يكماه از آغاز به كار وبنوشت
گذشت. چه زود و سريع. بدون حتی يك
روز تعطيلی، هر روز
مطلب نوشتم و عكس گذاشتم. در
پايان اين يكماه می خواهم با شما
عزيزان – با هر ديدگاه و نقطه
نظری كه هستيد- درد دلی كرده و
سخنی گفته باشم:
1- از اين همه استقبال از اين
سايت نوپا ممنونم. واقعاً من و همه
دست اندر كاران را شگفت زده كرد.
نوشته های من حرفهای ساده
ای بود كه فقط می خواستم آن را
با شما در ميان بگذارم. بقيه لطف شما
بود و بس.
2- اعتراضهای گوناگونی
ديدم و شنيدم. جناح سنتی مخالف ما
– بخصوص بعد از شخصيت نگاری
روزنامه شرق- كه با مصاحبه فرق
دارد، به مسخره و استهزا سايت بر
خواستند. كيهان نمونه بارز آن بود.
هفته نامه هيأت مؤتلفه و سايت گوياآ
و رسالت و سايتهای مدعی ارزش
گرايی و ... كه همه شان را می
شناسيد، فشار فراوان تبليغاتی و
جنگ روانی آغاز كردند. البته به
اتهامات آنها عادت كرده بودم. گفتند
متن كيهان را در مدارس حوزه علميه
قم و بخصوص فيضيه زده اند كه كوس
بی دينی مرا صلا زنند. به مدير
حوزه علميه قم زنگ زدم، اين چه
دينی است؟ شخصيت نگاريی را كه
بسياری از آن از قول من نبود را
به ديوار فيضيه می زنند و پاسخ
مرا كه در همان روزنامه شرق آمده
بود كنارش نمی زنند! جواب نداشت.
او هم مثل من گله مند از ارگانهای
رسمی بود كه اين كارها وظيفه
سازمانی شان است!
3- يك سری اعتراض ديگر هم
دريافت كردم: آقا!
آخوند را چه به وبلاگ؟، بچه ها گول نخوريد، اينها می
خواهند در ميان شما محبوبيت پيدا
كنند. فريب انتخابات در كار است.
آخوند، آخوند است. اصلاً خودش
نمی نويسد، پول داده كه بنويسند.
عمر رژيم رو به پايان است و می
خواهند از عقوبت
جنايت هاشان فرار كنند و ....
4- من در اين ميانه در
دوسوی طيف متحير مانده ام. يكی
می گويد كه دين و روحانيت و حكومت
را از بين برده ام، ديگری معتقد
است كه سوپاپم ! و قصد فريب مردم
برای عمر بيشتر نظام را دارم. به
كی قسم بخورم كه من وبلاگ
نويسی را دوست داشتم. از وبلاگها
خوشم می آمد. هر روز می
خواندمشان. خودم هم مطالبی به
ذهنم می رسيد كه دوست داشتم در
محيط آزاد اينترنت بنويسم. هيچكس را
هم مجبور نكرده بودم كه آنرا
بخوانند. همه اش را هم خودم می
نويسم. خدا را شكر قلمم روان است و
روزی نيم صفحه كوچك نوشتن، وقت
فراوانی نمی خواهد كه عده
ای فرياد بر آورده اند، مگر
معاون رئيس جمهور بی كار است كه
وبلاگ می نويسد!
5- اينكه می گويند شأن
روحانی و حكومت نيست كه كسی
چنين وبلاگی نوشته باشد، را قبول
ندارم. ما همه شأنها را از مردم
گرفته ايم. به حوزه نسل نخبه و جوان
رفتن، چه خلاف شأنی است؟ مگر
افراد حكومت حتماً در ويترين و
كادرمعين بايد ظهور پيدا كنند، مگر
وزير چای نمی خورد، نمی
خندد، عصبانی نمی شود؟
حالتهای عادی يك انسان را
ندارد كه جامعه هيچوقت نبايد آنها
را در اين حالت ببيند. من از عكس
هايم دفاع می كنم. گرچه آنقدر ادب
داشته ام كه عكسها را بدون رضايت
صاحبان آن، استفاده نكنم. ضمن آن كه
خيلی ها می گويند همه همين
طورند، ولی نمی گويند.توهم جور ديگری حرف بزن.هرچه به خودم
فشار می آورم نميتوانم خود را
بهتر از آنچه در باطن هستم بنمايانم.
6- از اصلی ترين ايرادات
اين است كه چرا بخش نظر ديگران فعال
نيست. من اولاً بايد بگويم كه همه
ايميل ها را شخصاً می خوانم. بعد
هم اينكه راحت ترين بخش نظر ديگران
كه هيچ مشكلی ندارد، بد و بيراه
به خود من است، ولی اگر اين قسمت
محل تاخت و تاز ديدگاههای له و
عليه سياستهای موجود باشد و
بعضی روزنامه ها بنويسند كه در
سايت ابطحی چنين گفته اند و چنان
نگفته اند و بحران سياسی
بزرگی هر روز داشته باشم، به نفع
من و شما و جامعه است كه اين بخش
فعال نشود، تا صفای وبلاگ
نويسی آلوده حوزه پر از دغل و
فريب سياسی كاری ها نشود.
7- به همين دليل سعی كردم
فحاشی ها، هتاكی ها، اهانت ها
و تهمت ها را كه هر روز در روزنامه
ها و سايتهای عليه من می آيد،
آنرا خودم سريعتر در قسمت بازتاب
رسانه ها بگذارم تا مراجعه كنندگان
به وبنوشت دسترسی فوری داشته
باشند.
8- با دلگرمی به لطف شما كه هر روز با مراجعه به
سايت من مرا تنها نمی گذاريد و با
احترام فراوان به آنها كه به سايت
مراجعه می كنند و مبانی مرا
نمی پسندند، همچنان بر سر آنم كه
هر روز بنويسم و هر روز عكس تازه
ای بگذارم. و اين زيباترين رابطه
ام با مردم را حفظ كنم.
9- از همه عزيزانی كه لينك
داده اند هم متشكرم. بابا ما لايق
اين همه لطف نيستيم.
10- چاكر و مخلص همه تون هم
هستم !
سيد محمد علی ابطحي
|