خوشوقت
مديركل مطبوعات خارجی وزارت
ارشاد اسلامی كه بدستور
مرتضوی مصاحبه كرده و خبر مرگ
زهرا كاظمی را آنگونه كه
مرتضوی ديكته كرده بود اعلام
داشت، سرانجام طی نامه ای
خطاب به رئيس مجلس، پرده از ملاقات
خود با قاضی مرتضوی و
ماجرای مصاحبه كذائی برداشت.
نامه خوشوقت نشان داد كه اعتراض
مرتضوی به نطق آرمين نيز سراپا
جعل وانكار و دروغ است. متن نامه
مديركل مطبوعات خارجی وزارت
ارشاد اسلامی به شرح زير است:
باسلام
با
عنايت به اين كه در شماره مورخ اول
مردادماه يكهزار و سيصدوهشتاد و
دوی آن روزنامه، متن كامل نامه
دادستان محترم عمومی و انقلاب
تهران خطاب به رئيس محترم مجلس
شورای اسلامی درج شده كه در
بخشی از آن، مطالبی درخصوص
اينجانب و مسأله درگذشت خانم زهرا
كاظمی به رشته تحرير درآمده است،
سپاسگزار خواهد شد طبق ماده 23 قانون
مطبوعات، نسبت به درج پاسخ پيوست
اقدام عاجل بهعمل آيد.
محمدحسين
خوشوقت
مديركل
مطبوعات و رسانههای خارجي
حضرت
حجتالاسلام والمسلمين جناب
آقای كروبي
رئيس
محترم مجلس شورای اسلامي
سلام
عليكم
احتراماً،
بازگشت به بند دوم نامه مورخ 31/4/82
ارسال شده از سوی دادستان محترم
عمومی و انقلاب تهران خطاب به
جنابعالی و اظهاراتی كه ايشان
در مورد اينجانب كردهاند،
سپاسگزار خواهد شد دستور فرماييد
جهت استحضار نمايندگان گرامی و
ملت گرانقدر ايران، اين پاسخ نيز در
جلسه علنی آينده مجلس، قرائت شود.
پيش
از آن كه سخن آغاز كنم، لازم ميدانم
برنكتهای تأكيد ورزم، اينجانب
به هيچ تشكل سياسی و حزبی
وابسته نيستم و خود را فقط و فقط به
ملت عزيز و نظام گرانسنگ جمهوری
اسلامی ايران متعلق ميدانم.
آرزويی جز عزت و سربلندی
اسلام راستين، ملت، نظام و رهبری
گرانقدر آن نيز ندارم.
بدينسبب،
در مورد ارتباط خود با آقای
مرتضوی درخصوص خبر درگذشت
مرحومه خانم زهرا كاظمی، طی
روزهای گذشته از مصاحبه با رسانهها
اجتناب نمودم تا به آشفتگی بيشتر
در عرصه كشمكشهای سياسی و
رسانهای كمك نكرده باشم. اما
اكنون، پس از انتشار رسمی
اظهارات دادستان محترم تهران، بر
خود فرض ميدانم واقعيت را در محضر
پروردگار عليم و بصير بيان كنم.
رجاءواثق
دارم كه اين اقدام، راهگشای
شناخت واقعبينانهتر و دقيقتر
مسائل و نيز اتخاذ تصميمات و تدابير
شايستهتر باشد.
1-
عصر روز شنبه مورخ 21/4/82 مسؤول دفتر
آقای مرتضوی با اينجانب تماس
گرفت و اظهارداشت كه ايشان خواهان
ملاقات هرچه سريعتر با من است.
بهرغم
آن كه ميبايست در جلسهای از
پيش تعيين شده به عنوان نماينده
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی،
شركت ميكردم، دعوت آقای
مرتضوی را اجابت نمودم و به
ديدارش رفتم.
قبل
از آن كه بازگو كنم آنچه را كه در
اين ملاقات گذشت، لازم است به
نخستين ديدار خود با آقای
مرتضوی در تاريخ چهارشنبه 4/4/82
اشاره نمايم، ديداری كه باز به
دعوت ايشان و در ارتباط با خانم
زهرا كاظمی صورت پذيرفت.
دفتر
آقای مرتضوی صبح روز چهارشنبه
4/4/82 تماسی را بين او و اينجانب
برقرار كرد كه در آن، دادستان تهران
خبر از دستگيری يك خبرنگار جاسوس
داد. آقای مرتضوی در اين تماس
تلفنی اظهارداشت كه اين
خبرنگار، پس از بازداشت به «جاسوسی
و اتصال به سرويس» اعتراف كرده است.
دادستان محترم تهران چنين ادامه
داد: «شما به يك جاسوس، معرفينامه
دادهايد تا كار كند. بنابراين بين
ساعت 10 تا 11 امروز همراه با يك ضامن
معتبر و پروندههايی كه اخيراً
در ارتباط با خبرنگاران انگليسی
و آمريكايی تشكيل دادهايد، به
دادستانی مراجعه نماييد.»
اينجانب،
سپس در ساعت 12 همان روز همراه با بيش
از بيست پرونده و در معيت رئيس
اداره خبرنگاران خارجی (نه به
عنوان ضامن بلكه برای آن كه
بتواند مرا در شناسايی خبرنگار
دستگير شده كمك كند و در صورت لزوم
اطلاعات جزييتری در ارتباط با
مراحل اعطای مجوز به او، در
اختيار بگذارد) در دفتر دادستان
تهران حضور يافتم.
آقای
مرتضوی از ابتدا تلاش ميكرد
نام فرد دستگير شده را بر زبان
نراند و از خلال سؤالهای
متعدد، مرا بيازمايد تا معلوم شد كه
من ميدانم به كدام «جاسوس» مجوز
فعاليت دادهام يا نه. به هر حال،
پس از چهار ساعت معطلی در دفتر و
اتاق ايشان، سرانجام مشخص شد كه فرد
دستگير شده، خانم زهرا كاظمی است.
آقای
مرتضوی، سپس با استناد به معرفينامهای
كه به امضای اينجانب به تاريخ
31/3/82 خطاب به نيروهای محترم
انتظامی، صادر و در آن درخواست
شده بود كه «طبق ضوابط و مقررات» با
خانم كاظمی برای تهيه عكس از
زندگی روزانه مردم عادی و
دانشجويان و دانشگاههای تهران
و نيز كوی دانشگاه، همكاری
كنند، اظهار داشت كه «شما متهم به
معاونت در جرم هستيد!» در پاسخ به او
گفتم كه «اين مجوز با توجه به كيفيت
مندرجات آن، دال بر معاونت در جرم
ادعا شده نيست. به علاوه، آيا اگر
كسی واقعاً جاسوس باشد
احتياجی به اين نوع مجوز دارد و
بدينسان آشكار در برابر چشم
مأموران از زندان اوين
عكسبرداری ميكند؟»
همچنين
به ايشان يادآور شدم كه رونوشت
معرفينامه مورد نظر برای پليس
امنيت عمومی تهران بزرگ و اداره
كل اتباع خارجه- ناجا ارسال شده است.
خلاصه
آن كه در نهايت، آقای مرتضوی
با بيان اين كه «قاضی پرونده ميخواست
حكم بازداشت شما را صادر كند اما من
مانع شدم» و افزودن اين مطلب كه «از
اعزام شما به اوين برای
بازجويی و يا تعيين وثيقه
خودداری ميكنم» از اينجانب
خواست به عنوان «متهم» فرمی را
پر كنم. او سپس با ايستادگی و
استماع استدلال اينجانب، خواست تا
به عنوان «مطلع» مطلبی بنويسم و
درخواست كنم تا مجوز مذكور، از خانم
زهرا كاظمی بازپس گرفته شود.
پس
از اتمام كار، آقای مرتضوی
ساير پروندهها را نيز نزد خود
نگاه داشت و تاكنون به رغم پيگيريهای
متعدد، آنها را بازپس نداده است.
حال
بازميگرديم به ملاقات مورخ 21/4/82
كه به درخواست آقای مرتضوی
انجام شد.
در
اين ديدار، آقای مرتضوی ابتدا
به اينجانب خبر داد كه خانم زهرا
كاظمی فوت كرده است. ضمن اظهار
تأسف، به ايشان گفتم: «خبرگزاری
جمهوری اسلامی طی درخواست
مصاحبهای، راجع به چهار موضوع
سؤال كرده و من به آنها پاسخ داده و
آماده ارسال متن مصاحبه برای
تأييد مسؤولان ذيربط بودم كه شما
مرا فراخوانديد.» اين متن، دقيقاً
همان است كه آقای مرتضوی به
نامه خود پيوست كرده است.
دادستان
محترم تهران، درخواست كرد تا متن را
ببيند. پس از مطالعه آن، به گونهای
شگفتيآور درخواست كرد تا آنچه او
ميگويد، بنويسم!
در
پاسخ به او گفتم كه اگر علاوه بر خبر
درگذشت، اطلاعات جديدی از خانم
كاظمی دارد، بگويد تا خود، آن
گونه كه صلاح ميدانم نگارش كنم.
ايشان،
موارد متعددی را از جمله «اظهار
كسالت مشاراليها نزد بازجويان
وزارت اطلاعات» و «فوت به علت سكته
مغزي» را مطرح كرد تا پس از تنظيم
متن مصاحبه از سوی اينجانب و
هماهنگی نهايی با وزير محترم
فرهنگ و ارشاد اسلامی، در اختيار
ايرنا قرار گيرد.
پيشنويس
مصاحبه، از سوی اينجانب آماده شد.
در اين پيشنويس، آنچه آقای
مرتضوی گفته بود، به نقل از خودش
بازگو كرده بودم. نقل قول بدين شكل،
مورد مخالفت آقای مرتضوی قرار
گرفت. در نهايت، با اصرار ايشان،
پذيرفتم كه نام دادستان حذف و به
جای آن از عبارتهايی چون «مراجع
قضايی ذيربط»، «طبق اطلاع» و «مراجع
قانوني»، استفاده شود.
نام
آقای مرتضوی به عنوان منبع
خبر را بدان جهت حذف كردم كه ايشان
اظهار نمود: اين روزها فشار بر
روی من زياد است، با ذكر نام من
در مصاحبه شما، فشار بيشتر ميشود.
در
مرحله بعد، اتفاق شگفتآور
ديگری افتاد، آقای مرتضوی
پيشنويس تنظيم شده از سوی
اينجانب را به مسؤول دفتر خود داد
تا بر سربرگ وزارت ارشاد-كه در
اختيار ايشان بود-تايپ شود!
اين
برگ، به ابتكار شخص آقای
مرتضوی و از طريق كپی كردن
سربرگی تهيه شد كه متعلق به
معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد
بود و متن مصاحبه نخستين اينجانب
روی آن تايپ گرديده بود.
در
اينجا، تأكيد ميكنم، بدون-آنكه
مرعوب آقای مرتضوی و شگردهايش
بوده باشم-صرفاً بدين دليل كه تصميم
نداشتم بر سر درگذشت اين خبرنگار
ايرانی (كه ميرفت تا به يك معضل
سياست خارجی ايران تبديل شود)،
بين من و او يا دو بخش از مجموعه
نظام كشمكشی رخ دهد، مناسبات
سازمانی را ناديده گرفتم و مانع
از تايپ پيشنويس و اقدام بعدی
دادستان نشدم، به ويژه آنكه، خبر
درگذشت خانم كاظمی از سوی
يكی دو رسانه خارجی، اعلام
شده و ايرنا بيصبرانه در انتظار
دريافت اظهارنظری از جانب اداره
كل مطبوعات و رسانههای
خارجی بود.
پس
از تايپ، متن مصاحبه را امضا كردم
تا برای ايرنا ارسال شود. پس از
امضا، اتفاق جالب و تأمل برانگيز
ديگری افتاد. خواستم خداحافظی
كنم و محل را پس از چهار ساعت ترك
گويم اما جناب دادستان با لبخند
مليحی خواستار آن شد كه تا زمان
مخابره متن مصاحبه از سوی
خبرگزاری جمهوری اسلامی،
اتاق ايشان را ترك ننمايم.
سپس
با جناب آقای ناصری مديرعامل
محترم سازمان خبرگزاری
جمهوری اسلامی تماس گرفتند و
از ايشان خواستند تا مصاحبه
اينجانب، «هرچه سريعتر و بدون كم و
كاست» مخابره شود.
پس
از آنكه متن مخابره شده، برای
آقای مرتضوی فاكس شد، ايشان
با رضامندی فراوانی كه در
چهرهشان هويدا بود اجازه فرمودند
تا اينجانب مرخص شوم!
اما
پيش از خداحافظی، باز برای
چندمين بار تقصير اينجانب را در «تخلف
و جرم» خانم زهرا كاظمی يادآور
شدند و اظهار داشتند كه «خدا نخواهد
اين مسأله، بغرنج شود زيرا در اين
صورت شما تحت تعقيب قرار خواهيد
گرفت!»
در
اينجا بود كه صراحتاً به ايشان پاسخ
دادم؛ شما هر اقدامی كه خواستيد
عليه من انجام دهيد. من نيز طبق
قانون از خود دفاع و به طرق
مقتضی اقدام خواهم كرد.
قبل
از آنكه ايشان را ترك گويم، سراغ
پروندههای اداره كل مطبوعات و
رسانههای خارجی را كه از
تاريخ 4/4/82 نزد ايشان بود، گرفتم.
آقای مرتضوی پاسخ دادند كه
پروندهها در دست بررسی است.
جناب
آقای كروبی، اضافه ميكنم كه
در روز يكشنبه 29/4/82 از سوی بازپرس
محترم شعبه 12 دادسرای ناحيه 7تهران،
نامهای برای اداره كل
مطبوعات و رسانههای خارجی
فرستاده شد كه در آن ارسال پروندههای
كامل دو تن از خبرنگاران خارجی
درخواست شده است.
بنابر
آنچه مشروحاً ذكر شد، اينجانب
اولاً هيچگاه از آقای
مرتضوی درخواست ملاقات نكردهام،
ثانياًَ هرگز نخواستهام پرونده
خانم كاظمی را مطالعه كنم (و آن
را مطالعه نكردهام)، ثالثاً
اساساً اصرار نكردم كه از امكانات
دادستانی برای تايپ متن
مصاحبه استفاده كنم، رابعاً به ياد
ندارم كه آقای مرتضوی در طول
حضورم در دادستانی، محل كار خود
را برای شركت در جلسهای، ترك
كرده باشند، خامساً هيچگونه
سخنی از اينكه به دليل تعطيلی
ارشاد، ميخواهم مطمئن شوم كه
خبرگزاری دخل و تصرفی در خبر
كرده يا نه، بر زبان نراندهام.
بدين
ترتيب، هر آنچه را كه ايشان در
موارد يادشده اظهار داشتهاند،
جداً تكذيب ميكنم، البته مطالب
ديگری نيز هست كه عندالاقتضا اما
نزد مراجع عاليرتبه ذيربط
بيان خواهم داشت.
در
پايان، بايدخاطرنشان سازم كه با
توجه به مراتب تقواو ديانت آقای
مرتضوی، اثبات آنچه گفته شد كار
سخت و دشواری نيست، اينجانب تصور
ميكنم اختلافاتی كه ميان
اظهارات اينجانب و آقای
مرتضوی ديده ميشود، برآمده از
سهو و اشتباه غيرعمد ايشان باشد.
از
درگاه لطف لايزال توفيق خود و
تمامی دستاندركاران را در جهت
خدمت خالصانه و خردمندانه به
اسلام، ملت و نظام گرانقدر
جمهوری اسلامی ايران،
خواستارم.
با
احترام مجدد
محمد
حسين خوشوقت
مديركل
مطبوعات و رسانههای خارجي
|