روندآرام
دمكراسی در عمان
در قلب آشوبهای
منطقه ای
Bruno
CALLIES DE SALIES
از
سالها پيش، عمان به عنوان يكی از
اصلی ترين متحدين غرب
در خليج فارس عمل می كند، اين
كشوركه از دخالت نظامی آنها در
افغانستان حمايت كرد،
برعكس، با حمله آمريكا عليه عراق
بطور علنی مخالفت كرده است.
واشنگتن ادعا می كند كه با اين
جنگ می خواهد جهان عرب را مجبور
كند تا نمونه دموكراسی های
غربی را بپذيرد.
مثال عمان، به ويژه، نشان می دهد
كه اين كار دشواری است ؛ نه می
توان آن را يك
شبه به انجام رساند و نه می شود
از خارج آن را تحميل
كرد.
برگردان:
آزيتا
در
٤ اكتبر ٢٠٠٣ ،
عمانی ها به پای صندوق های
رای رفتند تا مشاوران مجلس
مشورتی سلطان نشين را انتخاب
كنند. سلطان قابوس تصميم گرفت
به همه آنهايی كه
بالای ٢١ سال دارند،
يعنی ٨٠٠،٠٠٠
شهروند عمانی، حق رای اعطا
كند.
دويست و شصت هزار نفر اسم نويسی كردند؛
ولی يك چهارم آنها در رای
گيری شركت كردند
تا از ٥٠٦ كانديدا، ٨٣
نماينده كه پانزده زن در ميان آنها
بود، را انتخاب كنند. برای
قابوس، سلطان كنونی عمان، كه در
شرايط سختی به سلطنت رسيد، اين
مرحله تازه ای در تلاش او برای
حفظ وتثبيت موقعيت سياسی اش
می باشد.
شدت
گرفتن قيام قبايل منطقه ظفار، باعث
شد كه در ژوئيه ١٩٧٠ انگليسی
ها از انقلابی كه در دربار
سلطنتی به نفع او پيش آمد،
پشتيبانی نمايند(١). قابوس
جوان كه تا آن زمان بنا به اراده
پدرش در انزوا به سر می برد ، مانعی
برای منافع انگليسی ها به
شمار نمی رفت . سلطان جديد، با
كمك سعودی ها، سياست مبارزه
با شورش ظفار كه توسط جمهوری
دمكراتيك و مردمی تازه تاسيس شده
يمن حمايت می شد را دنبال كرد؛
شورشيان را مورد عفو قرار داد و
منطقه ظفار را به كشور الحاق كرد، برنامه
نوسازی كشور را مورد تصويب قرار
داد و برای خاتمه بخشيدن به
انزوای سياسی تدابيری
اتخاذ نمود . اين در گيری ها، تا
سال ١٩٧٥ به طول انجاميد
و در مدت ١٢ سال جنگ،
نزديك به نيمی از درآمد دولت را
برباد داد. به دنبال آن در سال
های صلح مسلح ، سلطان،
بودجه عظيمی را به ارتش و پليس
اختصاص داد. ماه اوت
١٩٩٤ مقامات كشور خبر از توطئه
ای اسلام گرا برای سرنگونی
رژيم دادند. ولی به نظر می آيد
كه طراحان اصلی آن، رقبايی
از خانواده های تجار قديمی
وصاحب نفوذ بودند كه بيشتر عليه
روابط فاميل پروری
و فساد مالی عمل كرده باشند. از
دويست و پنجاه نفری كه در اين
ماجرا شركت داشتند،
بعضی به حبس های طولانی
محكوم شدند؛ اما يكسال بعد، به
مناسبت بيست و پنجمين
سالگرد استقلال، سلطان قابوس همه
زندانی های سياسی را مورد
عفو قرار داد وتبعيدی
ها را به كشور باز خواند.
از
همان سال ١٩٨١،سلطان
قابوس، با اعلام تشكيل يك شورای
مشورتی، اقدامات دمكراتيكی
را آغاز كرد. شورا، دارای چهل و
پنج عضوبود كه همه از
طرف خود او تعيين می شدند. اين
نهاد، نقش يك شورای اقتصادی
اجتماعی را بازی می كرد كه
اعضای آن بعدا افزايش يافتند،
كميته های فنی- تخصصی به
وجود آمد و بودجه ويژه
ای به آن اختصاص داده شد. اما
اغلب اعضای آن، به خانواده
های قومی قبيله ای تعلق
داشتند و در پايتخت به سر می
بردند. مجلس مشورتی كنونی، كه
در سال ١٩٩٢ به
وجود آمده است، از اختيارات
بيشتری بر خوردار می باشد. اين
نهاد، می تواند برنامه
ها و طرح های قانون دولت
را در زمينه های اقتصادی و
اجتماعی بررسی كند؛ نظر خود
را
اعلام نمايد و به سخنان
وزرا و روسای نهاد های
دولتی گوش فرا دهد؛ اما از هيچ
گونه
قدرت مالی برخوردار نيست.
كاهش
اعتراضات اسلام گرايان
در
آن زمان ، از ميان كانديدا های
پيشنهادی كميته ای مركب از
شخصيت های برجسته هر ولايت،
سلطان پنجاه و نه نفر عضو اين مجلس (
يك نفر از هر
ولايت) را به مدت سه سال انتخاب
می كرد. بدين نحو، با دخالت دادن
اقشارموثر برای تحولات كشور در
نهاد های انتخابی، سلطان
قابوس توانست جايگاه مردمی اش
را، در فردای بحران عظيم منطقه
ای، بسط و توسعه دهد؛ بحرانی
كه مطالبات مردم را در سلطان نشين های
خليج شدت داده بود. و با ارجاع
مطالبات مذهبی اسلام گرايان به
نهاد " شورای مشورتی "
رضايت آنها را به دست آورد و بدين
گونه، اعتراضات آنها را كاهش داد.
به مناسبت
انتخابات١٩٩٤، تعداد
اعضا ی شورا افزايش يافت و دو زن
نيزاز طرف سلطان انتخاب
شدند. اين پديده بی سابقه ای
در سلطان نشين های خليج بود. در
انتخابات ١٩٩٧ و
٢٠٠٠ اقدام به وسيع شدن
تركيب رای دهندگان می شود و
تعداد نمايندگان به ويژه زنان ،
افزايش می يابد. دراين فاصله،
سلطان قابوس در ماه نوامبر
١٩٩٦ تاسيس مجلس
جديدی،
به نام « شورای دولت »
وانتشار رسمی قانون اساسی را
اعلام كرد.
اين
شورا، از چهل و دو عضو تشكيل شده كه
اعضای آن از ميان
شخصيت های سياسی ، تجار و
روشنفكران، به مدت سه سال، از جانب
سلطان انتخاب می شوند. وظيفه اين
نهاد اعلا، ترمز زدن به مطالبات «
شورای مشورتی » است و از قدرت بيشتری
بر خوردار نيست .
اين
قانون بنيادی، در واقع، قانون
اساسی است كه از طرف سلطان
اعطا شده و هيچگاه به رای مردم
گذاشته نشده است. قانون اساسی
تاكيد می كند كه اسلام
مذهب دولتی است و شريعت منبع
قانون گذاری می باشد. اين
قوانين، حقوقی برای شهروندان
قائل است وخود را حامی خارجی
ها می داند. سلطنت را موروثی و
جانشينی را محدود
به فرزند مذكراعلام می كند. اما،
سلطان نه فرزند مذكری دارد و نه
شاهزاده ای را به جانشينی
برگزيده است (٢). بنا بر قانون
اساسی، هيچ نظارتی بر اعمال
سلطان مترتب
نيست و همه اختيارات او، دراين متن،
ذكر نشده است.
مردم
عمان، همچنان كه در ديگر سلطان نشين
های نفتی مرسوم است، از دولت
انتظار دارند كه جامعه ای مرفه و
متعادل بر قرار كند. در آمدهای
نفتی، حتی اندك، ايجاد زير
ساخت های پايه ای و تجهيزات
اجتماعی را عملی كردند.
محصول خالص سرانه به
٨٠٠٠ دلار می رسد؛
نرخ رشد ١،٨ در صد است وتورم
اصلا وجود
ندارد. قرض خارجی بالغ بر
٥ ميليارد دلار است كه نزديك به
يك چهارم محصول خالص
داخلی می باشد. توسعه
اقتصادی، تفاوت بين مناطق را
كاهش داده و مخالفت های قبيله
ای راكم رنگ كرده است.
با
حكومت قابوس، جمعيت عمان دو برابر
شده و به دو ميليون
رسيده است؛ پنجاه در صد آن را افراد
پايين تر از بيست سال تشكيل می
دهند. هر سال،
چهل هزار جوان به سمت بازارهای
كار سرازير می شوند كه تنها بيست
هزار نفر موفق به
يافتن كارمی شوند. به اين سبب،
مسئولين سريع واكنش نشان دادند وبه
خصوصی سازی بعضی از
نهادهای خدمات اجتماعی و
ايجاد تنوع در فعاليت های
صنعتی ( به ويژه گاز طبيعی
(٣)) و به توسعه فعاليت های
ديگر (ماهيگيری، كشاورزی، حمل
و نقل دريايی وجهانگردی سطح
بالا) دست زدند. آنها، همچنين،
سعی می كنند كه مشاغل رابيشتر
برای عمانی ها حفظ كنند تا
برای نيم مليون خارجی كه
اكثرا آسيايی هستند وتعدادشان
نسبت به
ديگر كشورهای خليج كمتر است. (٤)
مشكل
كاريابی جوانان و آينده نامعلوم
اقتصادی كه به
فرآورده های نفتی
وابسته است، موجب بروز بعضی
مطالبات سياسی شده است. عده
ای،
اصلاحات سياسی بيشتری
را مطالبه می كنند و بعضی ديگر
بر اين باورند كه دنيای مدرن
باارزش های اسلامی
همخوان نيست. در غيبت احزاب
سياسی و مطبوعات واقعا آزاد،
سنجش
ميزان طرفداری ازاين فكر
در اذهان عمومی غيرممكن است.
سلطان
قابوس، در امور خارجی هم، مانند
وضعيت داخلی، با موقعيت
حساسی روبرو بود. درابتدا، ضرورت
فوری برای او، پايان دادن به
قيام ظفاربود كه
از جانب اردوگاه سوسياليستی
پشتيبانی می شد. در همان سال
١٩٧١ سلطان جوان، با ملك
فيصل ملاقات می كند. آنها، در
نفرت از ماركسيسم و دشمنی با
جمهوری دمكراتيك يمن كه
مورد حمايت اتحاد جماهير شوروی
بود، مشترك بودند. رياض، به
پشتيبانی خود از«
امام قاليب »، مخالف
سياسی سلطان، خاتمه می دهد؛
اختلافات مرزی با عمان را كم
اهميت
می شمارد و با كمك
مالی به اين كشورموافقت می
كند. مذاكرات عمان با عربستان و
اتحاديه امارات عربی
موجب می شود كه در سال
١٩٧٤ توافقی سه جانبه
برای حل اختلافات
ارضی مربوط به واحه «
بورائيمی » حاصل شود. رياض، از
مطالباتش در مورد اين واحه، كه
بين سلطان نشين عمان و امير
نشين ابوذبی قرار دارد، چشم
می پوشد وابوذبی، در عوض،
امتياز بخشی ازاراضی
ساحلی خليج را به عربستان واگذار
می كند. تعيين مرزها
باعربستان تا سرحد صحرای
عظيم « روب الخالی » تا سال
١٩٩٥ طول می كشد. در
سال ٩٥
نقشه های جديد رد و بدل
می شوند. مسقط بر اين باور است كه
برای خاتمه دادن به
مطالبات رياض، به دادن اين
امتيازات تن در داده است؛ بدين نحو،
.عربستان به اراضی ای دست
می يافت كه احتمالا نفت خيز هم
بودند. اما، مسئله تعيين مرز با
امارات عربی،
هيچگاه موجب واقعی بی
ثباتی منطقه ای نبوده است.
امارات، در سال ٩٢ می پذيرد
كه
اختيار مذاكرات ارضی را
به يك نهاد فدرال واگذار كند. اما،
نظام تاريخی وفاداری قبيله
ای، مانع از تعيين مرز، با حفظ
تداوم ارضی می شود: بنا به
توافقی كه درسال
٢٠٠٠
امضا شد، بخشی از مرز
شمال عمان با شرق امارات ، با تقسيم
بندی كه از هيچگونه
تداوم ارضی پيروی
نمی كند، تعيين شد.
سلطان
قا بوس، از همان ابتدای سلطنتش،
با شاه ايران، متحد
ويژه آمريكا در منطقه، از در
دوستی درمی آيد واز كمك
سرنوشت ساز شاه، برای سركوب قيام
ظفاراستفاده می كند وازسوی
ديگر عمليات دريايی مشترك دو
كشور موجبات كنترل
مستقيم تنگه استراتژيك هرمز را،
فراهم می سازد. در سال
١٩٧٤، دو دولت توافق نامه
ای بر سر تعيين حدود مرزهای
دريايی خود امضا می كنند. طرح
پيشنهادی ايران برای تامين
امنيت منطقه ای كه در
سال١٩٧٦ مورد حمايت
عمان قرار گرفت، از طرف ديگر كشورهای
خليج كه نسبت به نقشه های توسعه
طلبانه تهران مشكوك بودند، رد شد. (٥)
ازسال
١٩٧٩ به بعد، سلطان نشين
های نفتی، از جمله
عمان، همچنان كه بعضی از
كشور های منطقه مثل عراق كه از
جمعيت شيعه قابل توجهی بر
خوردارهستند، از شيوع
انقلاب ايران دچار هراس می شوند.
از ١٩٨٠ به بعد هم،
رويارويی نظامی تهران وبغداد
كه منطقه رابه ميدان جنگ تبديل
می كند، آنها را به وحشت می
اندازد. به همين منظور، در
١٩٨١ اقدام به تشكيل
شورای همياری دولت های عرب
خليج می نمايند. هدف رسمی اين
همياری ها اقتصادی است تا
معلوم نشود كه عليه دولت خاصی
بوجود
آمده است.
يرعكس،
سلطان نشين های خليج ، پيشنهاد
عمان را برای ايجاد سازمانی
برای امنيت منطقه و تشكيل«
نيروی نظامی » مشترك وسيعی
برای حفاظت
تنگه هرمزرا رد كردند. در
سال های ١٩٨٠ «
نيروی نظامی » محدودی كه
بوجود می آيد،
نمی تواند برای حفظ
امنيت نفت كش ها، درمقابل دخالت
نظامی كشتی های غربی و
شوروی مقاومت كند. در بهار
١٩٩١، بعد از شكست عراق،
سلطان نشين عمان، تشكيل ارتشی
مركب از
١٠٠٠٠٠
نفر را به كشور های خليج
پيشنهاد می كند؛ اما پادشاهان
خليج ترجيح می دهند
كه توافقات دفاعی و قرار
دادهای خريد اسلحه را عمدتا با
ايالات متحده آمريكا ، امضا
كنند. با اين وجود، در سال
١٩٩٣ تصميم می گيرند
كه تعداد نفرات « نيروی نظامی »
مشترك را افزايش داده و در سال
٢٠٠١ اقدام به تشكيل يك
شورای دفاعی می كنند.
در
مارس٢٠٠٣ ، عمان به
قطعنامه اتحاديه عرب كه « حمله امريكا
و انگليس راعليه عراق» محكوم می
كرد ، رای مثبت داد وخواستار «
خروج فوری و بدون
قيد و شرط نيروهای مهاجم » شد.
عمان از راه حلی مسالمت آميز،
برای حل بحران از طريق
تمديد و تجديد بازرسی های
سازمان ملل در عراق، طرفداری
می كرد و همچون بقيه سلاطين
خليج نگران بود كه سقوط رژيم
بعثی به هرج و مرج و بی
ثباتی همه منطقه منجر شود.
با اينهمه، ايالات متحده برای
حمله به عراق موفق شد كه از پايگاه
های نظامی خود در عمان و كشور
های عرب منطقه استفاده كند.
بعد
از پايان قيام ظفار، رابطه مسقط و
عدن، كم كم، بهبود
يافت. آنها، در سال ٨٣ رابطه
سياسی برقرار می كنند و در
مورد مسئله حساس تعيين
مرز ها، توافقی ارضی را در
١٩٩٢ به امضا می
رسانند. نقشه جديد، درسال
١٩٩٥بين آنها
مبادله می شود.
سال
گذشته، عمان بر خلاف عربستان،از
جنبش جدايی طلب جنوبی
ها عليه اتحاد جديد دو يمن حمايت
نكرد. سلطان نشين از رهبران شكست
خورده تبعيدی
استقبال می كند؛ به اين شرط كه
آنها از هراقدامی عليه ثبات يمن
خود داری نمايند.
در
ادامه همين سياست، عمان مرز های
دريايی خود با پاكستان
را، در طی توافقی كه در سال
٢٠٠٠ امضا شد، تعيين كرد.
به علاوه، اين كشور می
خواهد از نزديكی جغرافيايی اش
با شبه قاره هنداستفاده كند تا
بتوانداز شبكه های قديمی
تجارت با آفريقای شرقی بهره
برداری نمايد. عضويت او در اتحاد
دولت های ساحل اقيانوس
هند، كه خود يكی از پايه گذاران
آن در سال ١٩٩٧ بود،
بدين منظور صورت گرفته است.
عمان، درعين حال، در فضای
عربی شورای همياری خليج به
شدت ريشه دارد و خواستش بهره
برداری شايان از اتحاد گمركی
كه ازاوائل ٢٠٠٣ بين اين
كشور ها بر قرار شده و چشم
انداز پول واحد در ٢٠١٠،
می باشد.
بدين
نحو، سلطان قابوس برانزوايی كه
مطلوب پدرش بود، نقطه
پايان گذاشت. از همان سال
١٩٧١به تقاضای عمان،
مبنی بر عضويت در « اتحاديه عرب
» و
در سازمان ملل متحد، جواب مثبت داده
شد. او با حمايت آشكار از توافقات «
كمپ ديويد
» ١٩٧٨ واز قرارداد صلح
مصر و اسراييل در ١٩٧٩،
ديپلماسی تازه ای را در
دنيای عرب به كار بست. درسال
١٩٨٠ يك قرار داد
نظامی با آمريكايی ها امضا
كرد (٦) و در ١٩٨٥ با
مسكو روابط سياسی برقرار كرد. در
١٩٩٠ همچنانكه در
٢٠٠٣، عمان سعی كرد
كه در
چارچوب قطعنامه های سازمان ملل،
راه حل عربی و مسالمت آميزی
برای حل بحران عراق بيابد.
در ١٩٩٥ «اسحاق رابين»
نخست وزير اسرائيل نيز برای
اولين سفرش به خليج، عمان را
انتخاب كرد. اما بعد از شروع دومين
انتفاضه، اسرائيل مجبور شد
نمايندگی اش را در آن
كشور تعطيل كند.
١-
درسال١٩٦٧ انگلستان اعلام
كرده بود كه به دلايل اقتصادی،
تا آخر سال ١٩٧١ نيرو
های خود را از پايگاه های شرق
كانال سوئز، بيرون خواهد
برد.
٢-
متون موجود،انتخاب جانشين را پيش بينی
كرده است، بدون
شك يكی از پسر های عموی او
تاريق بن تيمور كه در سال
١٩٨٠ درگذشت، خواهد بود.
٣-
سلطان نشين قرادادهايی برای حمل گاز
مايع با كره و ژاپن
و هند امضا كرد. زيرساخت های گران
قيمت اين عمليات قرارداد های
طولانی مدت را ضروری
می كند.
٤-
در حال حاضر، در بخش خصوصی، تنها
١٢ در صد عمانی بكار
مشغولند در حاليكه در بخش دولتی
٨٠ درصد هستندكه نيمی از
آنها را زنان تشكيل می
دهند.
٥-
در آستانه استقلال امارات عربی، ايران
سه جزيره تنب كوچك،
تنب بزرگ و ابو موسی را اشغال كرد.
٦-
اين قرارداد، كه هر ده سال يك بار قابل
تمديد است، برای
ارتش آمريكا تسهيلات تداركاتی
فراهم می كند؛اخيرا ايالات
متحده، برای بمباران افغانستان
طالبان و القاعده از خاك عمان
استفاده كرد.
|