احمد
زيدآبادي با ارسال نامهاي به
هيأت مديره انجمن صنفي روزنامه
نگاران ايران از رفتار غير حرفهاي
نسبت به كادر قديمي روزنامه
همشهري، از مديران اين روزنامه
شكايت كرد.
زیدآبادی
در شکایت خود نوشت:
«...
مؤسسه همشهري در پرتو يك دهه تلاش
كاركنان خود، به ويژه گردانندگان و
روزنامه نگاران روزنامه همشهري
توانست به صورت نهاد باثبات و
درآمدزايي در عرصه مطبوعاتي كشور
ظاهر شود و نقش مهمي در آگاهي جامعه
طي سالهاي گذشته بازي كند.
اينجانب با چنين نگاهي به اين مؤسسه
مطبوعاتي و در عين حال، علاقمند به
استمرار نقش فرهنگي روزنامه
همشهري، پس از پايان دوران
محكوميتم به منظور ادامه فعاليت
حرفهاي و تخصصيام به محل
روزنامه مراجعه كردم، اما به سرعت
متوجه شدم كه مديريت جديد همشهري
صرفاً به دليل ابلاغي كه يك شبه
توسط شهردار تهران براي آنها صادر
شده است، مؤسسه همشهري را كه با رنج
و زحمت و تلاش ديگران به اين مرحله
رسيده است، به منزله ثروتي باد
آورده و ملكي خصوصي تلقي كرده و
هيچگونه حق و حقوقي براي كساني كه
حدود يك دهه در اين روزنامه زحمت
كشيدهاند، قائل نيست.
مديريت
جديد همشهري در پاسخ به درخواستم
براي ادامه كار، اعلام كرد كه در
ايران رسم، معمول اين است كه هرگاه
مدير جديدي در اداره يا سازمان يا
بنگاهي منصوب شود، عذر كساني را كه
با وي همفكر و همخط نيستند، ميخواهند.
آنها
بدينوسيله از من خواستند كه
داوطلبانه همشهري را ترك كنم و در
فكر كار ديگري باشم. به آنها تأكيد
كردم كه در پي تحميل خود به آنان
نيستم، اما چون منبع درآمد ديگري
ندارم و اداره زندگيام وابسته
به همان دستمزد عادي همشهري است،
اگر ميخواهند اين فرصت شغلي را
داوطلبانه واگذارم، لازم است
مصالحهاي صورت گيرد.
از
آنجا كه پيش از رفتن به زندان، براي
تسويه بدهيهايم به همشهري ـ
بدهي مسكن و قرض الحسنه ـ بخشي از
سنواتم را باز خريد كرده بودم،
براساس مشورت با طيف وسيعي از
همكاران مطبوعاتي، براي باقيمانده
سنوات و نيز غرامت ناشي از رها كردن
يك فرصت باثبات شغلي، چهار تا پنج
ميليون تومان را به عنوان مبناي
مصالحه پيشنهاد كردم.
مديريت همشهري پس از دو ماه سر
دواندن و معطلي، نهايتاً اعلام كرد
كه هيأت مديره شركت و مقامهاي
بالاتر آنها، نه موافق بازگشت شما
به كار و نه حاضر به مصالحهاند،
بنابر اين به هر كجا كه مايليد
شكايت كنيد.
هيأت
مديره محترم انجمن صنفي روزنامه
نگاران
اين
شكوائيه، به دليل از دست رفتن يك
موقعيت شغلي و يا ناديده انگاشتن
رنج سالها قلم زدن در يك روزنامه
و يا عدم دريافت هرگونه وجهي در
تنگناي معيشتي دوران پس از زندان و
يا سر گردان شدن دوباره در بازار
كار بيثبات مطبوعاتي ايران
نيست، زيرا كسي كه براي حفظ شرافت
حرفهاي و اخلاقي خود رنج حبس و
محروميت از سخن گفتن را به جان
خريده است و مهمتر از آن بر خداوند
قادر متعال توكل كرده است، اين قبيل
چيزها چندان گران نيست.
شكايت
من از اين است كه چرا در اين كشور
عدهاي غير مطبوعاتي و ناآشنا به
حرفه روزنامه نگاري به تصور رسيدن
به خواني گسترده و سفرهاي
آماده، به خود اجازه ميدهند
بدون سر و صدا كادر قديمي روزنامهاي
پر تيراژ و با ثبات را يكي پس از
ديگري و هر كدام را نيز به بهانهاي
حذف و تسويه كنند و در عين حال با
كنشهاي عصبي و غير حرفهاي،
محيطي افسرده و پر اضطراب بر
همكاران مطبوعاتي تحميل كنند.»
|