کسانی
امروز مدافع اشغال سفارت در آن
سالها شده اند، که ايکاش دست از
دفاع بردارند. زيرا دفاع آنها بدتر
از مخالفت است و آن واقعه و عاملين
آن را بدنام می کند!
دكتر
محسن ميردامادی، نمايندهی
مردم تهران و رييس كميسيون امنيت
ملی و
سياست خارجی
مجلس شورای اسلامی، از
دانشجويان پيرو خط امام و از
اعضای شورای سه
نفرهی
هماهنگی آنان بود. خبرگزاری
دانشجويان ايران(ايسنا) با وی
درباره تصرف سفارت امريكا مصاحبه
كرده است. اين مصاحبه عمدتا متاثر
است از اظهارات دكتر ابراهيم
يزدی دبيركل نهضت آزادی ايران
و وزيرخارجه وقت ايران در دولت بازرگان.
دكتر يزدی امسال در مصاحبه
های متعددی كه از وی در
ارتباط با اشغال سفارت امريكا
منتشر شد گفت كه دولت بازرگان از
همان ابتدا با تصرف سفارت مخالف بود
و اساسا آن را حركتی مشكوك می
داند.
نظرات
ميردامادی و
اسنادی كه او بدان اشاره می
كند با توجه به اظهارات دكتر
يزدی خواندنی است.
محسن ميردامادی می گويد:
در سالهای اخير دانشجويانی
كه در
قضيه اشغال
سفارت سابق آمريكا در آبانماه سال
58 حضور داشتند و بخصوص آنهايی كه
به عنوان سخنگويان
آن جمع شناخته شده بودند كمتر در
مورد آن مسأله صحبت ميكنند. يكی
از دلايل اصلی اين سكوت اين است
كه متأسفانه امروز كسانی طرفدار
و مدافع آن اقدام
شدهاند
و دائما آن را در بوق و كرنا ميكنند
كه با دفاع خود تنها آن واقعه را
بدنام
ميكنند.
(
به مصاحبه سليمی
نمين در همين شماره پيك مراجعه كنيد)
واقعيت
اينست كه نسل جوان امروز كه در فضا و
شرايطی كاملا
متفاوت
با آن روز زندگی ميكند. اگر
بخواهد از روی اين مدافعان، در
مورد آن واقعه
قضاوت
كند، به نتيجهای جز تقبيح يا
محكوم كردن آن نخواهد رسيد و دفاع
ديگران هم
كمتر ميتواند
اين ذهنيت را اصلاح نمايد. متأسفانه
شرايط سياسی و روانی مطلوب
نيز برای
بررسی و نقد علمی و نتيجهگيری
منطقی چندان در جامعه فراهم نميباشد.
بنده
هم به همين دلايل
در اين روزها كه سالگرد آن واقعه
بود از مصاحبه با رسانهها
عذرخواهی
نمودم ولی پس از آنكه مصاحبه
آقای دكتر يزدی را به مناسبت
سالگرد اشغال
سفارت
آمريكا مطالعه كردم، به عنوان
فردی كه از ابتدا تا انتهای آن
444 روز در متن
مسائل مربوط به
اين واقعه بوده است لازم ديدم
نكاتی را بيان كنم تا مطالب به
نحوی غيرواقعی در اذهان قرار
نگيرد.
برای
تحليل مسأله بايد با درك
شرايط
زمانی كه آن واقعه يا پديده در آن
اتفاق افتاده مسأله را تحليل و
ارزيابی نمود.
در
رابطه با مسائل پس از پيروزی
انقلاب يكی از دغدغههای همه
نيروهايی كه دل در گرو انقلاب
داشتند و ميخواستند نظام نوپا و
تازه متولد شده را حفظ كنند،
خطر قدرتهای
خارجی و احتمال تكرار حوادثی
نظير كودتای سال 32 و بازگرداندن
رژيم
گذشته
و شاه به قدرت بود.
خطر
اصلی هم در اين رابطه از سوی
آمريكا احساس ميشد.
حوادثی
هم اين نگرانی را تقويت ميكرد
كه مهمترين آن طرح كودتای نوژه
بود كه قبل از
اشغال
سفارت آمريكا كشف شد و بسياری از
دستاندركاران آن دستگير شدند و
روشن شد كه
از طرف نظاميان
فراری كه عمدتا در آمريكا بودند
برنامهريزی و هدايت شده بود.
برنامهها
هم به نحوی بود كه به هيچ وجه پذيرفتنی
نبود كه بدون اطلاع مقامات
آمريكايی
طراحی شده باشد، ضمن اينكه هيچ
حكومتی حتی قدرتهای كوچكتر
از آمريكا هم
اجازه نميدهند
بدون اطلاعشان در كشورشان چنين
برنامهريزيهايی صورت گيرد.
اين
ظن و گمان نسبت
به سياستهای آمريكا در قبال
انقلاب مرتب روبه گسترش بود و با پذيرش
شاه در آمريكا به
اوج خود رسيد.
آقای
دكتر يزدی در مصاحبه اخيرشان ميگويند
كه ما از دولت آمريكا
خواستيم
از پزشكان ايرانی مقيم آمريكا
بروند شاه را معاينه كنند كه ما
مطمئن شويم
برای
معالجه آمده است و دولت آمريكا
اجازه نداد.
برداشت
غالب اين بود كه شاه
بهعنوان
محوری برای ساماندهی
فعاليتهای فرماندهان نظامی
كه به آمريكا پناهنده شده
بودند، به
آمريكا برده شده است و باتوجه به
مطالبی كه ذكر شد كمتر كسی
باور ميكرد
كه پذيرفتن شاه
با وجود مخاطراتی كه برای
آمريكا داشت صرفا برای معالجه و
اقدامات
انساندوستانه
بوده است.
شايد
بسياری از نسل
جوان
امروز چنين نگرشی نسبت به آمريكا
نداشته باشند چون در اين بيستسال
اخير
آمريكا حضور
آشكاری در مسائل و تحولات
داخلی ايران نداشته است و اگر
مشكلاتی در
داخل
بوده نسل امروز ارتباطی بين آنها
و آمريكا نميديده است. ولی در
آن دوران اين
طور
نبود. در نگاه كسانی كه در دوران
قبل از انقلاب فعاليت سياسی ميكردند
و از
جمله دانشجويان،
خفقان و ظلم و شكنجهای كه در
كشور وجود داشت و بهوسيله رژيم
شاه اعمال ميشد
تنها بهدليل حمايت بيچون و چرای
آمريكا بود كه ميتوانست برای
مدتی طولانی ادامه پيدا كند و
سياستهای آمريكا در ايران از
سال 1332 و پس از آن، يك
نفرت عمومی در
جامعه نسبت به آمريكا ايجاد كرده
بود.
مسائلی
كه در كشور ما در آن زمان در جريان
بود مثل سازماندهی نيروهای
نظامی فراری و تلاش برای
كودتای نظامی (كه يك مورد آن
كودتای نوژه بود) و
همزمان با آن
ايجاد هرج و مرج در داخل كشور شباهتهای
قابل توجهی با كودتای شيلی
داشت كه طبعا نگرانيها و حساسيتها
را بيشتر ميكرد.
با
توجه به آن شرايط تحليل دانشجويان
اين بود كه با اشغال سفارت
آمريكا هم ميتوان
به حركتهای انحرافی و هرج و
مرج داخلی پايان داد و با ايجاد
وحدت
در داخل كشور خواستار استرداد شاه
شد و هم ميتوان با چنين اقدامی
برنامه
احتمالی
آمريكا عليه ايران را خنثی نمود
كه فكر ميكنم چنين اهدافی حاصل
شد.
در
داخل كشور اين
اقدام مورد حمايت قوی و گسترده
مردم و همچنين تمامی گروههای
سياسی چه آنها كه در متن انقلاب و
همراه انقلاب بودند و چه آنها كه
نظر مثبتی با انقلاب
نداشتند قرار
گرفت. آقای دكتر
يزدی هم كه امروز نسبت به آن
اقدام انتقاد ميكنند؛
فردای روز
اشغال سفارت مصاحبه نمودند كه در روزنامههای
14 و 15 آبان 58 به چاپ
رسيده
و از اين اقدام حمايت كردند كه بنده
توصيه ميكنم ايشان آن مصاحبهشان
را يك
بار ديگر مطالعه
بفرمايند ببينند آن زمان هم مواضع
فعلی را داشتهاند يا نه.
علاوه
بر
آن نهضت آزادی هم
در همان روزها بيانيهای صادر
كرد و از اقدام دانشجويان حمايت
كرد. و علاوه بر آن خواستار
قطع رابطه با آمريكا هم شد در
بخشی از بيانيه نهضت
آزادی آمده
بود: « منطق مبارزه ضد
استعماری دانشجويان و همه مردم
انقلابی ضد
استعماری
ايران را نبايد نيمه كاره رها ساخت.
شورای انقلاب... بايد به دنبال
يادداشت
دولت برادرمان آقای مهندس بازرگان
در خصوص استرداد محمدرضا پهلوی
درصدد قطع
روابط
سياسی با آمريكا برآيد... و بايد
هر چه زودتر... با پيروی از
رهنمودهای امام
خمينی
... به اين قطع روابط جنبه رسميت و
ديپلماتيك بخشند. امام و امت
منتظرند كه
شورای
انقلاب اين قطع رابطه را اعلام كند،
انشاءالله ».
بنده
فكر نميكنم آقای دكتر يزدی
در اين مسأله ترديد داشته باشند كه
اين اقدام مورد حمايت اكثريت قاطع
مردم
و همه گروههای سياسی و
همچنين مورد حمايت امام بوده است و
اگر ما امروز از
خواست و اراده
مردم دفاع ميكنيم و معتقديم خواست
مردم بايد محقق شود اين برخورد با
آمريكا و اين
واقعه هم در آن زمان خواست مردم
بوده است كه دانشجويان اين خواسته و
اراده را نمايندگی
كردهاند و آن را عملی ساختهاند
و اگر ايشان معتقدند مردم در آن
زمان اشتباه
كردهاند نظر ايشان ميشود مثل
نظر خيلی از كسانی كه امروز ميگويند
مردم
اشتباه ميكنند و ما بايد به جای
آنها تصميم بگيريم كه جلوی
اشتباهاتشان را
بگيريم.
... دكتر
محسن ميردامادی در ادامهی
گفتوگو با خبرگزاری دانشجويان
ايران گفت: ممكن
است
گفته شود و بعضا هم گفته شده است كه
اين روش يعنی حمايت مردم و امام
را خواست و
اراده مردم
تلقی كردن صحيح نيست. عرض من اين
است كه اگر تشكيل
دولت مرحوم مهندس
بازرگان
را بر اساس خواست و اراده مردم
بدانيم كه به نظر بنده بر همين اساس
بوده،
اشغال
سفارت آمريكا هم همان اصول را داشته
است. آقايان به خوبی به ياد دارند
كه
برای
تشكيل دولت، امام طی حكمی
آقای بازرگان را به عنوان نخستوزير
منصوب كردند و
اين
حكم در آن زمان كه هيچ رأيگيری
از مردم ممكن نبود در سراسر كشور در
تظاهرات
مردمی
مورد حمايت مردم قرار گرفت و عملا
مردم اينگونه خواست و اراده خود
را كه
عموميت
نيز داشت ابراز ميكردند. در مسأله
اشغال سفارت نيز تأييد امام از همان
ساعات
اوليه پس از اشغال وجود داشت و
ابراز شد و حمايت عمومی و گسترده
مردمی به
همان شكل
كه برای تشكيل دولت بود و شايد هم
بيشتر از آن وجود داشت. اين هم صحيح
نيست
كه خواست مردم هر جا مطابق خواسته
ما بود از آن تمجيد كنيم و مردم را
به عرش
ببريم و هر
كجا كه مطابق خواسته ما نبود آن را
تخطئه كنيم.
ميردامادی
افزود:
آقای
يزدی اگر ميخواهند دليل اقدام
دانشجويان را پيدا كنند به نظر من
لازم نيست به
مسائل سادهای
مثل چند تلفن از داخل سفارت در
ساعات اوليه اشغال آمريكا به
كاردارشان
در وزارت امور خارجه را دليل پيچيده
بودن و ابهامآميز بودن آن بدانند؛
چون
اين مسأله كه مكرر در همان
روزهای اول اشغال سفارت در رسانهها
مطرح شده بود؛
دو بخش از سفارت
تا چند ساعت پس از ورود دانشجويان
در اختيار كاركنان سفارت بود و
همهی درهای
ورودی به اين دو قسمت را قفل كرده
بودند و در داخل مشغول از بين بردن
اسناد بودند و با
تلفن هم با آمريكا و هم با
كاردارشان در تماس بودند. اين تلفنها
چطور
مسأله را برای ايشان اينقدر
پيچيده كرده من نميدانم. ولی
توجه آقای يزدی را
به
يك نكته هم بايد جلب كنم و آن اينكه
اگر دولت در آن دوره ميتوانست
عملكردی قابل قبول برای مردم
داشته باشد و ضعيف عمل
نميكرد، حوادث سيری كاملا
متفاوت پيدا
ميكرد.
مشكل اصلی در اين بود كه در آن
شرايط انقلابی كه طبعا شرايط
جامعه و
انتظارات مردم
كاملا متفاوت از شرايط عادی است؛
دولتی ميتوانست موفق باشد كه
متناسب
با آن شرايط عمل كند و دولت موقت
چنين دولتی نبود. اگر عملكرد
دولت موقت
متناسب
با شرايط و واقعيتهای جامعه و
انتظارات مردم بود، فاصله بين مردم
و دولت به
وجود نميآمد و
تشديد نميشد، بسياری از مسائل
هم در داخل و هم در خارج سيری
متفاوت
پيدا ميكرد.
رييس
كميسيون امنيت ملی و سياست
خارجی
مجلس ادامه داد: يكی از مشكلات
امروز جامعه ما اين است كه
افرادی با معيارهای
20
سال
يا 25 سال قبل، ميخواهند
برای امروز نسخه بپيچند و مشكلات
امروز را با
روشهای
آن زمان حل كنند و اسم اين كار را هم
ميگذارند اصولگرايي؛ در حالی
كه اين
اصولگرايی
نيست بلكه توقف و انجماد
ذهن در 20 سال قبل است كه فكر و
ذهن افراد در آن
دوره
متوقف شده و تغيير و تحولات عميق و
بنيادی در سطح بينالملل و در
داخل كشور را
درك نكرده و
متناسب با آن رشد نكرده و تصور ميكند
شعارهای آن زمان يا روشهای
آن زمان
امروز هم ميتواند مثمر ثمر باشد.
نگاه و عملكرد اين افراد و گروهها
باعث شده
كه
بسياری از حوادث تاريخی
نتواند به طور صحيح مورد ارزيابی
و قضاوت قرار گيرد. اگر
دانشجويان آنروز
هم امروز اظهار ميكنند برای
تحقق اهداف انقلاب و مواردی
همچون،
استقلال،
آزادی و جمهوری اسلامی است.
نميتوان به طور كليشهای همان
شعارها را
تكرار
كرد و روشهای دو دههی قبل
را تجويز كرد بلكه بايد متناسب با
شرايط و
واقعيتهای
امروز راه و روشهای جديد را جستوجو
كرد و از همين منظر است؛ نه اين
اهداف اصلی
تغيير كرده باشد.
ميردامادی
با اشاره به بخشی از صحبتهای
دكتر يزدی مبنی بر اينكه نظر
امام در مسائل مهمی مثل
اشغال سفارت
سابق آمريكا يا استعفای دولت با
مسائل جزئی تغيير ميكرده است
گفت: اين
بيانصافی
نسبت به امام است. آقای يزدی
ميفرمايند كه بعداز ظهر آن روز (روز
13 آبان
58) به ديدن امام رفتهاند و امام به
ايشان گفتهاند كه بروند ببينند
اين دانشجويان
چه كسانی هستند و آنها را بيرون
بريزند ولی همان روز بعدازظهر
اخبار
تلويزيون جمعيت
كثيری را جلوی سفارت نشان
داده كه آقای موسويخوئينی و
حاج احمد آقا
در
بين آنها بودند و اين مسأله باعث شد
تا امام تغيير عقيده بدهند و از
دانشجويان
حمايت
كنند. من اگر بخواهم خوشبينانه نسبت
به اين اظهارات قضاوت كنم، قضاوتم
اين است كه آقای
يزدی در بخش اول اين اظهارات
اشغال سفارت را در 13 آبان با مسائل
هفتههای
اول پس از پيروزی، كه برای
اولين بار سفارت آمريكا به وسيله فدائيان
خلق
اشغال شد و
بلافاصله عليه آنها اقدام شد و از
سفارت بيرون رانده شدند، اشتباه
كردهاند
و در بخش دوم اظهاراتشان مسائل روز
اول را از مسائل روزهای بعد
تفكيك
نكردهاند
كه برای روشن شدن مطلب چند نكته
را عرض ميكنم:
1-
مرحوم حاج
احمدآقا
در روز اول هيچ
حضوری در سفارت يا جلوی سفارت
نداشتند و اولين باری كه ايشان
به سفارت
آمدند عصر روز دوم يا روز سوم (به
احتمال قوی روز سوم) پس از اشغال
سفارت بود
كه
روز و ساعت دقيق آن را از روزنامههای
آن زمان ميتوان به دست آورد.
2-
اولين
تماس تلفنی از
داخل سفارت با دفتر حضرت امام، حدود
ساعت 12 ظهر همان روز سيزدهم
آبان
به وسيله
آقای موسويخوئينی صورت گرفت
و از طرف ايشان از حاج احمدآقا
خواسته
شد
كه به امام اعلام كنند كه افرادی
كه اين اقدام را انجام دادهاند از
دانشجويان
مسلمان و مورد
شناخت و اطمينان هستند. حاج احمد
آقا از آقای موسوی خوئينی
خواستند
گوشی
را نگهدارند تا همان لحظه نظر امام
را جويا شوند و بيان كنند. پس از چند
دقيقه
آمدند
و نزديك به اين مضمون را گفتند كه
امام مشغول نماز بودند من صبر كردم
تا نماز
ظهر ايشان تمام
شد و موضوع را با ايشان مطرح كردم
امام پس از شنيدن مطلب فرمودند
جای
خوبی را گرفتهاند بگوييد محكم
آن را حفظ كنند.
لذا
نه در روز اول مرحوم حاج
احمد
آقا در سفارت بودهاند و نه حضرت
امام نظرشان از ابتدا منفی بوده
و نه در اثر
اخبار تلويزيون
نظر امام تغيير كرده است. با توجه به
اين نكات چطور آقای يزدی مطلب
را آن طور بيان
ميكنند، من نميدانم، و به خصوص
چطور چنين مسألهای كه از اهميت
كمی هم
برخوردار نيست، امروز بعد از گذشت 24
سال از آن واقعه ابراز ميشود و
تاكنون
هيچ اشارهای
به آن نشده است جای تأمل دارد.
ضمن اينكه كسانی كه امام را
ميشناختند
به خوبی ميدانند كه اگر ايشان
به تصميمی ميرسيدند نه تنها با
حضور يك
حاج
احمدآقا در مقابل سفارت بلكه دهها
حاجاحمدآقا هم اگر بودند، با اين
مسائل
تصميم امام عوض
نميشد.
3-
در رابطه با
استعفای دولت هم ايشان اظهار
داشتهاند
كه
امام استعفا را ابتدا نپذيرفتند و
آقايان بهشتی و هاشمی و
موسوی اردبيلی را
فرستادند كه
استعفا پس گرفته شود ولی پس از
آنكه راديو متن استعفا را پخش كرد
امام
استعفا راپذيرفتند.
در اين مورد دو نفر از آقايانی كه
از آنها اسم برده شده هستند
و
در صورت صلاحديد ميتوانند صحبت
كنند. من فقط به اين نكته اشاره ميكنم
كه قبل از
پخش
مطلب از راديو استعفای دولتپذيرفته
شده بود و اين طور نبود كه پخش مطلب
از راديو تصميم
امام را تغيير داده باشد.
4-
در مورد اين بيان امام كه اشغال
سفارت
را انقلاب دوم
ناميدند ايشان گفتهاند اين اقدام
انقلاب نبود. طبعا انقلاب در
معنای كلاسيك آن اجمالا به
معنای ويران كردن يك نظم يا نظام
با روشهای انقلابی و ايجاد
نظمی
جديد ميباشد. امام هم در بيانشان
چنين معنايی را نميگفتند و
خودشان در توضيح
اين
مطلب اظهار داشتند اين انقلاب
بزرگتر از انقلاب اول است چون
انقلاب اول شاه را
از ايران بيرون
كرد و اين انقلاب آمريكا را از
ايران بيرون كرد و ريشههای
نفوذ
آمريكا
در ايران را قطع كرد و به اين معنا
تعبير به كار گرفته شده تعبيری
منطقی است.
5-
آقای
يزدی اظهار داشتهاند اين كه
چند دانشجو محرمانه بنشينند و
تصميم
به چنين كاری
بگيرند بعد هم كسی كه مورد مشورت
قرار ميدهند به آنها بگويد
لزومی ندارد به امام خبر دهيد
ايشان از شما حمايت خواهند كرد
مصداق يك توطئه است. اين
مطلب
ايشان حداقل اين نتيجه را دارد كه
نشان ميدهد آقای يزدی هم از
طرفداران تئوری توطئه هستند.
ولی اين كه در دلايل گفتهاند
دانشجويان «محرمانه» دور هم نشستهاند
و تصميم
گرفتهاند، آيا انتظار ايشان اين
بوده كه دانشجويان علنی و در
نشست عمومی چنين تصميمی بگيرند
يا آن را به رسانههای عمومی
اعلام كنند تا محرمانه نباشد و
توطئه نشود يا
اصولا توطئه عليه چه كسی بوده
است. آيا چون به امام اطلاع داده
نشده
توطئه عليه امام
بوده يا عليه انقلاب بوده؟ اگر اين
منظور را دارند كه امام بايد
مدعی
باشند كه ايشان خودشان از
دانشجويان حمايت كردهاند. اگر
منظور اين است كه اين
توطئه
عليه آمريكا بوده كه بعيد است ايشان
اعتراض داشته باشند كه چرا عليه
آمريكا
توطئه شده است.
در مورد اين موضوع هم كه چرا مسأله
از قبل به اطلاع امام رسانده نشد
در همان زمان هم
در مصاحبهها اعلام شد كه
دانشجويان از نظر تحليلی اين
باور را
داشتند
كه اين اقدام مورد مخالفت امام قرار
نخواهد گرفت ولی برای اطمينان
بيشتر
ميخواستند
نظر امام را هم جويا شوند. آقای
موسوی خوئينی نيز ضمن تأييد
تحليل
دانشجويان تأكيد
داشتند از همه موضعگيريهای
امام و اظهارات ايشان برميآيد كه
ايشان
با چنين اقدامی مخالف نخواهند
بود. ضمن اين كه قرار شد پس از ورود
به سفارت
بلافاصله
مسأله به اطلاع امام برسد و اگر
ايشان مخالفتی داشتند دانشجويان
بلافاصله
سفارت را ترك
كنند كه به همين ترتيب عمل شد و موضعگيری
امام مؤيد تحليل اوليه
دانشجويان
بود.
6-
آخرين مطلبی كه لازم است به آن
اشاره كنم مطلبی است كه آقای
يزدی در مورد آقای عبدی
اظهار داشتهاند. ظاهرا در رابطه
با آقای عبدی اقدامات آقای
مرتضوی كافی نبوده و شرايط
مناسب است تا هر كس كه مسألهای
از گذشته دارد
عليالحساب
ضربهای به آقای عبدی بزند.
آقای يزدی هم همين كار را ميكنند
اشكالی هم
ندارد. اگر
آقای عبدی لازم دانستند
خودشان انشاءالله اگر زمانی
شرايط برايشان
فراهم
شد پاسخ خواهند داد. ولی آقای
يزدی نبايد بياطلاع باشند كه
آقای عبدی قبل از
دستگيری
هم يك بار كه اين مسائل مطرح شد
توضيح داد كه ايشان تاكنون آقای
اميرانتظام
را جز از
طريق تلويزيون نديده است و نه تنها
ايشان بلكه نوع دانشجويان پيرو خط
امام
و
فكر ميكنم هيچ يك از افراد
شورای هماهنگی دانشجويان
آقای اميرانتظام را حضورا
نديدهاند. اقداماتی
نيز كه به وسيله قوه قضائيه آن زمان
انجام شده، خود آنها در
موردش
پاسخگو خواهند بود.
ولی در مورد
مطالبی كه ايشان - اميرانتظام -
چه در مورد آقای عبدی چه در
موارد
مشابه
مربوط به دانشجويان در كتابش آورده،
در خيلی از موارد صحيح نميباشد
و در
مواردی
هم كاملا معكوس است كه من به يكی
از موارد آن اشاره ميكنم: آقای
اميرانتظام
در كتابش نقل ميكند
كه آقای موسويخوئينی در
سخنرانی خود در مقابل سفارت
آمريكا
اظهار
داشته است كه اين افراد احتياجی
به محاكمه ندارند و بايد بدون
محاكمه اعدام
شوند.
اتفاقا متن سخنرانی ايشان را هم
به عنوان اسناد ضميمه كتاب آورده
است. مطلبی كه در سخنرانی
آقای موسويخوئينی در پايان
همان كتاب هست اين است كه ما نظری
بر محاكمه اين
افراد نداريم بلكه معتقديم اين
اسناد منتشر شود تا مردم مسؤولان
خود را
بشناسند. از اين
نمونه ميتوان در مورد دقت و صحت
بقيه مطالب هم قضاوت
نمود.
البته
مصاحبه ايشان برخی مطالب ديگر هم
دارد كه كماهميتتر هستند يا در
مواقع ديگر در
مورد آنها صحبت شده است.
|