وقتی در مارس 1999 و در مراسم
اهدای جوائز اسكار ، پس از مقدمه
ای تجليل آميز كه توسط مارتين
اسكورسيزی بيان شد ، بنا به دعوت
اين سينماگر خوش نام آمريكايی ،
"اليا كازان" با همراهی
رابرت دونيرو ،هنرمند خوش نام ديگر
به روی سن رفت ، تا اسكار
افتخاری يك عمر فعاليت هنری
را دريافت نمايد ، برخلاف سنت رايج
اين مراسم نه تنها بسياری از
حاضران از جای خويش برنخاستند ،
بلكه برخی حتی از دست زدن نيز
خودداری ورزيدند . چراكه معتقد
بودند فيلمساز بدنامی همچون "كازان"
با آن سابقه سياه شهادت عليه دوستان
و همكارانش در كميته سناتور مك
كارتی و شراكت در تفتيش عقائد آن
كميته شايستگی تجليل از فعاليت
های هنری اش را ندارد.بهر حال
نقش امثال "كازان" در محروميت
و تبعيد عده زيادی از هنرمندان
آمريكايی در اوائل دهه 50
ميلادی توسط كميته مك كارتی
فراموش نشدنی به نظر می رسد.
دوربين تلويزيونی در آن مراسم
چهره ناراضی بعضی حضار را در
كادر خود قرار داد از جمله : "نيك
نولتی”(بازيگر معروف فيلم
های ارزشمندی چون "تنگه
وحشت" ساخته مارتين اسكورسيزی
كه به چپ بودن در هاليوود شهره است!)
و "استيون اسپيلبرگ" كه در حال
نشسته دست می زد و...
اما مارتين اسكورسيزی و رابرت
دونيرو روی سن مراسم دست از
شوخی با اليا كازان برنمی
داشتند و در ظرف چند دقيقه آن
فضای عبوس و معترض مراسم را مملو
از خنده و شادی كردند(
اسكورسيزی پشت كازان مخفی شده
بود و با وی نوعی قايم باشك
بازی می كرد) و با سخنان كوتاه
كازان كه مرتبا از "مارتی "
و "باب"( رابرت دونيرو) تشكر
می كرد و خود را شايسته اين تجليل
ندانست ، نوعی تغيير حالت در
برخی چهره ها پديدار گشت ،
بطوريكه بعد از خداحافظی "اليا
كازان" قريب به اتفاق حاضرين در
سالن از جای خود برخاسته و
برای اين كارگردان تاثيرگذار
تاريخ سينما دست زدند.
مايكل چاپلين ، پسر چارلی چاپلين
كه خود از قربانيان اصلی كميته
مك كارتی بود ، در گفت و گويی
با نگارنده از پدرش می گفت كه
اگرچه هيچگاه انگيزه "اليا كازان
" از همكاری با آن كميته تفتيش
عقائد برايش روشن نگشت ولی هرگز
نتوانست از ادای احترام نسبت به
آثار ماندگار سينمايی كازان
خودداری ورزد.
اين ماهيت هنر و بخصوص سينماست كه
اگرچه آفرينندگان و خالقان آثار آن
، به هرصورت و با هر ويژگی خوب و
بد ( كه البته در زمان و مكان های
مختلف، قضاوت های متفاوتی را
برمی انگيزد) مانند همه مخلوفات
تن به مرگ می سپارند ، همانطوركه
بزرگانی مثل كوبريك و هيچكاك و
كوروساوا و فورد و ....و كازان رفتند
و درباره خصوصيات اخلاقی و
رفتاری آنها نيز حرف و حديث
بسياری موجود است ، اما آثار
هنری شان غيرقابل انكار می
ماند. "جويندگان " و "دليجان
" و "مردآرام " برای هميشه
تاريخ سينما ماندگار شد ، حتی
اگر بسياری معتقدند كه سازنده
آنها ،"جان فورد " يك نژاد پرست
ضد سرخپوست بود.
"اليا كازان " در سالهای
اوليه دهه 50 در همكاری اش با
كميته مك كارتی ، حداقل اسامی
9 نفر از سينماگرانی كه در دهه30
همراه وی در گروههای
كمونيستی فعاليت داشتند را به
كميته اعلام نمود كه همين باعث
محروميت كار هنری و اخراج آن
افراد از آمريكا گرديد."كازان"هيچوقت
از اين عملش ابراز ندامت نكرد و بر
اين باور بود ضرری كه آنها به
وی زدند خيلی بيشتر از
خسارتی بود كه بابت شهادت او ،
شامل حالشان شد.
به هرحال با هرنوع داوری درباره
عملكرد سياسی "اليا كازان"
، مگر می شود فيلم هايی مانند
:"اتوبوسی به نام هوس " ، "
زنده باد زاپاتا"، "دربارانداز"،
"شكوه علفزار" ، "قول مردانه
" و....را فراموش كرد؟ مگر می
توان نقش كازان در بازيگر پروری
"اكتورز استوديو " و به ميدان
آوردن بازيگرانی همچون "
مارلون براندو " و " كارل مالدن
" و "وارن بيتی " و دهها
هنرپيشه معروف ديگر و اساسا بنياد
گذاری شيوه بازيگری نوين
اكتورز استوديو را از خاطر ببرد؟
" كارول بيكر " كه در فيلم "
بيبی دال " نقشی مانند
لوليتا ارائه كرده بود ، درمورد اين
تاثير كازان گفته است :" او
كارگردان حقيقی بازيگر بود و
می دانست چگونه بهترين كاراكتر
را از روحيات بازيگر در بياورد ."
و آن استادی تربيت بازيگر را نه
به خاطر دوران همكاری با چهره
های شناخته شده ای چون "آرتور
ميلر " و " تنسی ويليامز "
در تئاتر برادوی بلكه به خاطر
نوع زندگی پرفراز و نشيبش كسب
كرده بود . او كه در يك خانواده
يونانی در تركيه متولد شد و در 4
سالگی همراه خانواده اش به
آمريكا مهاجرت كرد ، اما نه او و نه
خانواده اش سرزمين روياهايشان را
آنطوركه انتظار داشتند در كنار
مجسمه آزادی نيافتند . كازان اين
سراب آرزوها را به خوبی در يكی
از آخرين فيلم هايش به نام "
آمريكا ، آمريكا " به تصوير كشيد.
تنسی ويليامز كه كازان دو
نمايشنامه وی تحت عناوين "
اتوبوسی به نام هوس " و "
گربه روی شيروانی داغ " را
بر صحنه برادوی برد ، جايی
درباره او گفته بود كه " با
كارگردانی اليا كازان بيشتر از
هركسی می توانستيد خود را در
نقش پيدا كنيد " و آرتور ميلر كه
نخستين هم تيمی كازان در تئاتر
بود و نمايشنامه های " همه
پسران من " و " مرگ فروشنده "
را به اتفاق وی به اجرا درآورد ،
تنها دوست صميمی اش بود كه پيش از
شهادت كازان در كميته مك كارتی
توسط خود او از مداركی كه عليه اش
وجود داشت مطلع گرديد . ولی بعدها
در مجله اش نوشت :" او به خوبی
من را قربانی كرد!"
شايد همه اين ويژگی های ظاهرا
منفی ،از شخصيت به شدت درونی و
جمع گريز كازان ناشی می گرديد
، آنطور كه در بعضی
كاراكترهای آثارش نيز هويداست ؛
مثلا : " بلانش " ( با بازی
درخشان ويوين لی ) در "
اتوبوسی به نام هوس " يا "
تری مالوی " ( با بازی
مارلون براندو ) در فيلم " در
بارانداز " يا " كال " ( با
ايفای نقش جيمز دين ) در " شرق
بهشت " و يا " ويلما " ( با
بازی ناتالی وود ) در " شكوه
علفزار".
ويوين لی درباره اين جنبه
روحی كازان گفته بود :" او به
قدرت جمع ، باور ندارد و به همين
دليل از برنامه های جمعی
دوری می كند و اگر در
اجتماعی هم حضورپيدا كند ، به
محض خسته شدن بدون توضيح و يا عذر
خواهی آن را ترك می كند !"
اليا كازان به گفته خودش با فيلم
" رزمناو پوتمكين " كه سمبلی
از سينمای اجتماع گرا محسوب
می شود ، جذب عالم سينما گرديد
ولی فرد گرايی در آثارش نقطه
بارزی شد . چنانچه حتی در
فيلمی مثل " زنده باد زاپاتا
" كه ماجرای يك انقلابی
متكی به توده های مردم و
اجتماع كشاورزان را حكايت می
نمايد ، فرديت زاپاتا ، برادرش و
ساير كاراكترها كاملا مشخص است و
حتی نحوه كشته شدن زاپاتا برخلاف
ساير فيلم های از اين دست ، در
تنهايی كنايه آميزی اتفاق
می افتد.
نمی توان از اليا كازان نام برد
و برخی صحنه های خاطره انگيز
فيلم هايش را در ذهن مرور نكرد :
صحنه پايانی " اتوبوسی به
نام هوس " كه " بلانش " در
سكوت محض پرستاران اعزامی از
تيمارستان به خيالی ديگر به
سوی آمبولانس قدم بر می دارد و
رويا پردازی می كند ، يا صحنه
برخاستن " تری مالوی " پس
از آن درگيری سخت با " جانی
" در فيلم " در بار انداز " يا
وقتی در " شكوه علفزار "
ويلما متوجه می شود عشقی كه
سالها وفادارش بوده ، سودای
ديگری در سر دارد و يا در فيلم
" زنده باد زاپاتا" هنگامی
كه زاپاتای به قدرت رسيده از
كشاورز معترض، نامش را سوال می
نمايد و موقعيت مشابه خودش در زمان
مبارزه عليه ظلم و جور را به ياد
می آورد و يا ...
اليا كازان به جز اسكار افتخاری
يك عمر فعاليت هنری كه در مارس 1999
دريافت كرد ، دو بار ديگر نيز به
خاطر كارگردانی فيلم های "
قول مردانه " و " در بارنداز
" اسكار گرفته و برای فيلم
های " آمريكا ، آمريكا " و
" اتوبوسی به نام هوس " نيز
نامزد دريافت جايزه اسكار شده بود و
بارها هم در جشنواره های مختلف
مورد تحسين واقع گرديد ؛ از جمله
جايزه ای كه برای فيلم " شرق
بهشت " در جشنواره كن سال 1955 از آن
خود كرد ، گلدن گلوب برای " در
بارانداز " ، " بيبی دال "
، " قول مردانه " و " آمريكا ،
آمريكا" و شير نقره ای جشنواره
ونيز برای " در بارانداز " و
نامزدی خرس طلايی جشنواره
برلين برای " رودخانه وحشی
" و...
و اتوبوس مرگ در يك بامداد يكشنبه
ای پاييزی مقابل خانه اليا
كازان در مانهاتان ايستاد و او را
با خود برد .
|