هنر و انديشه

پيك

                         

علی تجويدی  

دربستر ...

 

 

 

علی تجويدی، از انگشت شمار پيشكسوتان موسيقی ايران، در خانه خود چنان بستری است كه شاگردان و شيفتگان موسيقی اصيل ايرانی به وداع و ديدارش می روند.

17 ساله بود كه از اصفهان به تهران آمد. نقاشی می دانست و مدرسه كمال الملك را با درجه ممتاز تمام كرد. پدرش "ميرزا هادی خان" نيز مينياتوريست بود. زمانی كه مدرسه كمال الملك را تمام كرد، پروفسور "پوپ" و پروفسور"هرتسفلد" در امتحان رتبه او شركت كردند و مشتركا به او درجه نخست دادند. برادر ديگر علی تجويدی از بزرگان انگشت شمار مينياتورايران است. علی تجويدی از سال 1324 فراگرفتن ويولن را شروع كرد. ابتدا و بمدت دوسال شاگرد حسين ياحقی بود و سپس ابولحسن صبا او را زيردست خود گرفت. معروف ترين ترانه های دلكش را علی تجويدی ساخت. الهه با آهنگی كه تجويدی برای او ساخت به برنامه گل ها راه يافت و هايده با نخستين آهنگ هائی كه تجويدی برای او ساخت به شهرت رسيد. برای بسياری از مشهورترين خوانندگان وقت ايران آهنگ ساخت و مشهورترين آهنگساز ايران شد. ويولن را به سبك خود می نواخت، اما نشانه های ساز صبا و حسين ياحقی نيز در آن يافت می شد. می گوئيم می نواخت، زيرا اكنون مدتهاست در بستراست و توان دردست گرفتن ويولن را ديگر ندارد. بی شك علی تجويدی از جمله موسقيدانان دانشمند معاصر ايران است كه علاوه بر هنرنقاشی، فارسی را نيز استادانه و شيرين می نويسد. او را در نواختن ويولن و آهنگسازی در رديف مرتضی خان محجوبی و حسين ياحقی بايد ارزيابی كرد.

يكی از زيباترين آهنگ های او را بنام"رفتم" كه نواب صفا شعرش را سروده است "هايده" خواند. با اين شروع "رفتم، رفتم و بار سفر بستم/ با تو هستم هركجا هستم". به جرات می توان گفت كه اين زيباترين و بهترين اجرای "هايده" در موسيقی ايرانی است. اين آهنگ و ترانه در سالهای 1345- 1346 ساخته شده بود، اما هايده آن را در دهه 50 آن را خواند. اين از عادات و سليقه دشوار تجويدی بود كه وقتی آهنگی را می ساخت، آن را برای اجرا به هر خواننده ای نمی داد، حتی اگر شعر هم روی آن ساخته شده بود. از آن جمله اند همين ترانه و آهنگ "رفتم"؛ چنانكه در يكی از مصاحبه های سالهای اخير خود، بدليل ممنوع بودن نام "هايده" گفت: بهترين اجراهای زندگی من " رفتم و بار سفر بستم" است.

تجويدی در دهه 40 اصول هارمونيزاسيون را نزد استاد "خالقی” و استاد "استوار" آموخت و به همين دليل آهنگ هائی كه وی در دهه 40 و 50 ساخت از نظر تكنيك و برای اجرا با اركستر بزرگ بسيار علمی و دقيق بود.

تجويدی در سال های پس از انقلاب 57  كه اركستر بزرگ راديو ايران، اركستربزرگ گلها، اركستر تلويزيون ملی ايران و اركستربزرگ ملی ايران از هم پاشيد و ضرباتی كاری به سيرمنطقی و سرعت گرفته تكامل موسيقی ايران وارد آمد، توانست شاگردان بسياری را تربيت كند. او درغياب ابوالحسن صبا، حسين ياحقی و علينقی وزيری، بار بر زمين مانده موسيقی ايرانی را يك تنه برشانه گرفت. او كه نواختن ساز را با فلوت شروع كرده بود، علاوه بر ويولن سه تار را نيز نزد ابوالحسن صبا آموخت و آن را بسيار دلنواز می نواخت.

 

طی روزها و هفته های اخير شاگردان و علاقمندان و حتی دست اندركاران دو دهه اخير موسيقی به خانه تجويدی می روند تا قدردان زحماتی باشند كه او برای تكامل موسيقی ايران كشيد. از جمله جمعی از موسيقيدانان و اعضای هيات مديره‌ خانه‌ موسيقی، كه دو شب پيش به ديدار استاد علی تجويدی رفتند. در اين ديدار داود گنجه‌ای، كامبيز روشن‌روان، ناصح‌پور، هوشنگ ظريف، همايون خرم، عرفانی و فاضل جمشيدی نيز حضور داشتند.

به گزارش خبرگزاری ايسنا از اين ديدار،علی تجويدی كه نشان درجه يك هنری  ايران را دارد و افزون بر موسيقی در فلسفه و حكمت نيز دست دارد، در بستر و درحاليكه از درد شديد رنج می برد از ميهمانانش استقبال كرد.

در اين ديدار "داود گنجه‌ای” از علی تجويدی اجازه خواست تا با ساز او قطعاتی را بنوازد كه موافقت شد. ناصح‌پور و فاضل جمشيدی نيز همراه ساز گنجه ای چند بيتی را با توجه به حال و موقعيت تجويدی خواندند. وقتی ناصح پور خواند «چه شبی است يا رب امشب، كه ز پی سحر ندارد» اشك از چشم‌های تجويدی جاری شد. و زمانی كه جمشيدی  خواند« همه عمربا ظريفان بنشستی و خوبان» تجويدی با دشواری بسيار و با لبخند برای او و همه كسانی كه به ديدارش رفته بودند آهسته دست زد.

  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی