از
در ورودی دانشگاه شريف كه وارد
می شوی مسيری در حدود 700 متر
را می روی تا به تالار ابن
سينا می رسی. سمت چپ تالار
كاريكاتورهای "حيدری”
روی پنل ها خودنمايی می
كنند.
كارها
را نگاه می كنم .خيلی از آن ها
را در سال های گذشته در روزنامه
های اصلاح طلب ديده ام.
خاطراتم
زنده می شوند. هر كدام از آن ها يك
رويداد تاريخی را برايم تداعی
می كنند.
در كنار دانشجويان كه قدم می زنم
/ ميگويند ساعت 13 بعدازظهر "هادی
حيدری” پرسش و پاسخی با
مخاطبان خواهد داشت. ساعت 12 ظهر است.
منتظر می مانم.
حالا ديگر دانشجويان جمع شده اند.
حيدری ساعت 10/13 می آيد.
در داخل نمايشگاه حلقه ای از
صندلی چيده شده است. او پس از
نگاهی گذرا به آثارش می نشيند
و بچه ها نيز كنار او. يكی از
اعضای انجمن اسلامی دانشگاه
شريف آغاز می كند:
ما انواع سبك های
كاريكاتوری از لحاظ مضمون داريم
/ كاريكاتورهای اجتماعی –
سياسی و.... شما كدام نوع را می
پسنديد و چرا؟
واقعيتی كه در جامعه ما وجود
دارد آن است كه ما تمامی شئون
زندگی مان انگار با سياست آميخته
است و گويا سياست جزو جدايی
ناپذير زندگی ما شده است. اين يك
دليلش به روحيات ما ايرانی ها بر
می گردد و دليل ديگرش فضای
سياست زده ای است كه از بيرون به
ما تحميل می شود .
همان
طور كه همه ما می دانيم بستر رشد
كاريكاتور در مطبوعات است . حالا در
اين فضای به شدت سياسی
جريانی به نام " دوم خرداد"
پديدار می شود. شايد هيچ كدام از
ما تصور ايجاد همچون فضايی را
نداشتيم ولی به هر حال تحولات
داخلی نتيجه اش ايجاد آن چنان
جنبشی را ناگزير می كرد.
ما
در تاريخ هم كه نگاه كنيم می
بينيم كاريكاتور در دوره هايی
شكوفا شده كه روزنامه ها و مجلات /
مجال رشد پيدا كرده اند. دوم خرداد
كه پديدار می شود روزنامه ها و
نشريات مستقل هم فضای
خودنمايی پيدا می كنند. اين
جاست كه كاريكاتور هم مورد نگاه
جدی صاحبان جرايد و به تبع آن ها
مخاطبان قرار می گيرد.
حالا
يك جامعه سياسی داريم كه سياست
انگار برايش از نان شب هم واجب تر
است. خوب روزنامه ها هم اين خوراك را
برای اين چنين جامعه ای فراهم
می كنند و يا آن را در يك مسير
حساب شده هدايت می كنند.
مخاطب
ما هم از كاريكاتوريست ايده
سياسی می خواهد.
حالا
من به عنوان يك كاريكاتوريست هم
خودم سياسی می انديشم و هم
مخاطبم از من چنين چيزی را می
خواهد. اين دو دست به دست هم می
دهد تا به اين نوع كاريكاتور روی
بياورم.
حالا چرا از بين انواع كاريكاتور
به كاريكاتور بدون شرح گرايش
بيشتری نشان می دهيد؟
اتفاقا يك اختلاف نظری كه بين
امثال من با يك تعدادی از
همكارانم وجود دارد در همين جاست /
چرا كه عده ای بر اين ايده
پافشاری می كنند كه كاريكاتور
مطبوعاتی يا Editorial
Cartoon
فقط به كاريكاتور با شرح و يا با
ديالوگ می گويند ولی بنده
معتقدم كه نبايد در اين مورد دايره
را محدود كرد. آن ها می گويند
كاريكاتور مطبوعاتی بايد در 3 يا
4 ثانيه مطلب را به مخاطب انتقال دهد
.
البته
اگر يك همچون اتفاقی بيافتد
بسيار ايده آل است اما ما نبايد
مخاطبمان را سطح پايين فرض كنبم . از
طرفی بايد به او فرصت دهيم كه در
مورد كاريكاتوری كه می بيند
كمی انديشه كند/ تامل كند / حساسش
كنيم و برای لحظاتی او را در
مقابل آن كاريكاتور ميخ كوب كنيم .
اين ارزش مند است.
حالا
چرا بنده به اين تيپ كاريكاتور
اعتقاد دارم؟ بايد بگويم كه زيرا آن
را ماندگارتر می دانم. شما در
اكثر موارد وقتی به كار شرح و
توضيح اضافه می كنيد آن را در
دايره زمانی خاصی محدود می
كنيد . آن را دارای تاريخ مصرف
می كنيد ولی كاريكاتور بدون
شرح عموما ظرف زمانی نمی
پذيرد. زمان را در می نوردد. اين
جاست كه می بينيد يك اثر
كاريكاتور 150 سال ديگر هم همين
تازگی و طراوت را دارد كه الان
دارای آن است. اگر كسی بتواند
از ديالوگ به نحوی استفاده كند
كه جنبه هنری اثرش تحت الشعاع
قرار نگيرد اين ارزشمند است اما
الان بسياری از بچه ها همان
لطيفه ها و جك های روزمره ای
كه با هم رد و بدل می كنند را
می اورند و در قالب كاريكاتور
قرار می دهند. 2 تا آدم می كشند
و اين ديالوگ ها را از زبان آن ها به
مخاطب عرضه می كنند. اين كار اگر
ديالوگ را از آن بگيری ديگر هيچ
ارزش هنری ندارد. نه تركيب
بندی قابل توجه نه خطوط هنری و
نه هيچ چيز ديگر. ديگر به اين اثر
نمی توان يك كاريكاتور گفت. اگر
بسياری از آثار بدون شرح از ديد
آنان يك تصويرسازی پس به اين تيپ
كار چه چيزی بايد گفت ؟!
الان يك فضای باندی در
مطبوعات ايجاد شده كه در سال ها
اوليه پس از دوم خرداد نبود. آيا در
فضای كاريكاتور مطبوعاتی هم
چنين اتفاقی افتاده است؟
بعد از 2 خرداد يك سری روزنامه
نگار جوان و تازه نفس از يك نسل جديد
/ پاك و بی آلايش به مطبوعات
تزريق می شوند. اين آدم ها در
ادامه راه دچار تحولات می شوند.
بعضی سالم به مسير ادامه می
دهند ولی برخی لباس كاسب
كارانه به تن می كنند كما اينكه
الان عده ای مثلا فلان مقاله را
در حمايت از فلان شركت يا كمپانی
می نويسند و از آن ها بابت نوشتن
اين مقاله پول می گيرند يا عليه
جايی يادداشتی می نويسند و
از دست رقيب آن جا پورسانت می
گيرند. اين چيزها در مطبوعات وجود
دارد همان طور كه در خيلی
جاهای ديگر هم هست. می خواهم
بگويم كه خيلی هنر می خواهد تا
در اين فضا آدم سالم بماند. حالا در
چنين جوی باندبازی هم جای
خود را پيدا می كند. ديگر صحبت از
شايستگی نيست. تو اگر در گروه من
باشی و از اين گروه حمايت كنی
هر جا كه من بروم تو را هم خواهم برد
حال ميخواهی در كارت مهارت داشته
باش يا نه.
در كاريكاتور هم يك همچون فضايی
وجود دارد ولی كم تر چرا كه در
اين حرفه دست زياد نيست / يك كاری
است كه هر كسی نمی تواند آن را
انجام دهد حالا بگذريم كه هر كس در
مورد آن اظهار نظر می كند.
البته بايد بگويم كه برخی هستند
كه هنوز از راه نرسيده می خواهند
پله ها را 3 تا يكی طی كنند و
اگر كسی اين ميدان را به آن ها
ندهد او را متهم به باند بازی و
گروه بازی می كنند. طبيعتا
حساب آن ها جداست.
يك فضای نا اميدی و ياس در
جامعه فعلی ما نسبت به آينده
وجود دارد. شما در كاريكاتورهايتان
بسيار شده كه اميدوارانه قلم می
زنيد. آيا اميدواريد . منتظر يك
جريان هستيد كه دوباره بازار
كاريكاتورها مثل گذشته داغ شود؟
الان بسياری از همكاران خوب ما
قلم ها را زمين گذاشته اند با اين
دليل كه افسرده شده اند و انگيزه
ای برای قلم زدن ندارند. اگر
تاريخ را بخوانيم خواهيم ديد بعد از
كودتای 28 مرداد فضا آن قدر
نااميد كننده بود كه هيچ كس تصور
ايجاد يك تحول را نمی كرد.
زمانی كه دكتر شريعتی در سال
های قبل از انقلاب شهيد می شود
من از خود دانشجويان آن دوره شنيده
ام كه همه در ياس و دلسردی و
افسردگی فرو رفته بودند و هيچ كس
در ادامه راه تصور وقوع انقلاب را
نمی كرد. اما آن جو پايدار نماند
و ديديد كه چه شد. شاه تصور از دست
دادن تاج و تخت نمی كرد. الان
شايد فضا ياس آلود و دلسرد كننده
باشد اما اين جو مسلما پايدار
نخواهد ماند. من معتقدم ما به عنوان
كاريكاتوريست كه حالا مخاطبان
جدی در جامعه داريم نبايد منتظر
اتفاق باشيم كه در پشت آن جريان و
اتفاق به ايده و موقعيت كاری
برسيم. من اعتقادم اين است كه ما
بايد جريان ساز باشيم كما اينكه در
تاريخ كاريكاتور بسيار
كاريكاتوريست هايی بوده اند كه
سياستمداران بزرگ دنيا را با
آثارشان تغيير داده اند و بوده اند
كاريكاتوريست هايی كه در اين راه
به شهادت رسيده اند.
پس نبايد نشست و منتظر واقعه و
جريان بود . بايد جريان ساخت .
پرسش و پاسخ كه تمام می شود
دانشجويان از حيدری می خواهند
كه كاريكاتوری به يادگار ترسيم
كند.
او مشغول كشيدن می شود.
ساعت 45/3 دقيقه است. ديرم شده است. از
دانشگاه خارج می شوم.
|