هنر و انديشه

پيك

                         

نيما

بدنيا آمد!

 

 

 

نيما، در بيست‌ويكم آبان‌ماه سال 1276 در يوش، از توابع نور مازندران، ديده به جهان گشود.
 62 سال زندگی كرد و معيارهای هزارساله‌ی شعر فارسی را كه تغييرناپذير و مقدس و ابدی مي‌نمود، با تحول بخشيد.
ابراهيم نوری (اعظام‌السلطنه) ـ پدر نيما ـ از بزرگ گله‌داران و كشاورزان ناحيه‌ نور بود و از طرف مادری، به گرجي‌های متواری مي‌رسيد كه از ساليان دور، در شمال ايران، مسكن گزيده بودند. مادرش ـ طوبی مفتاح ـ فرزند حكيم نوری ـ شاعر و فيلسوف ـ بود.
نيما يوشيج، خود درباره‌ی اين دوره از زندگي‌اش مي‌نويسد: ”از تمام دوره‌ی بچگی خودم، به‌جز زدوخوردهای مربوط به كودكی و چيزهای مربوط به زندگی كوچ‌نشينی و تفريح‌های ساده‌ آن‌ها در آرامش يكنواخت و كور و بيخبر از همه‌جا، چيزی به‌خاطر ندارم. در همان دهكده كه متولد شدم، خواندن و نوشتن را نزد آخوند ده ياد گرفتم”.
اين زندگی و در دل طبيعت بعدها به قلب شعر نيما راه يافت، تا آنجا که صدای پرندگان کوچک و گمنام جنگل ها نيز در شعر او ضبط شد!

يازده ساله بوده كه به تهران كوچ کرد.  روبه‌روی مسجد شاه كه يكی از مراكز فعاليت مشروطه‌خواهان بود، در خانه‌ای استيجاری در مجاورت مدرسه‌ دارالشفاء مسكن ‌گزيد. ابتدا به دبستان "حيات جاويد" رفت و پس از چندی، به مدرسه‌ «سن لويي» تهران که کاتوليک ها آن را اداره می کردند رفت.

در باره سن لويی، مي‌نويسد: ”سالهای اول به زد و خورد با بچه‌ها گذشت. وضع رفتار و سكنات من، كناره‌گيری و حجبی كه مخصوص بچه‌های تربيت شده در بيرون شهر است، موضوعی بود كه در مدرسه مسخره برمي‌داشت. هنر من خوب‌ پريدن و با رفيقم حسين پژمان فرار از مدرسه بود. در مدرسه، خوب كار نمي‌كردم و فقط نمرات نقاشی به داد من مي‌رسيد. اما بعدها در مدرسه، مراقبت و تشويق يك معلم خوش‌رفتار كه «نظام وفا» ـ شاعر بنام امروز ـ باشد، مرا به شعر گفتن انداخت”.

بعدها نيما، شعر بلند "افسانه" را که سنگ بنای شعر نوست به او تقديم كرد.
نيما در سال 1296 (15 ژوئن 1917) در بيست سالگی، با آشنايی كامل به زبان فرانسه، از مدرسه‌ سن لويی فارغ‌التحصيل ‌شد؛ درحالي‌كه در مدت تحصيل در مدرسه‌ «خان مروي» نزد شيخ هادی يوشی، زبان عربی را نيز مي‌آموخته بود.
نخستين شعرش را در 23 سالگی سرود؛ يعنی همان مثنوی بلند «قصه‌ی رنگ ‌پريده» كه خودش آن‌را يك اثر بچگانه معرفی می دانست. اين شعر، مثنوی بلندی نزديك به پانصد بيت است؛ در شرح نامرادي‌ها و نامردمي‌های شهريان، مصايب زندگی خوش روستايی و عدالتخواهی شاعر.

 نيما در سال 1298 به استخدام وزارت ماليه درمي‌آمد و دو سال بعد، با گرايش به مبارزه‌ مسلحانه عليه حكومت قاجار‌ اسلحه تهيه کرد تا به نهضت جنگل بپيوندد؛ اما بعدا منصرف ‌شد.

نيما در دی ماه1301 «افسانه» را ساخت و بخشهايی از آن را در مجله‌ قرن بيستم به سردبيری ميرزاده عشقی به چاپ ‌رساند. در 1305 با عاليه جهانگيری ـ خواهرزاده‌ جهانگيرخان صوراسرافيل روزنامه نگارآزاديخواه ايران ـ ازدواج ‌كرد. در 1317 به عضويت در هيات تحريريه‌ مجله‌ی موسيقی درآمد و در كنار صادق هدايت، عبدالحسين نوشين و محمدضياء هشترودی، به كار مطبوعاتی پرداخت و دو شعر «غراب» و «ققنوس» و مقاله‌ بلند «ارزش احساسات در زندگی هنرپيشگان» را منتشر کرد.

 نيما يوشيج در سال 1325 در نخستين كنگره‌ نويسندگان ايران در انجمن روابط فرهنگی ايران و شوروی، با شعرخوانی، شرح كوتاهی از زندگی خود را نيز تعريف کرد. در همين کنگره احساس طبری جوان ترين دانشمندی بود که در کنار بزرگان دوران شرکت کرده و سخنرانی کرد.
 13 در دي‌ماه 1338، برای هميشه خاموش شد و در تهران  به خاک سپرده شد. در سال 1372 طبق وصيتش، پيكرش را به يوش برده و در حياط خانه محل تولدش به خاك مي‌سپارند.

  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی