص نشان می دهد اين است كه اين سرمايه ها به بنيادهای خيريه كه توسط روحانيون اداره می شد منتقل گرديد. براساس گفته تجار و مديران اجرائی سابق يكی از همين بنيادها، بنگاه های خيريه در حال حاضر در خدمت مالی روحانيون و حاميان آنها قرار دارند.

در ايران فقط برنامه های اتمی بعنوان راز وجود ندارد. دراين كشور سلاح مخفی ديگری نيز وجود دارد بنام ديكتاتوری.  همه مصاحبه هائی كه با صاحبان مشاغل، تجار، اقتصاد دانان و وزرای سابق و ديگر مقامات رسمی عاليرتبه دولتی انجام گرفته افشاگر همين واقعيت است. اينكه ايران توسط يك دولت سايه اداره می شود و از طريق سياست خارجی سايه به گروه های تروريستی در خارج از كشور كمك های مالی می رساند. اقتصاد اين ديكتاتوری تحت سلطه امپراطوری های سايه قرار دارد و قدرتش از سوی ارتش سايه حمايت می شود.

دست برقضا، زبردست ترين فردی كه استادانه اين ساختار قدرت را بكار گرفته است شخصيت شناخته شده ايست بنام هاشمی رفسنجانی. او پدر برنامه های خصوصی سازی ايران به حساب می آيد. در دوران رياست جمهوری وی بازار سهام احياء شد، تعدادی از شركت های دولتی به خودی ها فروخته شد، تجارت خارجی ليبراليزه شد و بخش صنعت نفت بر روی شركت های خصوصی گشوده شد. به گفته اعضای مخالف اتاق بازرگانی ايران، بسياری از

املاك مرغوب و همينطور قراردادهای پرمنفعت در دست روحانيون و وابستگان و همچنين خانواده رفسنجانی قرار گرفت كه تا پيش از انقلاب باغ كوچك توليد پسته را مالك بود.

رضا كه نخواست نام خانوادگی اش افشاء شود و بعنوان كسی كه با برداران رفسنجانی در اوائل دهه هفتاد در دانشگاه تهران درس می خوانده می گويد: آنها آدم های پولداری نبودند، از اينرو به سختی كار می كردند و حتی با تدريس امور مذهبی به دانشجويان و آماده كردن آنها برای گذراندن امتحانات خود پول دست و پا می كردند.

پس از انقلاب

انقلاب  1979 خانواده رفسنجانی را به سوی تجارت سوق داد. يكی از برادران رفسنجانی رئيس بزرگترين معدن مس ايران شد، ديگری رياست راديو تلويزيون اين كشور را در دست گرفت.

برادر زن رفسنجانی و يا شوهر خواهش فرماندار كرمان شد و پسر عمو يا پسر خاله اش رئيس شركتی كه كارش صادرات پسته است و 400 ميليون دلار سرمايه دارد. برادر زاده يا خواهر زاده او و يكی از پسرانش مناصب كليدی را در صنهت نفت ايران در اختيار دارند و پسر ديگر او رئيس شركت سازنده مترو ايران است كه تا كنون 700 ميليون دلار در اين زمينه مصرف شده است. گفته می شود كه خانواده رفسنجانی صاحب يكی از بزرگترين شركت های نفتی در ايران، كارخانه مونتاژ اتومبيل های كره ای " دی وو" و بهترين خط هوائی خصوصی است

شايعات در ايران ثروت خانواده هاشمی رفسنجانی را بيشتر از اينها می داند. براساس يكی از اين شايعات اين خانواده ميلياردها دلار پول در بانك های سوئيس و لوكزامبورك ذخيره كرده اند؛ بعلاوه كنترل اسكله های مربوط به مناطق آزاد اقتصادی در خليج فارس و مالكيت هتل های سواحل دوبی، گوا و تايلند نيز در اختيار آنهاست.

برخی مايملك خانواده رفسنجانی در معرض ديد همگان قرار دارد. جوان ترين فرزند رفسنجانی بنام ياسر 30 هكتار زمين در لواسان در شمال تهران دارد؛ جائی كه قيمت هر هكتار زمين به 4 ميليون دلار بالغ می شود. اما ياسر اين پولها را از كجا بدست آورده است؟

او يك تاجر درس خوانده بلژيك است كه كارخانه صادرات وارداتی را در اختيار دارد كه كارش توليد غذای كودك، آب آشاميدنی در بطری و ماشين سازی صنعتی می باشد.

50 خانواده

انتقادهائی كه به ثروت اندوزی خانواده رفسنجانی می شود هرگز در جائی بطور رسمی منتشر نشده است. يك روزنامه نگار كه بخود اين جرات را داد تا در مورد بده بستان های مخفی رفسنجانی و نقش وی در به قتل رساندن مخالفين تحقيق كند درحال حاضر در زندان بسر می برد(اكبر گنجي). وی آدم خوش شانسی بشمار می رود زيرا دخالت در اين نوع امورسياسی و حكومتی در ايران می تواند به مرگ منجر شود.

پنجسال پيش، تهران به خاطر قتل روزنامه نگاران و فعالين مبارزه با فساد به لرزه در آمد. حمله به محل خواب دانشجويان، سرانجام به اعدام و ناقص العضو شدن عده ای از معترضين ختم شد.

تا چند سال پيش ساده ترين راه برای ثروتمند شدن تجارت ارز خارجی بود. اين تجارت تجارت راحتی بود. كافی بود شما می توانستيد دلار را به قيمت 1750 ريال بخريد و آن را به هشت هزار ريال بفروشيد. حتی كافی بود تا از طريق برخی افراد آشنا جواز واردات می گرفتيد.

سعيد ليلاز اقتصاد دانی كه در حال حاضر با بزرگترين كارخانه اتومبيل سازی كار می كند می گويد: "تخمين می زنم در يك دوره 10 ساله، ايران بين 3 تا 5 ميليارد دلار در سال از تقلب در خريد و فروش ارز ضرر ديد. منافع حاصل از خريد و فروش ارز به سوی پنجاه خانواده سرازير شد."

يكی از خانواده ها، خانواده عسگراولادی است كه اجدادش يهودی بودند و به اسلام روی آوردند. اسدالله عسگراولادي(نايب رئيس اتاق بازرگاني) به صادرات پسته، زيره، ميوه خشك، ميگو و خاوريار و واردات شكر و لوازم خانگی اشتغال دارد. بانكداران ايرانی ثروت او را با لغ بر چهار صد ميليون دلار تخمين می زنند. حبيب الله عسگراولادی برادر بزرگ اسدالله لاجوردی كه در دهه هشتاد وزير تجارت و مسئول توزيع كارت بارزگانی بود اسدالله را ياری می كند. او دبيركل حزب سياسی حاكم بنام "موتلفه اسلامی" است. وی همچنين همتای "مارك ريج" تاجر كالائی بود كه به ايران كمك كرد تا تحريم های امريكا را دور بزند.

بخش ديگر اقتصاد ايران متعلق به بنيادهای اسلامی است كه ده تا بيست در صد توليد ناخالص ملی را تشكيل ميدهند و سال گذشته به رقمی معادل 115 ميليارد دلار رسيد. بنيادها نتيجه مصادره اموال و كارخانجات افراد ثروتمند رژيم گذشته بود. ماموريت آنها تقسيم دوباره ثروت های فوق بين مردم مستضعف بود. برای مدت يك دهه بنيادهای اسلامی از پولهای بدست آمده مسكن برای كم در آمدها ساختند و كلنيك های درمانی تاسيس كردند، اما پس از در گذشت آيت الله خمينی در سال 1989 آنها ماموريت گذشته خود را فراموش و مبدل به مراكز فعاليت های تجاری شدند.

اين بنيادها تا اين اواخر از پرداخت ماليات، تعرفه گمركی برای ورود كالا و بسياری از مقررات دولتی معاف بودند. آنها از طريق بانكهای دولتی به ارزهای خارجی دسترسی مستقيم داشتند. آنها اجباری برای پاسخگوئی به بانك مركزی، وزارت دارائی و نهادهای ديگر دولتی در خود نمی ديدند. اين بنيادها رسما تحت نظر رهبری قرار دارند و بدون هرگونه نظارت و بازرسی، تنها خود را به خدا پاسخگو می دانند.

براساس سنت شيعه، تجار و كسبه بايد بيست در صد سود خود را به مسجد محل و يا روحانی كه از وی تقليد می كنند تحويل دهند تا برای كمك به فقرا مورد استفاده قرار گيرد، اما بنيادها بر عكس به باجگيرهائی كه به زور از شركت ها اخاذی می كنند تبديل شدند. تقريبا تمامی شهرهای ايران بنيادهای خود را دارند كه وابسته به روحانيون محلی اند. يك اقتصاد دان مخالف حكومت كه نخواست نامش فاش شود گفت:

" بسياری از كسبه جزء از اين گله دارند كه به محض بدست آوردن اندكی درآمد، روحانيون محلی به سراغشان می آيند و برای سازمان و بسيج محلی تقاضای اعانه می كنند. اگر شما در مقابل اين خواسته مقاومت كنيد، متهم می شويد كه مسلمان خوبی نيستيد. تعدادی شاهد در اين مورد تراشيده می شود تا شهادت دهند كه شما به حضرت محمد اهانت كرده ايد و به اين ترتيب شما روانه زندان خواهيد شد."

سازمان های خيريه، انسان را به ياد شركت های چند مليتی می اندازد. بنياد مستعضعفان و جانبازان دومين شركت معظم تجاری است كه پس از شركت ملی نفت ايران قرار دارد. اين بنياد تا اين اواخر توسط محسن رفيقدوست اداره می شد. رفيقدوست كه پسر يك تاجر سبزی و ميوه است، بخاطر اينكه رانندگی اتومبيل آيت الله خمينی را پس از بازگشت به ايران داشت توانست اعتباری برای خود كسب كند.

اوبه سمت وزير سپاه پاسداران و كميته ها منصوب شد . او بعدها نقش مهمی در سركوب نيروهای سياسی و خريد اسلحه مورد نياز ايران برای جنگ در عراق بطور قاچاق داشت. زمانی كه رفسنجانی در سال 1989 به رياست جمهوری رسيد، رفيقدوست رياست بنياد مستضعفان را كه چهار صد هزار كارگر و بيش از ده ميليارد دلار سرمايه داشت بر عهده گرفت. در ميان دارائی های اين بنياد بايد از هتل های هايت و هيلتون در تهران، شركت نوشابه سازی زم زم ( كه زمانی پپسی ناميده می شد)، يك خط كشتيرانی بين المللی با شركت های توليد محصولات نفتی و سيمان، ماشينهای كشاوزری و معاملات املاك نواحی اطراف تهران نام برد.

در تئوری بنياد مستضعفان يك سازمان رفاه اجتماعی بشمار می رود. در سال 1996 اين بنياد با گرفتن پول از دولت توانست مخارج رفاه اجتماعی را جبران كند. بزودی اين بنياد از مسئوليت هايش به عنوان يك سازمان اجتماعی فاصله گرفت و تبديل به يك شركت معظم تجاری شد كه مالك آن حدس بزنيد چه كسی بود؟ جواب اين سئوال روشن نيست.

ما از عباس ملكی مشاور سياست خارجی رفسنجانی پرسيديم كه دليل وجود اين بنياد چيست؟ او گفت: " نمی دانم. از رفيقدوست بپرسيد!"

يك تاجر كه كارش بستن قراردادهای تجاری با كشورهای خارجی برای بنيادها بود، تصوير گويائی از فعاليت های اين بنيادها ترسيم كرد. او گفت:

" سازمان هائی مثل بنياد مستضعفان، صندوق های عظيم پول نقد هستند كه از طريق آن ها روحانيون حكومتی حمايت می شوند. اين حمايت می خواهد صرف اختصاص اتوبوس برای آوردن هزاران كشاورز برای شركت در تظاهرات مذهبی در تهران باشد يا بسيج حزب الله برای حمله به دانشجويان."

اين تاجر می گويد كه جريان كار بدين قرار است:" بعضی از اين خارجی ها می آيند و به رئيس بنياد پيشنهاد عقد قرار داد می دهند. رئيس می گويد" پيشنهاد شما خوب است، با آن موافقم. در مورد جزئيات آن با مدير من صحبت كنيد. فرد خارجی می رود به سراغ مدير و مدير به او می گويد: همانطور كه احتمالا خبر داريد، دراينجا دو نوع اقتصاد داريم. اقتصاد رسمی و اقتصاد غير رسمی. برای اينكه در كارتان به موفقيت دست يابيد بهتر است بخشی از اقتصاد غير رسمی باشيد. بنابراين بايد وديعه ای به اين مقدار و به شماره حساب زير در بانكی در خارج از كشور واريز كنيد تا قرار داد به مرحله اجرا در آيد."

در حال حاضر رفيقدوست رياست بنياد نور را برعهده دارد كه صاحب بلوك های آپارتمانی است و از راه واردات مواد داروئی، شكر و مصالح ساختمانی  200 ميليون دلار به جيب زده است. او در كوچك نشان دادن ميزان ثروت خود بسيار تيز و تند است. می گويد:

" اگر اسلام به خطر بيفتد، دوباره وارد ميدان شده و نقش مهم اجرائی  به عهده خواهم گرفت."

 به همين دليل است كه وی به ذخائر سری پول كه می تواند در صورت نياز از آنهااستفاده كند دسترسی دارد. شايد وقتی كه رفسنجانی اخيرا اعلام داشت كه جمهوری اسلامی نياز دارد كه سرمايه عظيمی به عنوان ذخيره مالی دراختيار داشته باشد، منظورش همين بود. اما چه كسی مشخص می كند كه اسلام در خطر قرار گرفته است؟

رفيقدوست به عنوان وزير سپاه پاسداران در دهه هشتاد، نقش كليدی در حمايت از حزب الله لبنان بازی كرد كه به آدم ربائی خارجيان؛ هواپيما ربائی، بمب گذاری در اتومبيل ها، حمل و نقل هروئين و نيز ابداع بمب گذاری انتحاری اشتغال داشت.

 بنابر گفته "گريگوری ساليوان" سخنگوی دفتر امور خاورنزديك در وزارت امور خارجه امريكا: بنيادها وسائل حمل و نقل تمام عياری برای حمل سياست خارجی سايه در ايران هستند.( يكی از اين بنيادها (15 خرداد) برای اجرای اجرای قتل سلمان رشدی توسط آيت الله خمينی مبلغ 8ر2 ميليون دلار تخصيص داد). هر بار كه يك مظنون عمليات تروريستی درعربستان سعودی، اسرائيل و يا آرژانتين به ايران می گريزد، دولت ايران دخالت خود را در اين مورد انكار می كند. وزارت امور خارجه معتقد است كه عمليات تروريستی ممكن است با حمايت يكی از همين بنيادها و واحدهای شبه مستقل سپاه پاسداران انجام شود. اگر كسی به القاعده در ايران كمك می كند، سپاه پاسداران بهترين جائی است كه بايد به آن مشكوك شد.

بنيادها در ايران از قوانين خاص خود پيروی می كنند. بزرگترين بنياد خيريه ( حداقل در رابطه با املاكی كه دراختياردارد) بنياد قدس رضوی است كه قدمت آن به چند قرن می رسد. اين بنياد مسئول نگاهداری حرم اما رضاست و در شمال مشهد قرار دارد. اين بنياد توسط يكی از محافظه كاران معروف ايران بنام آيت الله واعظ طبسی اداره می شود كه سعی دارد تا زياد مطرح نشود، اما گهگاه كه لازم باشد دستور قتل ملحدين و ديگر مخالفان رژيم مذهبی را صادر می كند.

بنياد رضوی صاحب املاك وسيعی در سراسر ايران است كه از آن جمله می توان به هتل ها، كارخانجات، مزارع و معادن آن اشاره كرد. تقريبا غير ممكن است كه بطور دقيق سرمايه اين بنياد را محاسبه كرد، اما گفته می شود كه اين سرمايه بيش از 15 ميليارد دلار است. اين بنياد همچنين از كمك های مالی ميليونها زائر كه هر ساله برای زيارت به اين مرقد می آيند نيز تغذيه می شود. اما هيچكس نمی داند كه چه بر سر ميليونها – شايد هم ميلياردها- دلاری می آيد كه اين بنياد هر ساله به در آمدش اضافه می شود. آنچه كه مشخص است تمام اين پولها صرف تعمير و نگهداری مساجد، گورستانها، مدارس مذهبی و كتابخانه ها نمی شود. در طول دهه گذشته، بنياد رضوی دست به خريد مشاغل و املاك زده و بانكهای سرمايه گذاری ( مشتركا با سرمايه گذارانی از عربستان سعودی و امارات متحده عربي) را تاسيس كرده كه از طريق در آمد آنها برنامه های خانه سازی و قراردادهای بزرگ خارجی را امكانپذير ساخته است.

نيروی محركه در پشت تجارتی كردن بنياد رضوی ناصر واعظ طبسی پسر آيت الله می باشد كه مسئوليت منطقه آزاد تجاری سرخس در مرز ايران با تركمنستان را برعهده داشت. در دهه 1990 بنياد رضوی صدها ميليون دلار پول جهت بنای يك هتل بين المللی و ساختمان های اداری نمود. اين بنياد برای مراسم افتتاح اين پروژه مبلغ 3ر2 ميليون دلار به يك شركت سوئيسی برای ساخت يك چادر عظيم كه در آن مقامات ايرانی و تركمنستانی حضور داشتند پرداخت كرد.

اما همه چيز ناگهان بهم ريخت. در جولای 2001 ناصر طبسی به عنوان مدير منطقه آزاد تجاری از كار بركنار شد و دو ماه بعد به جرم تقلب در شركت المكاسب كه مقر آن در دوبی قرار دارد بازداشت و آزاد شد. جزئيات اين تقلب روشن نشد، اما چهار ماه پيش دادگاه عمومی تهران نتيجه گرفت كه ناصر طبسی از قوانين تخطی نكرده و آزاد می باشد.

تعداد اندكی از افرادی مثل ناصر واعظ طبسی به محكوميت و مجازات می رسند. در ميان اين تعداد اندك بايد به يك روحانی محافظه كار بنام هادی غفاری اشاره كرد كه متخصص مصادره اموال بود و شركتی مثل ستاره كه كارش توليد جوراب های زنانه بود را با قيميت خوب بفروش رساند و منافعی به جيب زد. وی در اوائل دهه 1990 به جرم اختلاس محكوم گرديد.

دراين ميان بايد گفت كه روحانيون نخبه در حاكميت ايران با اعمال خود موجب فقر عظيم در كشور شده اند. ايران با در دست داشتن 9 در صد از نفت و 15 در صد گاز طبيعی جهان بايد كشوری ثروتمند باشد. اين كشور دارای جوانانی تحصيل كرده است و سنتی كهنه در ابزار سازی و تجارت بين المللی دارد. اما درآمد ناخالص ملی ايران درحال حاضر هفت در صد كمتر از دوران رژيم گذشته است. اقتصاد دانان ايران همچنين می دانند كه هر ساله تا حدود 2 ميليارد دلار سرمايه از كشور خارج و به كشورهائی مثل دوبی و ديگر مناطق امن جهان سرازير می شود. به اين ترتيب نبايد تعجب كرد كه چرا دانشجويان بعنوان اعتراض به خيابان ها می ريزند."

 

 

 

 

 

 

 

                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی