ايران

پيك

                         

متن سخنرانی در همایش اتحاد جمهوریخواهان ایران در برلین

از این راه، تا شاهراه

 ویكتوریا آزاد    
 

 

 درخصوص زمینه های تشكیل اتحاد جمهوری خواهان ایران سخن زیاد به میان آمده و علل این تولد نیز نه تنها بر ما پوشیده نیست، بلكه روشن و واضح است كه تشكیل این اتحاد ضرورتی تاریخی و پاسخی بجا به یك نیاز مبرم بوده و هست. هم چنین بر ما پوشیده نیست كه مبتكرین این حركت نیز برخاسته از بهترین نیروهای اپوزیسیون خارج از كشورهستند. تشكیل اتحاد جمهوری خواهان ایران در عین حال به منزله راهی نوین برای تصفیه با سكتاریسم حاكم بر جریانات سیاسی ایرانی نیز باید محسوب شود و این خود بشارت آغاز فصل دیگری است. اما سخن امروز من اختصاص به آن دارد كه چگونه این اتحاد با شكوه می تواند پا بگیرد، ریشه بدواند و در دل یك یك آزاد یخواهان ایرانی جای باز كند.

دوستان !

امروز ما كه در اینجا گرد هم آمد ه ایم، تك تك مان قصه ها در دل داریم ؛ قصه ها از آنچه كه بر ما گذشت، هر كدام ازما حامل كوله باری از خا طره ها، تجربیات و نشیب و فراز های زندگی هستیم . زندگی سیاسی من به من آموخت كه دیگر خود را مركز ثقل دنیا نبینم . اگر تا دیروز انقلا بیگری كودكانه مرا به وجد می آورد و نوید صبح فردا را میداد، امروز دیگر آن شور و هیجان رنگ باخته است و بجای آن آهسته آهسته تعقل و تلاش برای بازبینی و تعریف دوباره آنچه را كه روزی برایم آیه بود را می آموزم. از این منظر میخواهم بگویم كه ما هنوز در آغاز راهیم. تنها در صورتی میتوان از آلترناتیو شدن دم بر آورد كه از چتر حمایتی ملت ایران برخوردار بود. آنان كه در پشت تعابیر نئولیبرالی خود از گلوبالیزاسیون و مقولهَ دموكراسی بدنبال آلترناتیو جدیدی برای برون رفت هستند باید بدانند كه این حكم تاریخ است كه تنها و تنها جنبشهای مردمی برخاسته از دل مردم ساده كوچه وبازار است كه می تواند براستی به وزنه ای سیاسی در جامعه مبدل گردد. حركتی كه فاقد پشتوانه مردمی باشد و نگاه آن فقط به بالا محكوم به زوال است.

دوستان !  

 آری می توان تاثیر گذار بود، می توان شور آفرید، می توان گسترده شد، آری می توان مقبول شد اما چگونه ؟ این سئوال امروز منست!

می گویند ما صدای خود را طریق نت و سایر رسانه ها به مردم می رسانیم. آیا باور دارید كه اینگونه بشود تاثیرگذار بود. آیا درك ما از ارتباط با داخل تنها منوط به وسایل ارتباط جمعی است ؟

آیا این ارتباطات ماهواره ای و الكترونیكی همان قدرت و اثر را دارد كه چشم در چشم با مردم خود سخن بگوئیم؟

در اجلاسی كه بتاریخ 20 نوامبر در بروكسل در محل اتحادیه اروپا دعوت شده بودم، نماینده پارلمانی حزب چپ سوئد در شورای اتحادیه اروپا و هم چنین نماینده حزب "ها د پ" تركیه خطاب به من گفتند "متاًسفانه جدی گرفتن جریانات خارج از كشوری كمی دشوار است، هر آینه شما می خواهید كه برای كشورتان كار كنید. می بایست برای حضور علنی خود در آن كشور تلاش كنید و قیمت بپردازید. زمانی برای حفظ خود مجبور به مهاجرت شدید ولی امروز این شرایط فراهم است كه در ایران كار سیاسی كرد. مگرنه اینكه ناصرزرافشانها، سیامك پورزند ها و آغاجاری ها و شیرین عبادی ها كار كردند و مجازات نیز شدند. پس چرا كادرهای شما در كشور های اروپائی بسر می برند؟"

 

سخنان آنان برای من تازگی نداشت ولی اینكه این كلام را آنان نیز یادآوری كردند، عمیقاً مرا بفكر فروبرد و چند بار با خود تكرار كردم باید قیمت پرداخت ، باید قیمت پرداخت!

 

عزیزان!

هر آنزمان اتحاد نوپای جمهوری خواهان پا بگیرد و خود را سازماندهی كند، اولین رهنمود عاجل آن باید این باشد  ً پیش بسوی بازگشت به ایران  ً !!

مسلماً بدون حضور و پیوند عملی و سیاسی با جامعه ایران نمی توان جنبشی را هدایت كرد و یا هیچ واحد اجتماعی خاصی را رهبری نمود. در این راستاهمخوانی تاكتیك و استراتژی سیاسی ما اهمیت فوق العاده مهمی پیدا میكند. این استراتژی آینده را چگونه میبیند؟ چه چشم اندازها ئی را برای خود متصور است؟ شكی نیست كه استراتژی آیندهً اتحاد جمهوری خواهان ایران آنگونه كه از اهداف آن بر می آید شركت در ساختار قدرت سیاسی آینده را نشانه گرفته، اما برای رسیدن به این استراتژی چگونه سیاستهای عملی و تاكتیكی را بر میگزیند؟

در عرصه نظرو تئوری   اتحاد جمهوری خواهان ایران میتواند تولید كننده باشد ولی در عرصهً عملی چه می خواهد باشد؟

آنجاست كه راه دشوار و معضل كمی پیچیده میشود. واقعیت اینست كه احقاق هیچ استراتژی موفقی میسر نیست مگر آنكه سازو كارهای عملی خود را در یك پروسه طولانی بطور زنده و ارگانیك در یابد.

با توجه به آنكه خیل عظیم تنظیم كنند گان بیانیه  و همراهان این اندیشه در خارج از كشور بسر میبرند، باید به این واقعیت توجه داشت كه این اتحاد نمی تواند برای نیروهای داخل سیاست تعیین كند. گفتمان و نوع دیالوگ ما با داخل نباید بر اساس رابطه " ما " و "شما" باشد، بلكه باید در جهت " ما " شدن باشد. امروز نیاز عاجل جامعه ما گسترش تشكلها و نهادهای مردمی است با این هدف كه بتوان جبهه ای گسترده متشكل از تمامی نیروهای اجتماعی اعم از مذهبی و یا غیرمذهبی را بر پا ساخت . جبهه ای كه شعار اصلی آن صلح ، مردم سالاری و مشاركت همه نیروهای اجتماعی و استقلال فرهنگی و سیاسی كشور باشد.

 

امروز مستحیل شدن در شعار براندازی اتلاف وقت است.

 

هر آنگاه كه مردم آگاهی یابند و خود را سازماندهی كنند و سطح توقع و خواسته های خود را ارتقا بخشند خود این تحول، تحول دیگری را بشارت خواهد داد.

لحظه ای از قیل و قال و عالم غیب فا صله بگیریم و سعی كنیم پایمان را روی زمین بگذاریم كجا ایستا ده ایم؟ كیست كه می رزمد؟ كجاست فریاد توده های میلیونی كه در خیابانها فغان از درد و گرسنگی می كشند؟ كجاست آن جنبش مردمی كه در قطعنامه سیاسی اتحاد جمهوری خواهان ایران از آن بعنوان جنبش مردمی پابرجا یاد میشود؟ آن نمود های بارز وجود چنین جنبشی هنوز در آغاز راه است ، مبارزات زنان و دانشجویان و كارگران و كارمندان برای تامین مطالبات سیاسی و اقتصادی خود هنوز در ابتدای به چالش گرفتن قدرت سیاسی حاكم است.

طبق ارزیابی موجود از سطح روحیات مردم، امروز گرایش غالب بسمت خونسردی و بی تفا وتی و منافع شخصی است. از نارضا یتی ها و غرولند های محفلی نمی توان پیش شرط های لازم برای یك جنبش وسیع و گستردهَ تود ه ای را استنتاج كرد. عدم رضایت عمومی هنوز ابراز یك صدای واحد برای یك نمایش واحد نیست. مردم ایران امروز از خود پایداری قابل توجهی را نشان میدهند، اما مقاومتی كه برخی آن را بیان میكنند هنوز واقعیت ندارد.

نیروی طرفدار دموكراسی فاقد سازماندهی است . نهاد های مردمی و مدنی تاثیر گذار وجود ندارد. سیاست در انحصار نخبگان است. مردم ابزار اعمال قدرت و تبادل نظر ندارند. مجموعه این شرایط حكم میكند كه سیاسیون سیاستی را برگزینند كه متناسب با شرا یط عینی و فرهنگی جامعه امروز ایران باشد و نه شرایط ذهنی خود.

بنا براین، با توجه به مرحله ای كه در آن قرار داریم، خارج از اراده گرائی و خوابهای طلائی مرحله ایست كه اصلی ترین پایه های خطوط سیاست ما ار به این گونه تعریف میكند:

1. فروپاشی كل نظام میسر نیست . هر فروپاشی لزوما بمعنای تحول دموكراتیك در جهت مردمسالاری نیست.

2. اقتدارگرایان درطولانی مدت قادر به اعمال قدرت در عرصهَ اجتماعی و سیاسی به شیوه های پیشین و جاری نیستند. تمكین به خواسته های مردم و فشاراز پائین و از درون و از طرف نیروهای بین المللی هر روز بیشتر و بیشتر این واقعیت را آشكار میكند كه آنان نمی توانند به شیوه های گذشته حكمرانی كنند.

3. تضا دهای درون حاكمیت در حال گسترش و نبرد كه بر كه در حال افزایش است. سیاست چانه زنی بطور پایدار اعمال میشود.

4. عدم  رضایت عمومی  مردم مشروعیت نظام را بیش از بیش به زیر سئوال برده اما نه كلیت نظام را.

5. اهمیت تشكل یابی و درك ضرورت سا زماندهی نیروهای مردمی اعم از زنان ، جوانان ، كارگران و زحمتكشان در حال گسترش است.

6. نیروهای اصلاح طلب  با طرح پروژه های دموكراتیك خود نظام اقتدارگرا را دچار تزلزل و دوگانگی بیش از بیش كرده اند.

7.  نیروهای  بین المللی  خواستارپایان بخشید ن به تضییغ حقوق بشردر ایران و به زیرسئوال كشاندن نهادهای غیر انتخابی هستند.

بر مبنای فوق روند سیاسی آتی و نوع آلترناتیو قدرت سیاسی تماماَ به سود نیروهای منتقد به نظام اعم از مذهبی و یا غیر مذهبی حول مسئله دموكراسی است.

نیروئی كه قیمت شایان خود را برای آزادیهای سیاسی ، مطبوعاتی ، دفاع از دموكراسی و حقوق بشرو مشاركت اجتماعی مردم و حتی توسعه اقتصادی به انحاء مختلف پرداخت كرده و میكند.

برای تبدیل شدن به اراده ای واحد برای ایجاد تحولات فراگیر دموكراتیك نیاز به همبستگی و اتفاق نظر است. در این میان رویكرد های حاكم در ایران و خارج عبارت است از سكولاریسم ، ملی مذهبی ، لائیك ، شریعت مشروطه و شریعت فقه گرا و توتالیست .

عمر شریعت مشروطه و شریعت فقه گرا و جزم اندیش دیگر كم كم به پایان خود نزدیك است. لائیسیته نیز نیاز امروز جامعه ما نیست و با فرهنگ حاكم در كشور ما فاصله های جدی دارد. ملی مذهبیها همواره در صف مبارزین دموكرات حضور داشته و دارند.  سكولاریسم گرایش بسیار قوی در جامعه امروز ایران است. سكولارها معتقد به جدائی نهاد دین از نهاد دولت هستند ولی با مذهب بعنوان یك فرآیند اجتماعی با نمود خصوصی مخالفتی ندارند و هم چنین حضور دموكراتیك دین در عرصهَ سیاست را نیز پذیرایند. در این شرایط حساس تاریخی میبایست متحدین واقعی خود را دریافت و شرایط را برای همراهی و همكاری با آنان مهیا ساخت.

وظیفهَ عاجل اتحاد جمهوری خواهان ایران در این برههَ زمانی بستر سازی برای كمك به گسترش این روند است. امروز اگر حقیقتاَ دعوی دموكرات بودن را داریم نمی توانیم نوع خاصی از شیوهَ پیشبرد مبارزهَ دموكراتیك را تحمیل كنیم. یعنی اگر آقای علوی تبار و سایر عزیزان میخواهند در غالب روزهَ سیاسی پرچم دفاع از حقوق بشر را بدست بگیرند ما كه سكولار هستیم و به دموكراسی اعتقاد داریم حق نداریم كه این پرچم را از دست آنان بگیریم و یا به آنان تحمیل كنیم كه با آرم و شعار ما از حقوق بشر دفاع كنند.

موضوع دفاع از عدالت، آزادیها و مردم سالاری است علی الخصوص وقتی این رنسانس عظیم در میان نیروهای معتقد به اسلام صورت گرفته كه دیگر هیچ امتیاز ویژهای برای دینداران و عالمان دینی در عرصه سیاسی طلب نمی كنند (بنقل قول از آقای علوی تبار) در آنصورت نیروهای سكولار چنانچه كماكان رسالت دفاع از مردم و دموكراسی را برای حفظ خود قائل باشند بدون كوچكترین شبهه ای به جرات بگویم كه بیمار شد ه اند و بیماری آنان سكتاریسم است.

نیروهای سیاسی موثر تنها نیروی برنامه ده و مدعی نیست بلكه میبایست از اخلاق سیاسی درستی نیز برخوردار بود.

فروتنی و دوری از خودمحوری از مهمترین این خصایص است . اتحاد جمهوری خواهان ایران میبایست از دین ستیزان فاصله های جدی بگیرد اگر قصد بر این است كه در آینده ایران نقش ایفا مند.

پیش بسوی وحدت كلام و عمل نیروهای مردمی و طرفدار دمكراسی و مردمسالاری در ایران صرفنظر ار پایگاه ایدئولوژیكی و گرایشات دینی و فلسفی خود.

  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی