نگاه
كنيد
نگاه!
زنان
را در صف اول ببينيد؛ د ر اين
روزها كه از خون و آتش چيزی كم
ندارد.
زنی را در زندان
بفرمان و همراهی “قاضي“ رهبر
شكنجه داده و به دامان مرگ فرستاده
اند. اوين ؛ همانجا كه كه ا ز خون
هزاران زن ايرانی گلگون است؛ نام
زهرا كاظمی را در سياهه بلند خود
ثبت می كند. حكايت تلخ مرگ او را
زنی ديگر درمجلس ميخواند: جمليه
كديور.
روز بعد دانشجويان
زنی را گرامی ميدارند كه
جايزه صلح نوبل را به ايران آورد.
شيرين عبادی بر بلندای
كرسی خطابه
؛ دلاورانه و اگاهانه سخن می
گويد. پيش از او سيمين بهبهانی
شعر خوانده است. بانوی شعر ايران
كه سروده اش ” دوباره می سازمت
وطن “ سرود خيزش مردم ماست .
زنی ديگر بعد از او می آيد.
نرگس محمدی فرياد ميزند و خائن
را خطاب قرار می دهد. پيداست با
كه سخن می گويد. همسر او تقی
رحمانی را مانند بسياری ديگر
به بند كشيده اند. او با اشاره به
روسری های سپيدی که زنان پوشيدند
و به استقبال شيرين عبادی درفرودگاه
مهر آباد رفتند، به حاكم هشدار
می دهد : "سربند سپيد ما آرام
آرام سرخ می شود."
مريم عبدی آن پايين
مشتهايش را گره كرده است . می
خواهد ميله ها را بشكند و پدر را از
قفس آزاد كند.
صف زنان بی انتهاست.
از دانشگاه اميركبير بيرون ميآيد و
سراسر ايران را می پوشاند.
زنان، كه طالبان ايران
می خواستند آنها را به خانه
بفرستند؛ در صف اول؛ چشم در چشم
آنها دوخته اند. آنان فرزندان فاطمه
قره العين اند كه صد
سال پيش در دشت دامغان سربند از
سرگرفت. اينان مادران؛ همسران؛
زنان و دختران ايرانند. وقت نبرد
دست در دست هم دراند. بياد داريد كه
زهرا اشراقی اولين دسته گل را به
گردن شيرين
عبادی انداخت؟
زنان ايران را در ميدان
ببينيد
مادر ايران در خروش است
. خاموشش نمی توان كرد.
پسرم -
اينهم يك مطلب ديگر . احتمالا می
توانی جای ثابت
و خوبی به آن بدهی و باور
كن سردبير خوب آن نيست كه همه مطالب
را به سبك و انشای خودش در ميآورد.
|