عبائی
خراسانی كه سابقه زندان و مبارزه
اش هم بر روحانيون و هم غير روحانيون محرز است،
لابد به زعم احمد جنتی و حاج آقا
عسگراولادی و حميدرضا ترقی
باندازه كافی مومن نيست و درجه
اشتهادش را بايد مافيای ثروت
تعيين كند.
آقا!
روحانيت
از صدر مشروطه تاكنون دو گروه بوده
است: آنها كه با مردم اند و
از
جمهور مردم نمی ترسند و سلطنت را
نمی خواهند، و آنها كه سلطنت را
می خواهند و
استبداد
را حافظ شريعت می دانند. در اين
فاصله 25 ساله ثروتی عظيم نيز به
جيب طرفداران شريعت
رفته كه
آن را ضامن نفی جمهوريت و
برگرداندن استبداد سلطنتی كرده
است. بازار و
موتلفه
و تجار متشرع نيز، مانند صدر مشروطه
تا كنون آن بخش كه پول به جيب زده
متحد
اين
روحانيت است و آنها كه موئی از
استقلال طلبی و آزادی
خواهی بر تن دارند در صف
آن گروه
ديگر از روحانيون قرار گرفته اند.
سپاه و بسيج هم همينگونه تقسيم
شده است
، آينده
بيش از امروز صف بندی های اين
نيروی نظامی را مشخص خواهد
كرد. مسئله به همين سادگی است
و
نيازی به تئوری بافی های
امثال آيت الله مهدوی كنی و
حجت الاسلام پوتين به
پا
برای خدمت به رهبر يعنی”ناطق
نوری” نيست. از صدر مشروطه
تاكنون همين وضع بوده است.
مردم
و بخشی از روحانيون طرفدار خواست
و اراده مردم برای آزادی و
رهائی در يك طرف، و
روحانيون
درباری كه حالا تبديل شده اند به
روحانيون ولايتی در طرف ديگر.
آنها كه زير پرچم استبداد
صغير محمد علی شاهی سينه
برای شريعت زدند و روحانيون
آزاديخواه را در باغشاه دار
زدند، بعدا كه ورق برگشت و مشروطه
بر مشروعه غلبه كرد سر خودشان
بالای دار رفت: آيت الله فضل الله
نوری . كسی نمی خواهد آن
داستان به همان شكل خونينش تكرار شود و
سرانجام نيز يك رضاخان از درون آن و
با فتوای روحانيونی نظير مدرس
برای برقراری سلطنت پهلوی
در آيد. می خواهند ايران نه متعلق
به خودی های چاپلوس و كشور چايده، بلكه
متعلق به همه ايرانی ها باشد و
همه در سرنوشت كشور شريك شوند. جدال
اين است! جنگ بر سر
پايان سلطه آقازاده ها به نيابت از
ابوی ها بر مملكت است و طبيعی
است كه مقاومت شود تا مجلس كشور
مجلس آقازاده ها و ابوی های
آنها نشود. والا نماز شب را كه آيت
الله عبائی خراسانی و آيت
الله طاهری اصفهان و آيت الله
منتظری، آيت الله صانعی،
آيت الله موسوی تبريزی و آيت
الله بجنوری و آيت الله .... بهتر و
مومن تر از امثال
بازاری های متشرعی كه
عسگراولادی نماينده آنهاست
بلدند بخوانند. بحث بر سر نماز شب
نيست، بر سر ارزش های مذهبی هم
نيست. هم جنتی و هم عسگراولادی
دروغ می گويند و فرماندهان سپاه
كه درجمهوری اسلامی مسلمان دو
آتشه شده هم خود می دانند كه هم خود و هم
جنتی و عسگراولادی دروغ می
گويند. بحث بر سر حكومت و ثروت و
غارت است. بحث بر سر استقلال كشور
است كه
نقشه
معامله آن را برای حفظ حكومت
استبدادی خويش دارند. سلطنت را
با نام ولايت با
همين
انگيزه می كوشند برگردانند. با
امريكا و فرانسه با همين انگيزه
وارد زدوبند شده اند و
حتی در لبنان مذاكره با اسرائيل
را هم شروع كرده اند. مجلس را كه
گرفتند و بقيه مطبوعات
را هم كه قاضی مرتضوی بست، پشت
صحنه همه اين زدوبندها را قانونی
خواهند كرد و بجای يك زهرا
كاظمی دهها زهرا كاظمی را در
زندان خواهند كشت و بجای يك گنجی و يك
عبدی دهها و دهها عبدی و
گنجی را به بند خواهند كشيد و به
تلويزيون خواهند آورد. سرنوشت
مشروطه كه آيت الله كنی نگران
آنست، واقعا نيز در حال تكرار است،
اما معلوم نيست چرا
آيت الله كنی به سرنوشت نيمه دوم
ماجرا، به سرنوشت فضل الله نوری
و سرانجام، به از سايه درآمدن رضا خان نمی انديشد؟
از كجا در خواهد آمد؟ از كنار همين
فرماندهان
سپاه كه
حالا می خواهند اختيار دولت و
مجلس را بصورت كودتائی در دست
گرفته و حتی انتخابات را برگزار
كنند. اين عين نادانی است اگر
تصور شود آن فرماندهانی كه مجلس
و
دولت را
تشكيل ميدهد، خود بعدا مدعی
حاكميت نمی شوند و سازش و مذاكره
با خارج را
خود
بدست نخواهد گرفت. حتی تيمسار
تيمور بختيار، فرماندار نظامی
تهران و اولين
رئيس
ساواك شاهنشاهی نيز رقيب شاه شده
بود، چه رسد به سپهبد زاهدی كه
مدعی اصلی بود.
|