سخنرانی
پيش از دستور غلامرضا
گرزين نماينده قائمشهر
از
زمانی كه مجلس در ايران شكل گرفت
و قانون تازهای آفريديم،
توفان
استبداد در هجوم رو به زوال خويش،
طومار قانون و پايههای نوبنا
را درهم
نورديد.
توفان موسمی فصلی هربار بر
ساحل شبه مدرن آزادی ميتوفيد و
نهال تازه و رويش سبز آن را ميدرويد. از آن پس
راه دشوار و نفسگير قله آزادی و
مردمسالاری،
البته
از رهروان صديق و نمايندگان حقطلب
خالی نماند.
مجلس
خانه مردم است. بنابراين كسانی
ميتوانند در آن حضور
داشته
باشند كه بدون هيچگونه محدوديتی
و بهگونهای مستقيم از طرف
مردم انتخاب شده باشند. هر شرطی كه مانع انتخاب
مستقيم مردم شود از درجه اعتبار
مجلس و وجه قانونی آن ميكاهد.
سرگذشت و سرنوشت مجلس با رأی
مستقيم و سازوكارهای قانونی و
آزاد انتخابات
گره خورده است.
انتخابات
آزاد از لوازم توسعه است. ميزان و
سنجش توسعه با
ميزان
آزادی انتخابات پيوند دارد.
آنانی
كه به جای كمك به ايجاد تحول
ساختاری و تقويت پايههای
جمهوريت و اسلاميت و گزاره «طلايی
ميزان رأی ملت است» به بازتوليد
سيستم كهنه و
فرسوده
«چيدمان و آپارتايد سياسي» روی
ميآورند آب در هاون ميكوبند و
آنهايی كه
باد
بكارند توفان درو ميكنند. بايد
بدانيم ايجاد فضای مهآلود و
تيره تنگنظريها حاصل انديشه خشك و كمخردی است.
در كجای جهان ايستادهايم؟
نماينده
مسؤول بايد پيگير راستين و سختكوش
تحقق وعدهها و
مطالبات
بحق مردم باشد. صداقت و وظايف
نمايندگی حكم ميكند كه نماينده
بهگونهای شفاف و دليرانه
واقعيتهای موجود را برای
موكلانش آشكار كند و اين وظايف
نماينده را
واميدارد
تا موانع پنهان و پيدا و عوامل
بازدارنده تحقق مطالبات و خواستههای
مردم را با پذيرش سختيها با آنان در
ميان بگذارد.
نماينده
ملت يعنی بازگو كننده حقيقی
خواستههای ملت، يعنی
صدای واقعی اعتراض مردم. اگر
نماينده مردميم بايد نسبت به آنها
صادق و درستكردار
باشيم
و با پافشاری برحقوق اساسی
ملت از جمله حق انتخاب شدن و انتخاب
كردن به اعتماد مردم در اين لحظههای
مهم و سرنوشتساز تاريخی پاسخ
شايسته بدهيم.
من
از روستا برخاستم؛ از كوههای
نجيب و بلند، از جنگلهای باران
و درخت، از جلگههای سبزينهپوش
و از موجهای خاموش دريا ميآيم.
با
مردم پاكنهاد اين سرزمين پيمان
بستهام. با مردم شريف
قائمشهر،
سواد كوه، جويبار و كياكلا پيمان
بستهام.
صدای
آرزوهای پنهان شده آنان، صدای
فروخفته اعتراض آنانم.
سرزمين
من سرزمين استعدادهاست. سرزمين من
سرزمين سبز شكوفهها و رويشهاست.
سرزمين من سرزمين سبز فراموش شده است.
سرزمين من نگين انگشتر كشور است.
ثروت از دريا، كوه،
جلگه،
جنگل و همهجای آن ميبارد اما
مردم از اين همه مواهب بيبهرهاند.
وقتی
صدای اعتراض مردمی كه نان را
قسطی ميخرند و برای درمان
بيماری
فرزند يا تهيه جهيزيه دختر، كليهشان
را ميفروشند با فرياد بلند و رسا
اعلام
نكنی، نشستن بر صندلی سرخ چه
ارزشی دارد؟ تلاش كردهام
صدای همه مردم منطقهام باشم. زنان، مردان،
پيران خاصه بازنشستگان يا بال و پر
شكستگان و جوانان و
اميد
آن داشته و دارم كه منطقه سبز و
شاداب ما، انسانهايی شاد،
اميدوار و پرشور
داشته
باشد.
در
برابر همه آنها شرمندهام، كوشيدهام
تا صدای رسا و صادق
آنها
باشم و جز اين نخواستهام. به اين
پيمان وفادارم. چرا كه نماينده مردم
جز اين نميتواند باشد. اگرچه صدايم را
تاب نياورند.
اكنون
كه به گذشته نگاه ميكنم جز پيوند
صادقانه با مردم
منطقه
و جز بيان حقيقت و بيان خواستههای
آنان چيز ديگری نميبينم. نميدانم
روايت
ديگر
از نمايندگی كدام است؟ تخطی
از وظايف نمايندگی كدام است؟ بار
ديگر سوگند ياد ميكنم جز دفاع از حقوق مردم
نخواستهام و همواره در اين راه
كوشيدهام و بر اين
پيمان
ناگسسته استوار خواهم ماند.
همكاران
ارجمند! روزهای خاطرهانگيز با
اين مردم بزرگ و
پرحوصله
گذشت. آنچه در توان داشتيم بهكار
برديم. بهقول يكی از
انديشمندان:
نميدانم
آنچه كه بيان ميكنم فريادی است
بر سر چاه يا از ته چاه، هرچه هست
حديث چاه و فرياد است يا كوه و فرهاد.
نعره نوميدانهای است در
سنگستان ناكاميها كه
تنها
پژواكی از آن نصيب ما ميشود.
آيا اين همه تلخی و ترشی و
شوری را پايان شيرينی است؟
اما
اميدوارم روزهای زندگی مردم
روشن و دلنشين باشد. همه در
تحقق
آرزوهايشان پيروز باشند.
روزی
ما دوباره كبوترهايمان را پيدا
خواهيم كرد و مهربانی دست
زيبايی
را خواهد گرفت
و
هر انسانی برای هر انسان
برادری است
روزی
كه ديگر درهای خانهشان را نميبندند
روزی
كه ما دوباره برای كبوترهايمان
دانه بريزيم
و
من آن روز را انتظار ميكشم حتی روزی كه ديگر نباشد
|