ايران

پيك

                         

نشستيم و گفتيم و برخاستيم

 سقفی هم برسرما ويران نشد!

                                                                                   يوسف عزيزي

 

 

روز جمعه هجدهم مهرماه روز خجسته‌ای هم برای کل ايرانيان و هم برای عربهای خوزستان بود. در اين روز بانويی از هموطنان ترک همدانی ما يکی از بزرگترين جوايز گيتی را نصيب خود و ميهن خويش کرد و نيز در اين روز برای دومين بار در تاريخ معاصر عربهای خوزستان، بخشی از فعالان سياسی و فرهنگی عرب خوزستان، متشکل در حزب الوفاق الاسلامی، دومين کنگره خودرا در شهر اهواز برگزار کردند. البته چند ماه پيش نيز کنگره اول اين حزب برگزار شد اما اين کنگره بسی مهمتر از کنگره اول است.


من نخستين بار خبر اعطای جايزه صلح نوبل به شيرين عبادی را نه از راديو و تلويزيون کشورمان – که با چند ساعت تاخير آن را پخش کرد- بلکه از تلويزيون الجزيره شنيدم و بسيار خوشحال شدم. يکی آن که هر دوی ما از اعضای موسس کانون نويسندگان ايران در دوره جديدش هستيم و ديگر آن که شيرين عبادی نيز فرزند يکی از قوميتهای ستمديده ايران است وهمين باعث شده که در گفته‌ها و مصاحبه‌هايش هيچ اثری از عنعنات ملی و شووينيسم عظمت طلبانه يک قوميت و گرايش‌هايی از اين دست مشاهده نکنيم بلکه هرچه هست دفاع از حقوق بشر است و طلب آزادی زندانيان سياسی و انتقاد از برخی رفتارهای حاکميت.

 

 و جالب آن که شيرين عبادی – که گفته مي‌شود نماز مي‌خواند و روزه مي‌گيرد - اين انتقادها را بر اساس اعتقاد به دين اسلام و امکان سازش ميان اسلام و دموکراسی و حقوق بشر مطرح مي‌کند؛ موضوعی که بارها از سوی انديشمندان عرب و ايرانی چون ابوزيد و سروش و کديور و جابری و حنفی بر آن تاکيد شده است. اما هنر شيرين عبادی فقط در دفاع از حقوق بشر در ايران و جهان اسلام و تاسيس نهادهايی در اين زمينه نيست، بلکه او تناقضی ميان باورهای دينی خود و عضويت و مدارا با گروه‌هايی همچون کانون نويسندگان يا سازمان‌هايی از اين دست نمي‌بيند. نيز مواضع وی در دفاع از نبرد مردم ستمديده فلسطين و محکوميت رژيم اسراييل و يورش آمريکا به عراق نيز شايان ستايش است. اين نشان مي‌دهد که شيرين عبادی سنت‌ها و فرهنگ جامعه خود را خوب مي‌شناسد و با تحولات نوين جهان نيز بيگانه نيست.


واما پديده دوم که با بی توجهی کامل رسانه‌های هر دو جناح سياسی کشور روبه رو شد، برگزاری دومين کنگره حزب الوفاق الاسلامی در يکی از حسينيه‌های اهواز بود. البته عرب‌های خوزستان به اين بی اعتنايي‌ها عادت کرده‌اند زيرا طی سال‌های گذشته به ندرت خبری از نمايشگاه‌ها، جشنواره‌ها، شب‌های شعر عربی و ديگر مناسبت‌های فرهنگی و سياسی آنان توسط رسانه‌های خبری موجود در خوزستان منعکس شده است. نه ايرنا اين‌ها را مي‌بيند و نه ايسنا و ايلنا نظری به آنان مي‌افکند و نه ديگر مطبوعات سراسری و محلی غير عربی. و متاسفانه همين بی اعتنايي‌هاست که احساس شهروند درجه دوم و سوم را درميان عرب‌ها‌ی خوزستان تقويت مي‌کند.


اين کنگره که در واقع محصول عهد اصلاحات است، دستاورد بزرگی در زندگی مردم عرب خوزستان و به ويژه فعالان سياسی و اجتماعی آن است. من که يکی دوساعتی به عنوان ناظر در اين کنگره - که با مجوز رسمی برگزار شده بود – شرکت کردم ديدم که در واقع جامعه عرب خوزستانی و روشنفکرانش در اين چند سال ره صد ساله طی کرده‌اند. يکصد و بيست عضو - زن و مرد - وچند ناظردر اين کنگره شرکت داشتند که در غير اين فضا مي‌توانستند تهديدی برای امنيت استان و کشور باشند اما آنان روز جمعه با رفتاری دموکراتيک، از خود و از شورای مرکزی پيشين و از وضع جاری مملکت انتقاد کردند، ديدگاه‌ها و پيشنهادهای خودرا مطرح کردند و پس از 12 ساعت – از ده صبح تا 10 شب- بحث و گفتگو و سحنرانی در محيطی سالم و روشنفکرانه، شورای مرکزی جديد حزب خودرا برگزيدند. در اين جا نه خبر از تعصبات مذهبی بود و نه عشايری. نه از شيخ و خان خبری بود و نه از ارباب و سيد. هر چه بود جوانان و ميانسالانی بودند که با سعه صدر به سخنان يکديگر گوش دادند، از اصلاحات و چپ و راست و محافظه کار و حقوق قانونی قوميت‌ها و عرب‌ها صحبت کردند و هرکس بنا به جهان بينی خود از اين يا آن جناح سياسی انتقاد يا حمايت کرد.


اما به رغم وجود دو سليقه سياسی - که در برخی مواقع به شدت از همديگر انتقاد مي‌کردند- جو سالمی بر کنگره حاکم بود که شگفت انگيز مي‌نمود. اين را، هم دولت و هم نيروهای سياسی ايران بايد به فال نيک بگيرند. اينان بايد - همان گونه که روز جمعه به هموطنان عرب خود اعتماد کردند – هميشه اين حالت اعتماد متقابل راحفظ کنند. اين را من سال پيش درسمينار وزارت کشور گفتم و بر ضرورت آزادی فعاليت احزاب سياسی و نهادهای خاص قوميت‌های ايرانی صحبت کردم و بر فوايد آن برای ايجاد اعتماد ملی تاکيد کردم.

 
گرچه من به عنوان ناظر، شاهد رقابت ميان دو نسل – جوانان و ميان سالان- و دو سليقه سياسی بودم اما نتيجه انتخابات شورای مرکزی حزب وفاق افرادی از هر دو فراکسيون را در بر گرفت. نتايج بدين ترتيب بود: 1- کاظم مجدم (که تازه از زندان بيرون آمده) 94 رای 2- علی ساعدی (سردبير سابق نشريه عربی فارسی شورا) 82 رای 3- جاسم شديدزاده تميمی (نماينده اهواز در مجلس شورای اسلامي) 80 رای 4- علی حيدری ( از فعالان اجتماعي) 66 رای 5- عزيز ساعدی (از فعالان اجتماعي) 66 رای 6- ابراهيم عامری (مشاور شهردار اهواز) 61 رای 7- حبيب نبگان (فعال اجتماعي) 60 رای 8- کريم غريبی (فعال اجتماعي) 59 رای 9- سعيد بيت عفری (فعال اجتماعي) 56 رای 10-‌هادی سواری (عضو شورای شهر اهواز) 48 رای 11- مسلم اريحی (فعال فرهنگي) 46 رای. اعضای علی البدل: 1- عبدالقادر حمادی (فعال اجتماعي) 45 رای 2- علی عبيات (فعال فرهنگي) 44 رای 3- سعيد آل کثير(عضو شورای شهر اهواز) 42 رای.

در پايان نيز جاسم شديدزاده تميمی به عنوان دبيرکل حزب الوفاق اسلامی برگزيده شد. اميدوارم در فرصتی ديگر بتوانم درباره بحث‌هايی بپردازم که در کنگره مطرح شد.

  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی