جلسه
دوشنبه شب در دفتر جبهه مشاركت يك
اتفاق سياسی بود. «حالتان چطور
است؟ مشكلتان حل شد؟ پرونده
پزشكی تان به كجا رسيد؟» اين ها
پرسش هايی عادی است كه هر
پزشكی با بيمار خود مطرح می
كند. اما همين پرسش های
عادی می تواند در فضايی خاص
مقدمه گفت و گوی دو چهره سياسی
باشد. به عنوان مثال وقتی كه پزشك
دكتر «سيد محمد رضا خاتمی» باشد
و بيمار دكتر «ابراهيم يزدی» اين
اتفاقی بود كه دوشنبه شب در
زيرزمين ساختمان دفتر مركزی
جبهه مشاركت واقع در خيابان سميه
تهران رخ داد. در آنجا يك مراسم
افطار بر پا بود. افطار يك «روزه
سياسی» كه در اعتراض به وضعيت
زندانيان سياسی، مطبوعاتی و
دانشجويی با فراخوان 50 نفر از
اعضای شاخص جبهه مشاركت و چهره های
فرهنگی و مطبوعاتی نزديك به
آن برگزار شده بود.
اهميت اين
مراسم با افزايش حمايت فعالان
سياسی - مطبوعاتی و نمايندگان
اصلاح طلب مجلس افزايش يافت. به
طوری كه پس از انتشار اطلاعيه 50
امضايی نخست در مورد روزه
سياسی در فاصله 24 ساعت، 130
روزنامه نگار، نماينده و فعالان
سياسی اصلاح طلب با اين اقدام
اعلام همراهی كردند. در ميان
نيروهای اصلاح طلبی كه به
حمايت از روزه سياسی پرداختند،
اطرافيان ابراهيم يزدی و جمعی
از فعالان ملی - مذهبی كه با
صدور دو بيانيه جداگانه همراهی
خود با فراخوان جبهه مشاركت را
اعلام داشتند قابل توجه بود. واكنش
انتقادی برخی روزنامه های
شاخص جناح مخالف اصلاحات كه از زمان
انتشار خبر برگزاری روزه
سياسی و پس از اعلام همراهی
نيروهای اصلاح طلب خارج از
حاكميت به طرح مطالبی در اين
باره پرداخته بودند نشانگر توجه
جناح مقابل به اين موضوع بود. «محمد
توسلی» با اشاره به همين واكنش ها
به خبرنگار «شرق» گفت: «عكس العمل
جناح مقابل نشانگر تاثيرگذاری
چنين اقدامی است. چرا كه آنان در
مقابل ابتكار عمل اصلاح طلبان
نمی توانند سكوت كنند.»
اصلاح
طلبان خود نيز در مراسم دوشنبه شب
اذعان داشتند كه اين جلسه، دارای
«ويژگی هايی خاص» است. «محمد
رضا خاتمی محمدجواد روح: جلسه
دوشنبه شب در دفتر جبهه مشاركت يك
اتفاق سياسی بود. «حالتان چطور
است؟ مشكلتان حل شد؟ پرونده
پزشكی تان به كجا رسيد؟» اين ها
پرسش هايی عادی است كه هر
پزشكی با بيمار خود مطرح می
كند. اما همين پرسش های
عادی می تواند در فضايی خاص
مقدمه گفت و گوی دو چهره سياسی
باشد. به عنوان مثال وقتی كه پزشك
دكتر «سيد محمد رضا خاتمی» باشد
و بيمار دكتر «ابراهيم يزدی» اين
اتفاقی بود كه دوشنبه شب در
زيرزمين ساختمان دفتر مركزی
جبهه مشاركت واقع در خيابان سميه
تهران رخ داد. در آنجا يك مراسم
افطار بر پا بود. افطار يك «روزه
سياسی» كه در اعتراض به وضعيت
زندانيان سياسی، مطبوعاتی و
دانشجويی با فراخوان 50 نفر از
اعضای شاخص جبهه مشاركت و چهره های
فرهنگی و مطبوعاتی نزديك به
آن برگزار شده بود.
اهميت اين
مراسم با افزايش حمايت فعالان
سياسی - مطبوعاتی و نمايندگان
اصلاح طلب مجلس افزايش يافت. به
طوری كه پس از انتشار اطلاعيه 50
امضايی نخست در مورد روزه
سياسی در فاصله 24 ساعت، 130
روزنامه نگار، نماينده و فعالان
سياسی اصلاح طلب با اين اقدام
اعلام همراهی كردند. در ميان
نيروهای اصلاح طلبی كه به
حمايت از روزه سياسی پرداختند،
اطرافيان ابراهيم يزدی و جمعی
از فعالان ملی - مذهبی كه با
صدور دو بيانيه جداگانه همراهی
خود با فراخوان جبهه مشاركت را
اعلام داشتند قابل توجه بود. واكنش
انتقادی برخی روزنامه های
شاخص جناح مخالف اصلاحات كه از زمان
انتشار خبر برگزاری روزه
سياسی و پس از اعلام همراهی
نيروهای اصلاح طلب خارج از
حاكميت به طرح مطالبی در اين
باره پرداخته بودند نشانگر توجه
جناح مقابل به اين موضوع بود. «محمد
توسلی» با اشاره به همين واكنش ها
به خبرنگار «شرق» گفت: «عكس العمل
جناح مقابل نشانگر تاثيرگذاری
چنين اقدامی است. چرا كه آنان در
مقابل ابتكار عمل اصلاح طلبان
نمی توانند سكوت كنند.»
اصلاح
طلبان خود نيز در مراسم دوشنبه شب
اذعان داشتند كه اين جلسه، دارای
«ويژگی هايی خاص» است. «محمد
رضا خاتمی» دبير كل جبهه مشاركت
در اين باره گفت: « در اين مراسم،
كسانی حضور دارند كه با وجود
تفاوت هايی در ديدگاه های
سياسی شان بر روی دو نكته
اصلی يعنی آزاديخواهی و
عدالت جويی اشتراك دارند و
برای آن هزينه پرداخته اند.» (سايت
«رويداد» 25 شهريور). ابراهيم
يزدی نيز گفت: «در جمع موجود، من
اشتراكات فراوانی می بينم. چه
از جهت سلبی و چه از جهت
ايجابی. يعنی ما با وجود
اختلاف ديدگاه ها هم در مورد
آنچه نمی خواهيم اتفاق نظر داريم
و هم در مورد آنچه كه می خواهيم؛
يعنی عدالت و آزادی.» (همان).
او كه آشكارا جلسه دوشنبه شب را
نقطه آغازی برای اقدامات
مشترك آتی در حوزه فعاليت
سياسی خويش می دانست با تشكر
رسمی از جبهه مشاركت به خاطر
برگزاری اين مراسم نسبت به تداوم
اين اقدامات ابراز اميدواری كرد.
آنچه كه
چنين اهميتی را به جلسه دوشنبه
شب در دفتر جبهه مشاركت بخشيد بيش
از آنكه در چارچوب تحولات جنبش
اصلاحی قابل تحليل باشد به سوابق
تاريخی اين دو جريان بر می
گردد كه به تعبير عليرضا رجايی
تحليلگر سياسی هر دو در چارچوب «گفتمان
انقلاب اسلامی» قرار می گيرند.
در واقع نهضت آزادی خود به عنوان
يكی از گروه های اصلی در
كنار جمعيت مؤتلفه اسلامی و
جامعه روحانيت مبارز، انشعاب
مذهبی سازمان مجاهدين خلق و
دانشجويان مسلمان نيروهای
مذهبی فعال در جريان انقلاب 57 را
تشكيل می داد. پس از انقلاب و به
دنبال بروز اختلافات ميان شورای
انقلاب (كه در اختيار گروه های
پيرو خط امام و اعضای ارشد حزب
جمهوری اسلامی قرار داشت) با
دولت موقت (كه در اختيار نهضت آزادی
و نيروهای عضو جبهه ملی بود)،
شكاف قابل توجهی ميان نهضت
آزادی با ديگر گروه های
مذهبی كه خواستار تحولاتی
راديكال تر بودند رخ داد. اين
شكاف در ماجرای تسخير سفارت
آمريكا در تهران توسط دانشجويان
پيرو خط امام به نقطه گسست رسيد.
دولت موقت به نخست وزيری مرحوم «مهدی
بازرگان» دبير كل وقت نهضت
آزادی از قدرت كناره گيری
كرد اين درحالی بود كه «عباس
امير انتظام» معاون نخست وزير و
سخنگوی دولت بازرگان از سوی
دانشجويان پيرو خط امام به اتهام «جاسوسی
برای آمريكا» بازداشت و تحويل
دادستانی شده بود.
در آن زمان،
كمتر كسی انتظار داشت تا در طی
ربع قرن، نهضت آزادی و دانشجويان
خط امام - كه بعدها پس از سال 76 «جبهه
مشاركت ايران اسلامی» را
بنيان نهادند - از آن وضعيت متقابل
به نقطه ای برسند كه دبيران كل
آنها از وجود بعضی با يكديگر سخن
بگويند. اما مجموعه تحولاتی كه
در دهه دوم جمهوری اسلامی،
رخداد به تدريج منجر به اين امر شد.
به نظر می رسد كه مهم ترين
عامل در اين زمينه خروج جريان چپ
مذهبی از قدرت در اوايل دهه 70 بود.
چرا كه اين امر منجر به آن شد كه اين
جريان سياسی برای نخستين بار
از منظر «منتقد قدرت» و نه «قدرت»
به تحليل مسائل سياسی و
اجتماعی كشور بنشيند. اين امر،
اتفاق مهمی بود كه به شكلی
ناخواسته، چپ مذهبی و اين جريان
را به يكديگر نزديك كرد. به نظر
می رسد كه در تابستان 82، به تدريج
شرايطی فراهم شد كه دو طرف با
عينك خوش بينی به يكديگر
بنگرند و به تدريج نوعی
همكاری و هماهنگی در برخی
اقدامات سياسی را به نمايش
بگذارند.
اين
تحولات، پس از پيروزی ائتلاف چپ
مذهبی با كارگزاران سازندگی
در انتخابات رياست جمهوری خرداد
76 و آغاز عصر اصلاحات سرعت گرفت. از
يك سو، فراگير شدن حوزه سياست و
ورود مسائل سياسی به حوزه جامعه
مدنی باعث شد تا جريان های
به حاشيه رفته ای نظير
چهره های شاخص عضو نهضت
آزادی و فعالان ملی - مذهبی
بار ديگر در صفحات مطبوعات اصلاح طلب
و جلسات جنبش دانشجويی حضور
يابند و به بحث و گفت وگو با
نيروهای چپ مذهبی بپردازند و
از سوی ديگر، در جبهه چپ مذهبی
نيروهای جوان تری سر
برآورده بودند كه به نوعی انديشه های
«ليبرال دموكراسی» را
نمايندگی می كردند. اين
نيروها كه در نشرياتی چون «كيان»
و تحت تأثير انديشه های «عبدالكريم
سروش» در سال های عزلت چپ
مذهبی به فرهنگ و انديشه
سياسی پرداخته بودند، تا
حدودی با گردانندگان روزنامه «سلام»
و نيز هفته نامه «عصر ما»
همگرايی داشتند. اين همگرايی
درپی پيروزی محمد خاتمی و
انتشار مطبوعات اصلاح طلب تقويت
و حتی عينيت يافت. «سلام»
روزنامه ای بود كه دانشجويان
سابق خط امام زير نظر «محمد
موسوی خوئينی» پدر معنوی
خود منتشر می كردند و «عصر ما»
نيز عنوان ارگان سازمان مجاهدين
انقلاب اسلامی را داشت.
جمع «سلام»
بعدها محور و مبنای تشكيل جبهه
مشاركت ايران اسلامی شد.
افرادی چون «عباس عبدی»، «علی
مزروعی»، «محسن ميردامادی»،
«محمد نعيمی پور» و «وفاتابش» كه
در حال حاضر در شورای مركزی و
دفتر سياسی جبهه مشاركت دارای
نقش های محوری هستند از
مديران و سياستگذاران اصلی «سلام»
بودند. شكل گيری اين جريان
جوان تر در بلوك چپ مذهبی در
كنار تحول عمده فروپاشی اتحاد
جماهير شوروی كه به عزلت و
انزوای گفتمان چپ در بسياری
از نقاط دنيا منجر شد. در اين ميان،
از عامل تسريع كننده و كاتاليزور
نمی توان چشم پوشيد. فشارهايی
كه از سال 79 به تدريج طيف های
مختلف اصلاح طلب را شامل شد،
آنها را به تدريج در جبهه ای
مشترك در برابر جريان مقابل قرار
داد. اين همگرايی البته دارای
يك نقطه اتصال و «لولا» نيز بود. اين
لولا را همان طيف «كيان» تشكيل
می داد كه اينك چهره هايی
از آن وجهه ای آشكارا سياسی
تر يافته بودند. اين ها همان
نيروهايی هستند كه در حال حاضر
در نشريه تئوريك - سياسی «آفتاب»
حضور دارند. در ميان گردانندگان
اين نشريه، «عليرضا علوی تبار»
تأكيد بيشتری بر ضرورت
همگرايی اصلاح طلبان درون و
بيرون حاكميت دارد. او حتی بحث
شكل گيری يك جبهه جديد
سياسی تحت عنوان «جبهه فراگير
مردمسالاری» را نيز مطرح كرده
است كه جبهه مشاركت و نيروهای
ملی - مذهبی دو ركن عمده آن
محسوب می شوند. شايد چندان
تصادفی نبود كه علوی تبار در
مراسم دوشنبه شب سياسی ترين
سخنران جلسه بود و صريح تر از
ديگران بر ضرورت سازماندهی جديد
در اصلاحات تأكيد كرد.
» دبير كل
جبهه مشاركت در اين باره گفت: « در
اين مراسم، كسانی حضور دارند كه
با وجود تفاوت هايی در ديدگاه های
سياسی شان بر روی دو نكته
اصلی يعنی آزاديخواهی و
عدالت جويی اشتراك دارند و
برای آن هزينه پرداخته اند.» (سايت
«رويداد» 25 شهريور). ابراهيم
يزدی نيز گفت: «در جمع موجود، من
اشتراكات فراوانی می بينم. چه
از جهت سلبی و چه از جهت
ايجابی. يعنی ما با وجود
اختلاف ديدگاه ها هم در مورد
آنچه نمی خواهيم اتفاق نظر داريم
و هم در مورد آنچه كه می خواهيم؛
يعنی عدالت و آزادی.» (همان).
او كه آشكارا جلسه دوشنبه شب را
نقطه آغازی برای اقدامات
مشترك آتی در حوزه فعاليت
سياسی خويش می دانست با تشكر
رسمی از جبهه مشاركت به خاطر
برگزاری اين مراسم نسبت به تداوم
اين اقدامات ابراز اميدواری كرد.
آنچه كه
چنين اهميتی را به جلسه دوشنبه
شب در دفتر جبهه مشاركت بخشيد بيش
از آنكه در چارچوب تحولات جنبش
اصلاحی قابل تحليل باشد به سوابق
تاريخی اين دو جريان بر می
گردد كه به تعبير عليرضا رجايی
تحليلگر سياسی هر دو در چارچوب «گفتمان
انقلاب اسلامی» قرار می گيرند.
در واقع نهضت آزادی خود به عنوان
يكی از گروه های اصلی در
كنار جمعيت مؤتلفه اسلامی و
جامعه روحانيت مبارز، انشعاب
مذهبی سازمان مجاهدين خلق و
دانشجويان مسلمان نيروهای
مذهبی فعال در جريان انقلاب 57 را
تشكيل می داد. پس از انقلاب و به
دنبال بروز اختلافات ميان شورای
انقلاب (كه در اختيار گروه های
پيرو خط امام و اعضای ارشد حزب
جمهوری اسلامی قرار داشت) با
دولت موقت (كه در اختيار نهضت آزادی
و نيروهای عضو جبهه ملی بود)،
شكاف قابل توجهی ميان نهضت
آزادی با ديگر گروه های
مذهبی كه خواستار تحولاتی
راديكال تر بودند رخ داد. اين
شكاف در ماجرای تسخير سفارت
آمريكا در تهران توسط دانشجويان
پيرو خط امام به نقطه گسست رسيد.
دولت موقت به نخست وزيری مرحوم «مهدی
بازرگان» دبير كل وقت نهضت
آزادی از قدرت كناره گيری
كرد اين درحالی بود كه «عباس
امير انتظام» معاون نخست وزير و
سخنگوی دولت بازرگان از سوی
دانشجويان پيرو خط امام به اتهام «جاسوسی
برای آمريكا» بازداشت و تحويل
دادستانی شده بود.
در آن زمان،
كمتر كسی انتظار داشت تا در طی
ربع قرن، نهضت آزادی و دانشجويان
خط امام - كه بعدها پس از سال 76 «جبهه
مشاركت ايران اسلامی» را
بنيان نهادند - از آن وضعيت متقابل
به نقطه ای برسند كه دبيران كل
آنها از وجود بعضی با يكديگر سخن
بگويند. اما مجموعه تحولاتی كه
در دهه دوم جمهوری اسلامی،
رخداد به تدريج منجر به اين امر شد.
به نظر می رسد كه مهم ترين
عامل در اين زمينه خروج جريان چپ
مذهبی از قدرت در اوايل دهه 70 بود.
چرا كه اين امر منجر به آن شد كه اين
جريان سياسی برای نخستين بار
از منظر «منتقد قدرت» و نه «قدرت»
به تحليل مسائل سياسی و
اجتماعی كشور بنشيند. اين امر،
اتفاق مهمی بود كه به شكلی
ناخواسته، چپ مذهبی و اين جريان
را به يكديگر نزديك كرد. به نظر
می رسد كه در تابستان 82، به تدريج
شرايطی فراهم شد كه دو طرف با
عينك خوش بينی به يكديگر
بنگرند و به تدريج نوعی
همكاری و هماهنگی در برخی
اقدامات سياسی را به نمايش
بگذارند.
اين
تحولات، پس از پيروزی ائتلاف چپ
مذهبی با كارگزاران سازندگی
در انتخابات رياست جمهوری خرداد
76 و آغاز عصر اصلاحات سرعت گرفت. از
يك سو، فراگير شدن حوزه سياست و
ورود مسائل سياسی به حوزه جامعه
مدنی باعث شد تا جريان های
به حاشيه رفته ای نظير
چهره های شاخص عضو نهضت
آزادی و فعالان ملی - مذهبی
بار ديگر در صفحات مطبوعات اصلاح طلب
و جلسات جنبش دانشجويی حضور
يابند و به بحث و گفت وگو با
نيروهای چپ مذهبی بپردازند و
از سوی ديگر، در جبهه چپ مذهبی
نيروهای جوان تری سر
برآورده بودند كه به نوعی انديشه های
«ليبرال دموكراسی» را
نمايندگی می كردند. اين
نيروها كه در نشرياتی چون «كيان»
و تحت تأثير انديشه های «عبدالكريم
سروش» در سال های عزلت چپ
مذهبی به فرهنگ و انديشه
سياسی پرداخته بودند، تا
حدودی با گردانندگان روزنامه «سلام»
و نيز هفته نامه «عصر ما»
همگرايی داشتند. اين همگرايی
درپی پيروزی محمد خاتمی و
انتشار مطبوعات اصلاح طلب تقويت
و حتی عينيت يافت. «سلام»
روزنامه ای بود كه دانشجويان
سابق خط امام زير نظر «محمد
موسوی خوئينی» پدر معنوی
خود منتشر می كردند و «عصر ما»
نيز عنوان ارگان سازمان مجاهدين
انقلاب اسلامی را داشت.
جمع «سلام»
بعدها محور و مبنای تشكيل جبهه
مشاركت ايران اسلامی شد.
افرادی چون «عباس عبدی»، «علی
مزروعی»، «محسن ميردامادی»،
«محمد نعيمی پور» و «وفاتابش» كه
در حال حاضر در شورای مركزی و
دفتر سياسی جبهه مشاركت دارای
نقش های محوری هستند از
مديران و سياستگذاران اصلی «سلام»
بودند. شكل گيری اين جريان
جوان تر در بلوك چپ مذهبی در
كنار تحول عمده فروپاشی اتحاد
جماهير شوروی كه به عزلت و
انزوای گفتمان چپ در بسياری
از نقاط دنيا منجر شد. در اين ميان،
از عامل تسريع كننده و كاتاليزور
نمی توان چشم پوشيد. فشارهايی
كه از سال 79 به تدريج طيف های
مختلف اصلاح طلب را شامل شد،
آنها را به تدريج در جبهه ای
مشترك در برابر جريان مقابل قرار
داد. اين همگرايی البته دارای
يك نقطه اتصال و «لولا» نيز بود. اين
لولا را همان طيف «كيان» تشكيل
می داد كه اينك چهره هايی
از آن وجهه ای آشكارا سياسی
تر يافته بودند. اين ها همان
نيروهايی هستند كه در حال حاضر
در نشريه تئوريك - سياسی «آفتاب»
حضور دارند. در ميان گردانندگان
اين نشريه، «عليرضا علوی تبار»
تأكيد بيشتری بر ضرورت
همگرايی اصلاح طلبان درون و
بيرون حاكميت دارد. او حتی بحث
شكل گيری يك جبهه جديد
سياسی تحت عنوان «جبهه فراگير
مردمسالاری» را نيز مطرح كرده
است كه جبهه مشاركت و نيروهای
ملی - مذهبی دو ركن عمده آن
محسوب می شوند. شايد چندان
تصادفی نبود كه علوی تبار در
مراسم دوشنبه شب سياسی ترين
سخنران جلسه بود و صريح تر از
ديگران بر ضرورت سازماندهی جديد
در اصلاحات تأكيد كرد.(نقل از
روزنامه شرق)
|