چرا
آقای محبيان جرات ميكند درجواب
اصلاح طلبان با چنين اطمينان و
اعتماد به نفسی از يك جنايت فجيع
و غير انسانی كه دنيا را تكان
داده است و جنايتكاری كه اقدام
به آن كرده است ، دفاع كند؟
مهدی
كروبی در سخنان خود هنگام افتتاح
مجلس گفت: "خانمی به نام زهرا
كاظمی در رابطه با تخلفی كه
انجام داده بود، بازداشت شد، و
حادثه ای برای نظام پيش آمد."!
گزارش آقای كروبی به مجلس عين
واقعيت است. تعجب نكنيد، به واقعيت
نگاه كنيد تا ببينيد آقای
كروبی آنچه را كه واقع شده گزارش
ميدهد.
وواقعيت اين است: "نظام" سرگرم
اجرای پروژه بزرگی بود كه اين
روزها جوانب مختلف آن آشكار شده است
و قرار بود به كمك آن همه "متخلفان"
يعنی همه شهروندانی كه برخلاف
نص صريح قانون اساسی "نظام"،
حق شهروندی خود را ميخواهند از
هول ولی خاموش شوند. همه چيز پيش
بينی شده بود ، مگر قتل فجيع
خبرنگاری كه تابعيت كانادايی
داشت وشكنجه و مرگ او برای "نظام"
دردسرايجاد ميكرد . چون اگرچه او هم
در اين"نظام" متخلف محسوب
ميشد، اما او شهروند نظام ديگری
هم بود و سمبه اين" نظام"در آن
نظام پر زور نيست . اين برای "نظام"
يك حادثه بود، و مدافعان نظام از
اين حادثه متاسفند، البته نه به
خاطر آنكه جان عزيزخبرنگارشجاعی
در اين "حادثه" از دست رفت،
بلكه برای آنكه نظام دچار دردسر
شد، و مدافعان هارتر نظام عميق تر
متاسفند، زيرا ميترسند اين حادثه
در روند پروژه قتل عام درمانی 2
وقفه ايجاد كند.
قبل از 18 تير، هنگامی كه مردم در
دفاع از دانشجويان معترض جنبشی
را آغاز كردند و از آن طرف لباس
شخصی ها به خيابانها ريختند و
خوابگاه دانشجويان را مثل خانه
های نوارغزه به ويرانه تبديل
كردند و بگير وببندها شروع شد،
بسياری فكر كردنداين كاركرد
عادی "نظام" است در شرايط
فوق العاده آستانه 18 تير و پس از آن
"نظام" به روال عادی سركوب
باز خواهد گشت. حتی بعضی از
بسيجی های نظام يواشكی "
درز" دادند كه ماموران دولت
آقای خاتمی به جك استراو قول
داده اند كه در 18 تير خون از دماغ
كسی جاری نخواهد شد ، فقط عده
ای راميگيرند كه بترسانند و بعد
آنها را ول ميكنند.
اما 18 تير گذشت و بگير و ببندها بدتر
شد. پاسداران نظام سرمست از فضای
دلهره ای كه بر سراسر كشور
مستولی شد، دستگيری های
"فله ای” را آغاز كردند. اصلاح
طلبان كه در تمام دوره سركوب قبل از
18 تير به "اميد خدا" سرشان را
دزديده بودند، ناگهان متوجه شدند
كه نظامی كه از آن دفاع ميكنند
ممكن است برايشان همانقدر خطرناك
باشد كه فروافتادنش. هر چه باشد هر
" پروژه بزرگ" اين نظام در گام
اول با آنها كار دارد و هرچه نظام
منفورتر ميشود و ترس سقوط بيشتر
هراسانش ميكند پروژه هايش بزرگتر و
خطرناك تر ميشود واگرچه فعلا بخاطر
مجموعه اوضاع محتاط است، در شرايط
پيش بينی نشده حتی ممكن است
جان اين دسته از مدافعان نظام هم به
خطر بيفتد.
بنا براين اصلاح طلبان تصميم
گرفتند گوشه پرده را كمی بالا
بزنند وجزئياتی از پروژه "نظام"
را افشاء كنند، البته مثل هميشه با
خست، چون هر چه باشد مومن و معتقد به
"نظام" هستند و از استريپ تيز
خوششان نمی آيد.
محافظه كاران هم كه ديگر اين "
نيشگون" های اصلاح طلبان
برايشان حكم قلقلك را پيدا كرده و
به آن غش غش ميخندند( يك نمونه اش را
پائين تر خواهيد ديد) پروژه قلع و
قمع را ادامه دادند، و ميدهند. آنها
اكنون سالها ست سركوبهای
ضربتی و شبه كودتايی را به
پروژه ای مسلسل تبديل كرده اند
تا در فاصله ضربت های فشرده
تداوم حكومت زور را ممكن گردانند.
اكنون ماجرای دردناك خانم كاظمی
پيش آمده است. اين جنايت غير
انسانی برای مردم، نتيجه "طبيعی”
حكومت تازيانه و قداره است كه هر
روز به اين يا آن شكل در سراسر ايران
روی ميدهد، اما برای "نظام"
يك حادثه است. چون اينها تازيانه و
قداره را برای سروتن ايرانی،
كه "نظام" حق شهروندی او را
لگد مال كرده است، بدست گرفته اند وخانم كاظمی در كشوری ديگر حق
شهروندی بدست آورده بود.
تا " نظام" اين جنايت را با
اتكاء بر" ديپلماسی” ماست
مالی كند، اصلاح طلبان به اميد
آنند كه " نظام " با كنار زدن
ميرغضب داد ستيزتهران ، سعيد
مرتضوی كه جنايت مستقيما بدست او
صورت گرفته ، سر وريش نظام رااصلاح
كنند.
امير محبيان كه در رسالت برای
حكومت تازيانه وقداره سياست نامه
مينويسد، با خونسردی معمول
جلادان اين "تاكتيك " اصلاح
طلبان را به سخره گرفته و شكست از
پيش آن رااعلام ميكند.
اين هم دلايل او( البته به زبان
آدميزاد) : اولا، هر چه اورا بكوبيد
در چشم رهبر عزيزتر ميشود ، بويژه
كه او در قوه قضائيه است. اينجا
ايران است و رهبر تصميم ميگيرد؛
ثانيا، تازه او را برداريد يكی
ديگر را جايش ميگذاريم و شما كه همه
سرمايه هايتان را برای يك موفقيت
كوتاه مدت خرج كرده ايد ميمانيد و
نميدانيد در "شرايط مشابه" چه
كنيد. سوم، مرتضوی كسی نيست ،
مهم مائيم كه به صورت يك جريان پشت
سر او هستيم و با او و بی
اوكارسركوب را ادامه ميدهيم و"
شرايط مشابه" را ايجاد ميكنيم.
به راستی كدام طرف در رابطه با
اين تاكتيك دست بالا را دارد؟
محبيان به نكته ديگری هم اشاره
ميكند كه دهن كجی آشكاربه منظور
مسخره كردن اصلاح طلبان است. او
ميگويد استفاده از پرونده قضايی
برای اهداف سياسی” اقدامی
غير مدنی” است!!
وواقعا در يك نظام سراسراپا ضد
مدنی مثل جمهوری اسلامی ،
توسل صرف به اهرم قضايی بدون
اتخاذ راهكارسياسی كه نيروی
مدنی را برای ضربه زدن به پايه
های اين نظام ضد مدنی بسيج
كند، حتی اگر موفق شود به كجا
می انجامد، جز آنجايی كه
محبيان ميگويد، يعنی عوض شدن
مهره ای با مهره ای ديگر و
ادامه جنايت. و چرا آقای محبيان
جرات ميكند درجواب اصلاح طلبان با
چنين اطمينان و اعتماد به نفسی
از يك جنايت فجيع و غير انسانی كه
دنيا را تكان داده است و
جنايتكاری كه اقدام به آن كرده
است ، دفاع كند؟
علتش اين است كه او ميداند اصلاح
طلبان از پرونده قضايی به منظور
" اعمال فشار سياسی " فقط تا
جايی استفاده ميكنند كه "اعتبار
نظام " لطمه نبيند، ميداند هيچيك
از اصلاح طلبان در اين كشور
نميخواهد پرده را آنقدر بالا بزند
كه "پشتوانه" يا "جريان"
پشت آقای مرتضوی عريان شود.
ميداند كه اصلاح طلبان بيش از طرف
مقابل به فكر "آبروی نظام"
واستحكام پايه های آن هستند . با
انتشار گزارش هيات تحقيق رئيس
جمهور، حالا همه"نظام" پشت اين
جنايت رفته است. راه حل برای نجات
"نظام " در برابر اين "حادثه
" را هم چند روز پيش آقای
كروبی داد: همان كار را بايد
بكنيم كه در مورد قتلهای زنجيره
ای كرديم و نظام را نجات داديم !
استفاده از اهرم قضايی به منظور
تحكيم نظام در ايران نتيجه اش تداوم
جنايت است .اگر در انگلستان به خاطر
تراژدی دكتر ديويد كلی خواهان
استعفای اين وزير و
آ ن مقام دولتی يا نخست وزير
ميشوند برای آن است كه نظام حاكم
بر انگلستان عليرغم هر نقصانی كه
دارد، يك نظام مدنی و دمكراتيك
است. در آنجا حتی فراخواندن يك
شهروند به كميته تحقيق به خاطر
تماسی كه از نظر دولت اسرار
دولتی را افشاء ميكرد و علنی
كردن نام او ، چنان جنايت و
توهينی محسوب ميشود كه ملت را يك
پارچه خشمگين ميكند و خود ديويد
كلی سقوط نظام مورد علاقه اش به
اين سطح را تحمل نميكند و دست به خود
كشی ميزند. در ايران با نظامی
سرو كار داريم كه در آن ادعای حق
شهروندی”تخلف" محسوب ميشود و
صف به صف دستگاهها و رسانه های
دولتی مثل آقای محبيان با چشم
دريدگی و بی هيچ ملاحظه ای
از جنايتكاری مثل مرتضوی درست
در حين جنايت حمايت ميكنند وبی
محابا اعلام ميكنندجای او قرص و
محكم است و برای تداوم جنايات
او، بی او يا با او تدارك ديده
اند.
قاضی مرتضوی را بايد پايين
كشيد، هر چه زودتر بهتر. اما نبايد
به اصلاح طلبان اميد بست . آنها هرگز
از حدود معين پا فراترنخواهند
گذاشت و در محدوده آنها جنايتكاران
در ايمنی كامل بسر ميبرند. و نيز
نبايد به "ديپلماسی” دل بست ،
كه ديپلماسی محل مانور
دولتهای كانادا و ايران است
برای به هم آوردن سرو ته ماجرا.
آن راه حلی كه دانشجويان پس از
سركوب 18 تير بناگزيرو برای دفاع
از خود برگزيده بودند ، مقاومتها ،
تحصن ها، اعتصابات زنجيره ای راه
حل را به ما نشان ميدهد. راه حل بسيج
نيروهای مدنی است در داخل و
خارج ايران عليه اين نظام ضدمدنی.
ما به زهرا كاظمی بطور مضاعف
مديونيم. نه به خاطر آنكه او ورقه
هويت كانادايی داشت و خونش رنگين
تر از هزاران هزار قربانی اين
نظام و ميليونها ايرانی بود كه
هر روز توسط اين رژيم شكنجه ميشوند.
بلكه به خاطر آنكه او كنج امن را رها
كرد و از امتيازی كه داشت يعنی
پاسپورت كانادايی اش برای
شكستن فضای سانسور استفاده كردو
به ايران رفت تا ازوضع "متخلفين"
اين نظام يعنی اكثريت مردم به
جهان گزارش دهد و جان عزيز خود را بر
سر اين" تخلف " گذاشت. از اين رو
هم به خاطر خونی كه بيگناه ريخته
شد و هم به خاطر تصميمش در دفاع از
مردم ايران به او مديونيم. فشار بر
دولت كانادا و اتحاديه اروپا
برای تعقيب قاتلان او كمترين
كاری است كه برای ادای
اين دين و احترام به او ميتوانيم
انجام دهيم.
|