ايران

پيك

                         

عاشيق ها
ساز قيام بدست گرفتند
وعشق را سرود رزم كردند
اميد نيايش

 

 

او هم آهنگساز، هم شاعر، هم نوازنده، هم هنرپيشه، هم منظومه سرا، هم اجراكننده، هم داستانگو و هم رهبر اركستر است. او عاشيق است!

در آذربايجان او را اوزان و در ارمنستان قوسان می شناسند. نامش هرچه باشد و به هركجا تعلق داشته باشد، عشقش همه جائی است و مرز نمی شناسد!


«نخستين آثار و نشانه های ادبيات آذری پيش از ميلاد مسيح، عبارت از سرودهای ستايشی است كه در ميان گروه های گوناگون تركان از سوی كاهنان مانند «شامان»ها، «قام» ها، «تويون» ها، «باكسي» ها، «اوزان » ها و ... سروده می شده است. بعدها، آنان را درميان اوغوزان ها، اوزان ناميدند. زمانی طولانی تقدس هم داشتند. سازی به نام قوپوز بر سينه می فشردند و احساسات خود را همراه ساز می خواندند و به اسطوره ها و افسانه ها را دوباره جان می بخشيدند.

منابع تاريخی ريشه هنر قوسان ها را به دوره های باستان پيوند می دهند. سالنامه های تاريخی ارامنه، خود دليلی بر اين مدعاست. «موسی خورني» (قرن ۷ ميلادی) در كتاب تاريخ ارمنی، از قوسان ها و سروده هايشان نام می برد. طبق برخی نظريات، قوسان از ريشه قوسماق / قوشماق و به معنای سراينده است. بعدها با بر افتادن حرف «ق» از آغاز كلمه، به شكل «اوسان- اوزان» در آمده است.

همين نام آذری ، در زبان دری نيز رايج بوده و گوسان به معنای خنياگر، در متون دری نيز ثبت است.

خاستگاه و ريشه «قوشما» كه نوعی قالب شعر عاشيقی است، از همين مصدر «قوشماق» است.

ضيا بنيادزاده - پژوهشگر- معتقد است عاشيق ها پيشينه ای ۴ هزار ساله دارند. به نظر اين محقق، هنر عاشيقی نخستين بار در ميان ايلات كوچ رو ترك پديدار شده است.
همچنين، پروفسور ميرعلی سيدزاده معتقد است كه در قرون ۶-۷ ميلادی به عاشيق ها «وارساق» گفته می شد؛ اما از اين دوره و به خصوص در سده های ۸ تا ۱۰ لفظ اوزان جايگزين كلمه پيشين می شود.

در كتاب "دده قورقود" كه از نخستين نمونه های ادبيات آذری در دوره اسلامی است، همه جا لفظ اوزان برای عاشيق ها به كار می رود. اين خداوندگان ساز و سخن، قوپوز بر دست، از ايلی به ايلی و از اوبه ای به اوبه ای ديگر رفته و سرگذشت جوانمردان نام آور ايل را در نغمه های خود جاودانه می كردند. آنها، نه تنها منظومه و افسانه می آفرينند، بلكه گاه ريش سفيد و انديشمند ايل نيز بودند. مردم در بحران ها و مراحل سخت زندگی به اينان پناه می برند و تسلی و آرامش می يافتند.

 

مسيری كه اوزان ها را به عاشيق ها پيوند می دهد، طولانی و پيچيده است. در اينجا معنای رمزگونه و فلسفی كلمه عاشق نقشی اساسی می يابد. گو اين كه برخی محققين نيز اين لفظ را با كلمه «آشيق» تركی به معنای كسی كه از حجاب های دنيوی گذر كرده است، پيوند می دهند و آن را با كلمه «آشوله چي» به معنای سرود و ملودی كه در تركی ازبكی رايج است، هم ريشه می دانند.

گونه های شعر عاشيقی توجه به ادبيات شفاهی، بويژه ادبيات عاشيقی در رستاخيز فرهنگی شاه اسماعيل ختايی آغاز شد. از اين زمان به بعد، ادبيات عاشيقی دوش به دوش ادبيات رسمی گام پيش نهاد و گسترش يافت و به جايی رسيد كه در دادن تصاوير جاندار و طبيعی از حيات واقعی انسانها بی نظير شد و بستگی عميقی با فولكلورها پيدا كرد.
شعر عاشيقی آذربايجان از نظر فرم بسيار متنوع است. اين فرم ها، متناسب با دستگاههای موسيقی قوپوز- ساز عاشيقی - آفريده شده است. برخی متخصصين گونه های شعر عاشيقی را هفتاد و يك، برخی ديگر هشتاد و چهار نوع ثبت كرده اند. تمام اين گونه های شعری متناسب با قواعد فونتيك زبان تركی و در قالب هجايی سروده شده اند. رايج ترين گونه های شعری ادبيات عاشيقی عبارتند از: قوشما، گرايلی، تجنيس، جيغالی تجنيس، دوداق دگمز، باياتی، اوستاد نامه، دئييشمه باغلاما، مخمس، ديوانی، ديل ترپنمز، قيفيل بند، جيغالی مخمس، سايا، تاپماجا، قوشايارپاق، حربه- زوربا، تصنيف و ...از عاشيق های ماندگار
 كمتر ردی در تاريخ مانده است. آنان، قهرمانانی مردمی بودند و شخصيت و آفرينش ادبی شان بيشتر جنبه مردمی و اجتماعی داشت است.

آنچه كه امروزه از عاشيق ها می دانيم، بيشتر مبتنی بر تغييرها و برداشت هايی است كه از آثار و روايت های افسانه گوشان به ما رسيده است. نام و نشان آنان را نه همچون سلاطين و اعيانيان در تاريخ های رسمی و مكتوب كه همچون قهرمانان مردمی، همچون كوراوغلوها در روايت ها و افسانه های مردمی بايد جست.

مردم، خود تاريخ خويشتن را می آفرينند- و البته آن گونه كه دوست می دارند- و قهرمانان خود را در افسانه هايی كه سينه به سينه و از نسلی به نسل ديگر جاری می شوند، جاودانه می سازند.

دده قورقود را بايد نام آورترين اوزان آذربايجان دانست. كتاب مشهور دده قورقود(منسوب به قرن ۱۱ ميلادی) نام خود را از اين شخصيت گرفته است. موضوع شخصيت دده قورقود، با توجه به روايات و اخبار گوناگون و غالباً متضادی كه در منابع تاريخی ذكر می شود، با شبحی از ابهام و افسانه پوشيده شده است. نامش علاوه بر كتاب دده قورقود، در جامع التواريخ رشيدی و شجره تراكمه ابوالقاضی بهادرخان و نيز ادبيات فولكلوريك اقوام ترك زبان آمده است.

او همچون مصلحی خيرانديش و در نقش پير روشن ضمير و فيلسوف ايل در همه جا حضور دارد، به خاقان ها راه می نماياند، برای فرزندان دلاور ايل نام برمی گزيند و دعای خير بدرقه راه گردن فرازان و نام آوران می كند و در نقش هنرمند سخن پرداز و شادی نواز قوم ظاهر می شود.

لقب دده در آغاز نام دده قورقود نيز، لقبی است كه به هنرمندترين و نام آورترين اوزان می دادند.

دده قورقود كهن ترين عاشيق تاريخ آذربايجان است.

عاشيق قوربانی، از عاشيق های قرن دهم هجری از روستای «ديري» نزديك تبريزبرخاست. او نخستين عاشيقی است كه آثار نسبتاً  سرشار و پرحجمی را از خود به يادگار گذاشت.

بسياری از سروده هايش را بعدها عاشيق های ديگر كه تخلص قوربانی را نگه داشته اند به دست ما رسانده اند، سينه به سينه تا روزگار ما.

در ميان سروده های قوربانی، اشعاری وجود دارد با مضامين اجتماعی و اخلاقی. همچنان كه سروده هايی وجود دارد كه قطعه های زيبا و دلنشين ربابی اند.

عباس توفارقانلي(قرن دهم و يازدهم هجری) آشناترين عاشيقی كه به دوران ما نزديك شده است. هنر او وابستگی عميقی به ادبيات شفاهی دارد. منظومه نامبردار «عباس و گولگز» كه يكی از زيباترين داستانهای منظوم ادبيات عاشيقی است توسط عاشيق های هم روزگار عاشيق عباس و با الهام از زندگی او ساخته شده است. در اين منظومه، از مبارزه و ستيز عاشيق عباس با شاهان افسانه ها نقل می شود. عاشيق ها در سيمای عاشيق عباس، سجايای نيك مردم، دفاع از منافع ستمديدگان، استقامت و صداقت توده های مردم را جان بخشيده اند.
"ساری عاشيق" نيز ازعاشيق های دوران صفوی است. در تاريخ ادبيات آذربايجانی او با "باياتی” هايش جاودانه شده است. نام اصلی اش را كسی تاكنون نيافته است. به «حق عاشيق»، «غريب عاشيق» و «ساری عاشيق» مشهور است. در يكی از دهات شهر اهر زاده و دوران جوانی خود را در قاراداغ به سر آورد. آنگاه به آن سوی ارس كوچيد.
"خسته قاسيم" نيز از عاشيق های نامداری است كه نيم قرن پس از ساری عاشيق از ميان مردم برخاست. در روستای تيكمه داش نزديك تبريز بدنيا آمد . مايه های اصلی شعر«خسته قاسيم»، غم ، درد، حسرت و شكايت از ستم دوران است.

ريشه انتخاب تخلص خسته نيز ظاهراً به همين امر باز می گردد. بخشی از شهرت خسته  قاسيم مرهون اشعار تغزلی اش اوست. همچنين اشعار پندآموز و نصيحت آميز او مشهور است.

فرجام سخن اين كه عاشيق ها، چه آنگاه كه در لباس شامان ها و قام ها، پناهگاه مردم بودند، چه آن زمان كه در كسوت اوزان ها و قوسان ها، گره از مشكلات ايل می گشودند و چه امروز كه ميراثداران و راويان آن ستم خواهی و ستم ستيزی اند، همواره همراه با مردم بوده اند و آنچه آفريده اند مردمی بوده است.

هم از اين روست كه ناب ترين و اصيل ترين نمونه های ادبی را می توان در فرهنگ و ادبيات عاشيق ها يافت. فرهنگ و ادبيات عاشيقی آذربايجان در هر دوره، آيينه تمام نماي

جامعه و عصر خويش بوده است.

منابع: 

- ح. صديق، عاشيقلار، آذر كتاب، تهران.

- رضا، پوراكبر، بررسی ادبيات شفاهی آذربايجان، بهروز، تبريز.

- تحقيقاتی پيرامون ادبيات شفاهی آذربايجان (مجموعه مقالات)، آكادمی علوم جمهوری آذربايجان.

- پاشا، افندی زاده،  ادبيات شفاهی مردمی آذربايجان، معارف.

- م. ع. فرزانه، كتاب دده قورقود، نشر فرزانه، تهران.

- نيايش، اميد، نگاهی به كتاب دده قورقود، هفته نامه اختر، شماره ۸.

  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی