محمد
خاتمی، بمناسبت روز دانشجو(16 آذر)
گفتگوی مشروحی با خبرگزاری
ایسنا داشت. از این گفتگو
خلاصه ای را که در برگیرنده
نقطه نظرات گرهی اندیشه
های خاتمی و سیاست های
دولت وی است را استخراج کرده
ایم که در زیر می خوانید
قتل
های زنجیره ای- يك تفكر بسيار خطرناك كه بصورت يك جريان
مؤثر درآمده بود، در بخشي از
مهمترين
دستگاه امنيت كشور رخنه كرده بود كه
امنيت را در حذف آن چيزي مي دانست كه
نمي
پسنديد و اين پسند نيز نوعا
ناشي
از توهمات و نيز تحليلهاي مبتني بر
پيش
فرضهاي
باطل بود و در عمل هم پاي بند ميزاني
و مصلحتي نبود، به كسي هم پاسخ نمي
داد.
با اين تفكر و جريان ناشي از آن قوي
ترين برخوردها كه در اختيار دولت
بوده
به
عمل آمد و بقيه كار به ديگران سپرده
شد. من هم معتقدم بهتر از آنچه شد يا
نشد كار مي توانست پيگيري شود.
ولي
امروز دستگاه اطلاعاتي ما قوي
ترين، منطقي ترين، موفق ترين و منزه
ترين
دستگاه
امنيتي است كه امنيت را بسيار عميق
مي بيند و از سطحي نگري دور است.
امروزه
دستگاه
امنيتي ما، بحق چشم و چراغ جامعه،
نظام و مديريت كشور است و در عين
قاطعيت،
بهيچ
وجه عامل كور سركوب نيست. بلكه اگر
هم اقدامي بكند در صدد معالجه است.
پاسخگو
هم
هست، پشتوانه فكري و تجربي بسيار
ارزنده اي هم دارد و در عرصه داخلي و
خارجي
موفقيتهاي
بزرگي داشته است. البته وزارت
اطلاعات، مظلوم ترين دستگاه هم هست
در
حاليكه
محور و مدار اطلاعات و امنيت كشور
است (يا بايد باشد)، از وجود
دستگاهها و
فعاليتهاي
موازي هم رنج مي برد كه ان شاء الله
بصورتي معقول بايد حل شود.
دانشگاه-
اما راجع به فاجعه 18 تير 1378 . آنچه با
دانشگاه و دانشجو شد جفا بود و بنده
آنچه
را كه به دانشگاه مربوط است از بعضي
رفتارهاي شورشگرانه و اقدامات
تخريبي كه
نوعا
در
بيرون دانشگاه بود جدا مي كنم.
نحوه
برخوردي كه با دانشجو و دانشگاه شد
متأسفانه بخشهايي از دانشجويان را
به
سمت
شيوه هاي تندتر و احيانا
غيرمنطقي
تر سوق داد. متأسفانه در بيشتر
مواقع همه
چيز
ما در حال ارزيابي مي شود و به محض
اينكه تندي و كژي پيش آمد برآشفته
مي شويم.
هيچگاه
بررسي نمي كنيم كه كدام عوامل كار
را به اينجا كشاند و همه برخوردهاي
دستگاههاي
ما چقدر در اين وضعيت مؤثر بود.
بايد
دانشگاه را درك كرد، بايد دانشجو را
شناخت و حرمت او را نگاه داشت. شور،
شعور،
احساس مسؤوليت، تحول خواهي، نوآوري
و البته شتابزدگي در متن حركتهاي
دانشجويي
است
و طبيعي هم هست و خود همين امور موجب
تحرك و پويايي جامعه، هوشياري
حكومت و
اصلاح
آن مي شود.
برخورد
نسنجيده، جاهلانه يا مغرضانه با
دانشگاه، سبب خواهد شد كه دست كم
بخشهايي
از
دانشگاه هم از مسير منطقي و منصفانه
خود خارج شود و از يكسو به
سختگيريهاي بيشتر
نسبت
به دانشگاه بيانجامد و از سوي ديگر
باز هم حركتهاي تند و ريزشها و دوري
از
مركزها
در دانشگاهها بيشتر شود و اين تسلسل
خسارتهاي بزرگي را ببار مي آورد.
البته
منظور من اين نيست كه هرچه هر
دانشجويي مي گويد درست است؟ اما مگر
هرچه بخشهاي
ديگر
مي كنند و مي گويند درست است؟ آنچه
مهم است ايجاد زمينه هاي تعامل
منطقي است
كه
موجب اصلاح مي شود.
علاوه
بر اين مديريت دانشگاههاي ما هم با
مشكل مواجه است و حرمت، قدرت و
اختيار
لازم
و طبيعي براي مديران دانشگاههاي ما
وجود ندارد. توقعات فراواني داريم،
ولي
اختيارات
مدير محدود است و محصور در جريانها
و نهادهايي است كه خودمختار يا شبه
خودمختار
عمل مي كنند. دولت كوشيده است و مي
كوشد تا مديريت دانشگاهها را بيشتر
به
حساب
بياورد، ولي شكستن اين سد ديوان
سالاري و تأمين نيازهاي واقعي مادي
و معنوي
دانشگاهها
درحد مطلوب نيست.
دانشگاه
غيرسياسي يك دانشگاه مرده است. در عين حال دانشگاهي كه از اهداف
علمي و
تحقيقي
خود هم دور بماند ديگر دانشگاه نيست.
دانشگاه هم بايد زمينه ساز رشد و
پرورش
مردم
سالاري باشد و هم كانون علم و تحقيق
و بالاخره داراي اهتمام به هويت ملي
و
فرهنگي
و ديني و مدافع استقلال و عزت و
پيشرفت كشور.
مفاسد
اقتصادی-
در مورد مفاسد اقتصادي متأسفانه در
جو سياست زده جامعه همه چيز و همه
كار خيلي زود از مسير اصلي خود
خارج
مي شود و بصورت ابزاري براي قدرت
نمايي جناحي و باندي و دست آويزي
براي مچ
گيري
و كوبيدن در مي آيد. البته تغيير
اساس فرهنگ عادت شده خودكامگي به
فرهنگ مردم سالاري با
بخشنامه
و مقررات حاصل
نمي شود.
موسوی
نخست وزیر-
جناب آقاي مهندس موسوي از نزديك
ترين دوستان و مشاوران من هستند و
انصافا
كه
بزرگوارانه
و سخاوتمندانه دانش و بينش خود را
در اختيار نهاده اند، كمتر مسأله
مهمي
است
كه در درجه اول از نظر و مشورت ايشان
درباره آن استفاده نكنم.
البته
ايشان به دلايلي كه اگر روزي لازم
بدانند خواهند گفت علاقمند به
پذيرش هيچ
سمت
رسمي نبودند و نيستند و رسما
آنچه
انجام مي دهند رياست فرهنگستان هنر
و تدريس
در
دانشگاه است كه در هر دو بخش هم منشأ
خدمات فراوان و ارزنده بوده اند. و
مطمئناهم دولت و هم مردم قدر
بزرگواراني چون جناب آقاي مهندس
موسوي را مي دانند.
مردمسالاری- حقوق
بشر مفهومي عالي و دل انگيز است،
مفهوم دموكراسي، دست آورد بزرگ
تاريخ بشري و نفي كننده
خودكامگي
است، هرچند در خود غرب هم عملا
دموكراسي با مشكلاتي روبرو است و در
بيرون
غرب
هم مراد قدرتهاي داعيه دار
دموكراسي از دموكراسي سركوب ديگران
وابسته نگاه
داشتن
و اقماري كردن كشورها حول متروپل
قدرت بي مهار جهاني است.
ولي
اينها همه نه از ارزش حقوق بشر مي
كاهد و نه از قدر و منزلت دموكراسي.
حق و
حرمت
انسان، كرامت ذاتي او، حق انتخاب و
آزادي، كنترل و مهار قدرت، برآمدن
قدرت از
اراده
مردم و مسؤوليت در برابر نهادهاي
مردمي و صدها مورد ديگر امور
ارزشمند و بي
بديلي
هستند.
ما
آزادي مي خواهيم، ولي آزادي ملازم
با قانون (و قانوني كه خردمندانه و
با توجه
به
مصالح و مطالبات مردم و البته
سازگار با موازين ديني و فرهنگي وضع
شود) و مراد
از
آزادي، آزادي تعيين سرنوشت، حق
دخالت در امور، تأثير رأي در روي
كارآوردن و كنار
گذاشتن
قدرت و مهار آن و لازمه همه اينها
آزادي انديشه و بيان است و خيلي
فاصله است
ميان
اين آزادي با ولنگاريهاي اخلاقي و
هرج و مرج.
ما
استقلال را مي خواهيم، ولي استقلال
خواهي به معني اعلام جنگ با عالم و
آدم
نيست.
نه تنها هيچ رسالتي براي نابودي
فرهنگ و تمدن غرب نداريم (چنانكه
افراطيون
خشونت
گرا مي پندارند و حاصل كارشان
تروريسم خشن است) بلكه در عين نفي
سلطه
متكبرانه
قدرتهاي غربي و نفي ”زنوفوبيا” و
”نرسسيسم” موجود. از غرب و غربي و
بخصوص
فرهيختگان
آن و از تاريخ و تمدن غرب مي توانيم
بهره هاي فراوان بگيريم. بي آنكه
هويت
خود را از دست بدهيم. البته قدرت
اصلاح به اختيار فرهنگ، سنت و هويت
نيز نشانه
كمال
جامعه و انسان است.
من يك
مسلمانم و طبق اعتقاد قلبي خود نمي
توانم جز به اصلاحاتي كه در
چارچوب
اسلام (اسلام سازگار با آزادي،
خردمندي و حق و حرمت انسان) و براي
استقرار
اسلام
مترقي بيانديشم. همه دعواي ما اين
است كه چگونه مي توان از اسلام
پاسداري
كرد.
البته
از ياد نبريم كه گفتمان آزادي
گفتمان غالب زمان ما است و معتقدم
كه مصداق
مهم
عدالت كه شاه بيت دعوت پيامبران
خداست، آزادي انسان است و آزادي يك
حق است كه
همه
چيز و همه كس را در برابر آن مكلف مي
كند. بخصوص حكومت را و به آزادي
دروني و
بيروني
معتقدم، برخلاف آزادي ليبراليستي
كه آزادي تك ساختي است و بيشتر به
بيرون
نظر
دارد يا رهايي صوفيانه كه بيرون را
در دست زورمداران و متجاوزان به
حقوق انسان
رها
مي كند و جامعه اخلاقي كه پيشتر از
آن صحبت كرده ام لازمه اش اقرار به
آزادي و
استقرار
آن است. دست كم امروز و فردا هيچ
مكتبي و نحله اي و بينشي قابل دوام و
بقاء
نيست،
مگر اينكه به اصل آزادي اعتراف كند.
اصلاحات
مورد نظر ما يعني اصلاحاتي كه ضمن
وفاداري به انقلاب، اسلام و
ارزشهاي
ديني
و اخلاقي مي خواهد پس از قرنها سلطه
ديكتاتوري به نام دين و وابستگي به
نام
پيشرفت
جامعه اي دموكراتيك و پيشرو داشته
باشد. بهمين دليل هم با توجه به
ذهنيت و
تجربه
تاريخي تكيه بيشتر بر محتواي مردم
سالارانه قانون اساسي در اصلاحات
از اهميت
ويژه
اي برخودار است.
تغییر
قانون اساسی-
قانون اساسي وحي منزل نيست و حتي
تغيير آن درخود قانون اساسي هم پيش
بيني شده
است
ولي در اين مرحله بايد به ظرفيتهاي
فراوان و احيانا
معطل
مانده قانون تكيه كرد.
بر اصلاحات در مقابل شيوه ها و
روشهايي كه مخالف با روح قانون
اساسي است،
بخصوص
آنجا كه به حق و حاكميت مردم مربوط
مي شود پافشاري كرد.
پندار
خروج از نظام دو عامل دارد يكي از
بيرون تقويت مي شود و مي خواهد
شكستي را
كه
از انقلاب اسلامي خورده است و
پايگاه خود را در ايران از دست داده
جبران كند و
چنين
وانمود كند كه راه رهايي، رها كردن
اسلام و جمهوري اسلامي است و
متأسفانه
كساني
نيز در داخل آگاهانه يا ناآگاهانه
در اين دام افتاده اند و عامل ديگر
رفتارها
و
شيوه هايي است كه به نام دين توجيه
مي شود و عرصه را بر آزادي و حرمت
انسان تنگ
مي
كند. وقتي هر حركتي، هر اعتراضي و هر
بياني با روشهاي سخت و شيوه هاي
غيرقانوني
(ولو
با توجيه قانوني) روبرو شد و همگي به
نام اسلام و حفظ نظام و مصالح توجيه
شد
طبيعي
است كه عده اي به اين نتيجه برسند كه
پس اشكال از خود نظام است و خواستار
خروج
از نظام براي مقابله با اين شيوه ها
و روشها شوند. اصلاحات در متن نظام و
در
چارچوب
قانون اساسي را راه درست مي دانم. و
هر راه ديگري را منتهي به بن بست
بسيار
وحشتناك
بحساب مي آورم، چه نفي اصلاحات و چه
ادعاي اصلاحات بيرون از نظام.
اختیارات
ریاست جمهوری- درباره لوايح
زياد صحبت كرده ام و انتظار داشتم
خيلي زودتر به تصويب
نهايي
برسد كه متأسفانه چنين نشد. نظر من
روشن است. متعقدم رئيس جمهوري نفر
دوم
نظام
است و به صراحت مسؤول اجراي قانون
اساسي است و فقط اين مسؤوليت براي
رئيس
جمهوري
تعيين شده است. اگر لايحه اختيارات
تصويب نشود، بنظر من
ديگر
رئيس جمهوري آن نيست
كه قانون اساسي معين كرده است و
مردم هم بايد بدانند كه
به
چه رئيس جمهوري رأي مي دهند و چه
توقعي از او دارند.
قضاوت
تاریخ-
قضاوت درباره كاركرد رئيس جمهوري و
دولت را بعهده ناقدان و
تحليلگران
منصف وا مي گذارم. به اجمال بگويم كه
طبيعي جلوه كردن انتقاد از قدرت و
بازخواست
از او (دست كم به لحاظ نظري) نتيجه
رفتار و سلوكي بود كه در اين دوره رخ
داد.
تغيير ادبيات سياسي و فرهنگي كه
اولا خود نشانه تغيير ديد و بجاي
خود منشأ
تغييرات
اساسي خواهد بود نيز امر واضحي است.
دفاع از آزادي و حق و حرمت مردم از
طرف
دولت
و پافشاري از آن امري است كه در
جوامعي مثل جوامع ما كمتر از آن مي
توان سراغ
گرفت.
تغيير نگاه جهان به جمهوري اسلامي
در عين حفظ مصالح و ارزشها، كار
ساده اي
نبوده
است. گرچه متأسفانه در ادامه راه با
مشكلاتي روبرو شديم. تحول در ساختار
اقتصادي
كشور و آثار و بركاتي كه تاكنون
داشته است و بيش از اين در آينده
آشكار
خواهد
شد از اهتمامهاي جدي من بوده است.
رشد بي سابقه اقتصادي و رشد علمي و
فني و
توليدي
كشور، اطمينان و اشتياق بيشتر بخش
خصوصي به فعاليتهاي توليدي، پايين
آمدن
درجه
ريسك سرمايه گذاري در ايران و نيز
ايجاد تأسيسات عظيم و بي همانند گاز
و نفت و
پتروشيمي
و صنعتي و تحولاتي كه در عرصه آب و
خاك پديد آمده است از جمله اموري
است
كه
مي توان روي آن تأكيد كرد طبيعي است
كه با اين همه مي توان به آينده بهتر
هم به
لحاظ
سياسي و هم اقتصادي و اجتماعي
اميدوار بود و من اميدوارم.
اينكه
انسان كارها را تكرار مي كند يا نه
خود يك فرض است هر فرصتي يكبار پيش
مي
آيد
و قابل تكرار نيست. البته من هيچگاه
ميل به حضور در صحنه رسمي و مسؤوليت
اجرايي
اين
چنيني نداشته ام و حضور من هم بيشتر
براي اين بود كه زمينه براي تشكل و
تجمع
نخبگان
روشنفكر درد آشنا پديد آيد، زيرا
بيش از هر چيز ما نياز به كار فرهنگي
داريم
تا
بتوانيم جامعه را براي زندگي در
فضايي كه متناسب با جمهوري اسلامي و
نظام مردم
سالار
است آماده كنيم. در عين حال با همه
سختي هايي كه بوده است و رنجهايي
كه كشيده
ام در مجموع ناراضي نيستم. از خداوند مي خواهم كه او راضي
باشد و طبعا نظر مردم
عزيز
كه خدمتگزاري به آنان بزرگترين
افتخار است نيز مهم است.
من
انديشه و برداشتي دارم كه همواره
نيز به آن وفادار بوده ام و در نظر
كوشيده
ام
با مطالعه آراء و نظرات ديگر آنرا
اصلاح كنم و در عمل زمينه ساز تحقق
آن در
جامعه
باشم. طبيعي است كه علاقمندم در
آينده هم در اين دو عرصه فعال باشم.
توضيح
اينكه انديشه و تشخيصي كه داشتم در
جريان انتخابات ارائه شد و بعد، از
پايگاه
رئيس جمهوري ملت شريف ايران در جهان
نيز مطرح شد و در ايران و جهان هم
مورد
استقبال
قرار گرفت. گرچه درمقام عمل چه در
درون و چه بيرون با موانع و مشكلاتي
روبرو
شد، ولي اين اشكال به معني نادرستي
انديشه نيست و نيز به آن معني نيست
كه
مقبوليت
ندارد. هر انديشه درست در صورتي
كارگر مي افتد كه مقبوليت پيدا كند
و در
برابر
موانع به درستي بتواند از خود دفاع
نمايد.
جامعه
ما جامعه سياسي است. انقلاب
چشم و گوش ما را باز كرده است و مردم ما هم سياسي ترين مردم
دنيا هستند.
طبيعي است كه اين وجه در دانشگاهها
كه گل
سرسبد
جامعه است ظهور و بروز بيشتري داشته
باشد.
دانشگاه
ما از روز اول سياسي بوده، همين 16
آذر را در نظر بگيرد، حاصل بيداري
دانشگاهي
و مقاومت آن دربرابر استبداد و
بخصوص استعمار و وابستگي بود.
مهمترين وجهه
16 آذر اعتراض به حضور نماينده ابرقدرتي بود
كه بعد از 28 مرداد خود را قدرت مطلق العنان در ايران مي دانست و
ايران را بعنوان مركز استيلاي خود
در منطقه به حساب مي
آورد.
دانشگاه نبض تپنده جامعه است و بيش
و پيش از ديگران بايد حساس باشد و
حساسيتها
را منتقل كند. در جريان انقلاب، در
دفاع هشت ساله و در ديگر عرصه ها
شادابي
حضور دانشگاه را مي نگيريم.
دانشگاهها
بهترين تعامل را با انقلاب و نيز
بيشترين انعكاس را از مطالبات مردم
داشته
اند. با اين دانشگاه بايد رفتار
مناسب خود را داشت.
در
چارچوب قانون هم معتقدم بايد حق
اظهار نظر و
حق
حضور آنان را به رسميت شناخت، ولي
بهيچ وجه نبايد خلط مبحث شود. نمي
شود نام و
عنوان
اسلام را داشت ولي نفي اسلام را
مطرح كرد. نمي شود مدافع استقلال و
آزادي بود
و
اجازه داد كه از بيرون و كساني كه به
صراحت تصميم خود را به براندازي
گرفته اند
از
بعضي رفتارها و شعارها سوء استفاده
كنند. همانگونه كه نبايد كساني يا
گروههايي
به
محض شنيدن سخني غير از سخن خود و
نقدي و اعتراضي، بزرگترين توهين ها
را به
صاحبان
آن نظر و نقد متوجه كنند و بدتر
اينكه كل دانشگاه و جنبش دانشگاهي و
دانشجويي
را وابسته، بي دين و منحرف به حساب
آورند. بايد ترتيبي داده شود كه از
عناوين مقدس اسلام يا نهادهاي
حكومتي رسمي و
اسلامي
سوء استفاده نشود و مرزها از هم
تفكيك گردد. با اينهمه هنوز هم
بيشترين اميد
به
دانشگاهها و دانشجويان عزيز است و
معتقدم رفتارهايي كه با دانشجويان
و حركتهاي
دانشجويي
شده است در خيلي از موارد سنجيده و
درست نبوده است و شايد همين امر نيز
سبب
بريدگي و گريز از مركز بعضي از
دانشجويان شده است.
رابطه
من هم با دانشگاه قطع نشده است و خدا
نخواهد كه چنين شود.
انتخابات
مجلس-
درباره انتخابات آینده صحبتهاي
فراواني كرده ام. بدون مجلس آزاد،
قوي، هوشمند و مردم گرا بهيچ وجه
نمي توان
دم
از مردم سالاري زد.
تأثير
انتخابات بر اصلاحات؛ كه امري است
تدريجي و گام به گام، در صورتي
خواهد
بود
كه مردم به صحنه بيايند و در واقع
كساني را كه به اين راه و سياست
معتقدند
برگزينند.
بهرحال حضور مردم بسيار حياتي است.
مردم بايد بدانند كه با بي تفاوتي
يا
خداي
ناخواسته قهركردن مشكلي حل نمي
شود، بلكه با حضور و پافشاري بر
مطالبات مورد
نظر
امكان حل مشكلات بيشتر است و عدم
حضور مردم طبعا
سبب
خواهد شد مجلسي كه روي
كار
مي آيد نمايندگي كامل از مردم و
وجدان عمومي را نداشته باشد.
هميشه
گرايشهاي خاص و باندها در غياب مردم
مي توانند بر جامعه تأثير گذار باشد در عين حالي كه همه گرايشها
بايد مورد احترام باشند، ولي با
حضور گسترده مردم طبعاهر گرايشي و
سياستي به اندازه وزن اجتماعي خود
مي تواند مدعي باشد.
سخت
گيري در انتخابات با توسل به بهانه
هاي مختلف براي حذف نيروها و محدود
كردن
انتخاب مردم نيز در دلسردي مردم
مؤثر است.
من با
همه
توان
خواهم كوشيد تا ان شاء الله
انتخابات آزاد و با نشاط و قانوني
برگزار شود.
|