رويتر گزارش داد که "وارن بوفالت"  که از ميلياردهای امريکاست، در يک گفتگوی مطبوعاتی اعلام داشت که علاقمند است در شطرنج جنگي(سلطه نظامی امريکا بر منطقه ای که ايران در آن قرار دارد) 24 ميليارد دلار سرمايه گذاری کند.

بوفلت اضافه کرد: در حال حاضر مقدار زيادی پول نقد در اختيار ماست که می توانيم در اين عرصه نيز حرکت کنيم . ما اين را بخوبی می دانيم که بزودی زود به سود سرشار دست پيدا می کنيم. اين يک برنامه ريزی بلند مدت است!

اين پيشنهاد ميلياردر امريکائی بلافاصله  توجه تمام موسسات ملی و اقتصادی امريکا و دنيا را به خود جلب کرد. بوفلت يکی از بزرگترين صاحبان بازار بورس امريکا می باشد که بيشترين سهم COCA –WAL MART-   GILLETTE را دارد.

اظهارات بوفلت نشان داد که سرمايه داری امريکا روی جنگ در جهان سرمايه گذاری کرده است و به آن به چشم يک سرمايه گذاری اقتصادی دراز مدت می نگرد. بنابراين، تفاوت نمی کند که بوش در کاخ رياست جمهوری باشد و يا يک مارشال نظامی(فرمانده سابق ناتو در جنگ یوگسلاوی سابق) وابسته به حزب دمکرات امريکا. هرکس در کاخ سفيد باشد چنين سياستی را بايد پيش ببرد. اين سياست چشم طمع به تحولات ايران دارد. اين تحولات اصلاحات و بسيج مردم برای دفاع از استقلال کشور نيست، بلکه برعکس، آن تحولی مطلوب امريکاست که آب به آسياب سياست جنگی اين کشور بريزد و اين درست همان سياست و روشی است که جبهه ضد اصلاحات و ارتجاع مذهبی در ايران هدفمند بدنبال اجرا آنست و روی ادامه محاسبات گذشته خود در تماس با حزب جمهوريخواه امريکا حساب باز کرده است. مناسباتی که از درون آن سفر مک فارلن به ايران در آمد و رونالد ريگان را برای رفتن به کاخ سفيد ياری کرد.

درپی اجرای سياست اقتصادي- جنگی امثال بوفالت بود که در انتخابات کاليفرنيا که "آرنولد شووانزگر" بالاترين رای را آورد، بوفالت نقش اساسی را داشت. به پيشنهاد او و وعده های اقتصادی "وارن بوفلت" به "آرنولد" بود که وی وارد صحنه انتخاباتی فرمانداری کاليفرنيا شد و به همين دليل نيز او از تمام نفوذ اقتصادی و سياسی خود برای پيروزی آرنولد استفاده کرد. درحقيقت اين پيروزی وارن بوفالت در ايالت کاليفرنيا، ثروتمندترين ايالت امريکا بود نه "آرنولد".

 ( حال بايد پرسيد و پيدا کرد آنهائی را که در حاکميت جمهوری اسلامی برطبل جنگ می کوبند و سلاح اتمی می خواهند. آنها که به نقض خشن حقوق بشر همچنان ادامه می دهند و دسته های کف پوش از جوانان 16- 17 ساله ای راه انداخته اند که نه جنگ را ديده اند و نه انقلاب را و فعلا از صندوق های محرمانه ای که دراختيار نهادهای انتصابی است پول می گيرند و درخيابان ها راه می افتند، به سفارت انگلستان تيراندازی می کنند، اعلاميه اتمی صادر می کنند و...

همکاری با دارو دسته جنگ طلب امريکا که برای جنگ در منطقه و سلطه بر ايران بزرگترين سود اقتصادی را پيش بينی کرده اند مگر شاخ و دم بايد داشته باشد؟ با سرنوشت مردم و آينده ايران اينگونه دارد بازی می شود و در اين بازی سهم روحانيون نيمه عراقی و نيمه ايرانی که معلوم نيست از کدام طريق وابستگی های خود را با کاخ سفيد محکم کرده اند کمتر از سهم آن روحانيونی نيست که بنام متولدين ايران و نه نجف و کاظمين و کربلا در مقابل مردم ايران و خواست آنها برای تعيين سرنوشت خويش ايستاده اند.)