در گرماگرم مبارزه
اصلاح طلب ها و
شورای نگهبان، تحصن
و اعتصاب غذای نمايندگان و
سازماندهی چماقداران و قداره
كشان برای حمله احتمالی به
مجلس، جنبش با مشكل عمده ای
مواجه شد ه است. عده ای عقيده
دارند اول بايد حكومت را سرنگون
كنيم ( با چه نيرويی با كدام حزب
وكدام سازمان بماند)؛ بعد از
آن ها حمايت می كنيم. يك عده ای
لباس چتر بازی می خرند تا در
ميدان آزادی پياده بشوند و از
آنجا كار رژيم
ر ا بسازند.
بعضی
ها هم برای بر گشتن به «ميدان
شهياد» به كم تر از تانك ساخت
آمريكا رضايت نمی دهند.
در ميان روشنفكران و
روز نامه نگاران و سازمان هايی
كه راه مسالمت
آميز مبارزه برای دموكراسی را
انتخاب كرده اند، كسی می
گويد " مردم جز به بر چيد ه شدن
مجموعه رژيم اسلامی گردن نخواهد
گذارد." ديگری
كمی با
انصاف تر است. می گويد "اكثريت
بزرگی از مردم". يكی نمی
خواهد، فردا به دفاع ا ز" دعوا سر
لحاف ملا" متهم شود كلی شرط
دارد. ديگری " اين ها را آب در
هاون كوبيدن " می داند. آن
يكی هم اصلا می گويد در شهر
خبری نيست ما " تحصن تان را
باور نمی كنيم." هر چند
همراهان " پيش كسوت سرشناس"
دو سه روزی طول
كشيد تا نظر دهند. اما خودش تراز
و شاغولاش را هنوز برای
يافتن مركز ثقل جنبش پيدا نكرده است
تا اظهار نظر كند. شايد هم فعلا درست
نيست كه بگويد مركز ثقل جا به جا شده
است. از نظريات برخی دوستان هم با
رمل و اصطرلاب چيزی نمی شود
فهميد. شايد بد ترجمه شده اند.
فيلمسازی هم
می گويد، دست نگهداريد تا اول من
تكليفم را با بهنود و نبوی
وديگران روشن كنم.
با شرمندگی نگارنده
كه قلكش را شكسته تا"عمو
سبزی فروش" اولين فيلم
زندگی اش را
در شهر ببيند،
و حتی سی سال بعد، گاو، قيصر و
داش آكل را اين ور و آن ور می بيند.
به ياد بچگی
هايش افتاده است:
هشت
يا نه سالم
بود، برای آوردن دو كوزه آب از
رود خانه برای مادر پيرم، هر روز
از وسط ده رد می شدم، كه اكثرا
علی قلدر ده ساله با بچه های
ديگر كشتی می گرفت. هميشه
می ترسيدم از كنارشان رد بشوم.
يكی برای كوزه هايم، دوم
برای كشتی با علی. پس از يك
بار شكستن كوزه و سه دفعه زمين
خوردن؛ فن ها را ياد گرفتم. ولی
هر وقت دستم جای خوب گير می
كرد، محمد دوست علی كه پسر عمه من
هم بود می گفت : خب، خب ، دست
نگهداريد. بعد رو به من می كرد و
ميگفت: قره اوغلان مادرت منتظره.
حالا هم تقريبا همين حكايت است. بعد از مدت
ها كشتی گيری كوچك و بزرگ
اصلاح طلب ها با شورای نگهبان،
اين دفعه توانسته اند پای طرف را
بگيرند. با اين كار، حتا شماری از
سردمداران راست مجبور شده اند "
ظاهرا" حسابشان را از اين كار
تماميت طلبان جدا كنند.اين يك
موفقيت است. در هر جای ايران هر
اصلاح طلب را
كه با يك تماميت
طلب مبارزه
كرد بايد تشويق كرد. پيروزی
اصلاح طلبی از همين مبارزه ها،
دست و پنجه نرم كردنها به وجود
می آيد. درخت اصلاحطلبی از
كاشتن هزاران نهال مبارزه كوچك و
بزرگ چنينی
به بار خواهد نشست.
هنوز نتيجه كشتی نمايندگان با شورای
نگهبان معلوم نشده است. نگارنده هشت
ساله چهل سال پيش، فرصتی به دست
آوردم و اين بار نگذاشتم پسر عمه ام
باز هم مرا دنبال نخود سياه
بفرستد و قلدر ده ساله دهمان را
زمين زدم. ديگر در مقابل هيچ كس نفس
كشی نمی كرد. شايد اصلاح طلبان
نتوانند طرف را زمين بزنند. اما
همين كه دست و پنجه نرم كردند برنده
هستند .
من از دور می
بينم دارند عرق می ريزند، می
گويم : خسته نباشيد ! لنگشان را ول
نكنيد !
|