قاضی مرتضوی بی آبرو
بود، اكنون بی اعتبار هم شده است
و اين برای وی و حاميانش بدتر
از بركناری است.
در دو روز گذشته و بدنبال نطق
تاريخی محسن آرمين در مجلس،
بسياری از نمايندگان مجلس،
روزنامه نگاران، شخصيتهای
سياسی و فرهنگی به بيان گوشه
هايی از برخوردهای قاضی
مرتضوی پرداخته و ابعاد مختلف
تخلفات او را بيان داشته اند و بنظر
ميرسد اين امر در روزهای آينده
ادامه پيدا كند و حتی گسترش يابد.
در شرايطی كه وزارت
اطلاعات و شهرت بد و خوفناك آن به
گذشته پيوسته است، گردانندگان
دستگاه قضايی و سازمان اطلاعات
موازی با انتخاب جوانی از
چماقداران و لباس شخصی های
سابق و دادن قدرت و زندان و تفنگ و
امكان بازداشت و شكنجه افراد به او
می خواستند آن گذشته بدنام تر از
ساواك شاهنشاهی را در پشت نام
مرتضوی و دادستانی تهران زنده
كنند. مرتضوی قرار بود نقش علی
فلاحيان و سعيد امامی دوران "سازندگی”
را يكجا برای طرفداران اصلاحات
بازی كند.
آيت الله موسوی خوئينی
زمانی كه مديرمسئول روزنامه
سلام بود، پس از آنكه توسط وزارت
اطلاعات وقت احضار شد، در مصاحبه
ای كه در سلام چاپ شد گفت:
" اينان می خواهند
كاری كنند كه هر جا اسم اطلاعات
آمد همه به وحشت بيفتند و ماستها را
كيسه كنند."
گردانندگان دستگاه اطلاعات
موازی می خواستند اين نقش را
به قاضی مرتضوی واگذار كنند.
اهميت سخنان محسن آرمين در فرو
ريختن اين ديوار وحشتی بود كه
می كوشند دوباره بالا ببرند.
امروز هم مرتضوی و هم
حاميان او و هم مردم فهميدند كه وضع
قاضی مرتضوی در پشت ظاهر
مقتدر، تا چه اندازه متزلزل است و
رخداد يك مرگ يا يك حادثه حساب نشده
به چه سادگی می تواند سرنوشت
او را به سرنوشت سعيد امامی
پيوند بزند و طرح های كودتائی
را رسوا سازد.
اكنون حاميان مرتضوی
دربرابر اين ديوار شكسته و فرو
ريخته دو راه بيشتر پيش رو ندارند:
1- يا مجددا چنگ و دندان نشان
دهند و با بازداشت و زندان بخواهند
راه شكست خورده خود را ادامه دهند و
اقتدار ناممكن گورستانی را حاكم
كنند،
2-
يا بايستند و بی اعتباری
قاضی مرتضوی را كه بدتر از
بركناری اوست مشاهده كنند.
هر دو راه در واقع بن بست است.
راه چنگ و دندان كه طی شده و
بيفايده بودن آن اثبات شده است. نه
فقط كسی از ميدان بدر نشده بلكه
هر روز نيروهای بيشتری وارد
ميدان ميشوند. اگر جز اين بود امروز
بعد از اين همه چنگ و دندان و زندان
و بازداشت 4 هزار زندانی بر
روی دست آنان نبود و مجبور
نبودند هر روز عده ای را با لباس
شخصی در خيابانها بربايند و با
اسپری بيهوش كننده به
زندانهای نامعلوم ببرند. اينكه
افراد را بجای آنكه احضار و
بازداشت كنند در خيابانها توسط
لباس شخصی ها ميربايند چه چيز را
نشان ميدهد جز فروپاشی اقتدار
قوه قضاييه و آنكه خود گردانندگان
دستگاه قضايی می دانند مردم
از قوه قضاييه و بازداشت و زندان آن
نمی ترسند، بنابراين بايد آنان
را ربود تا بتوان اقتداری خارج
از اقتدار فرو پاشيده قوه قضاييه
نشان داد و يا تهديد به مرگ كرد.
به همه كسانی كه از اين
طريق ربوده می شوند نيز دقيقا
همين سخن را می
گويند كه تصور نكنيد كه اينجا در
بازداشت قوه قضاييه هستيد و وكيل
مدافع و نماينده مجلس و خانواده
ای هست كه از شما دفاع كند.
يعنی خود به زبان بی زبانی
اعتراف می كنند كه اين همه حكم
احضار و بازداشت و زندان فقط موجب
شده كه اقتدار دستگاه قضايی در
نزد مردم پوشالی شده و فرو بپاشد.
اينان نميدانند كه هر چيز
وقتی از مرزی عبور كرد به ضد
خود تبديل می شود. چنگ و دندان
نشان دادن به مردم تا زمان قرار
داشتن آن در حد معينی می تواند
ترس و وحشت و تسليم ايجاد كند،
بكارگيری آن وقتی از اين مرز
عبور كرد نه فقط عامل وحشت و تسليم
نيست، بلكه به عامل ريختن وحشت و
گسترش مقابله و مقاومت تبديل می
شود و اين حادثه ای است كه اكنون
اتفاق افتاده است.
قاضی مرتضوی در ذهن
مردم بی اعتبار و بركنار شده،
نگاه داشتن او بر سر مقام خود هيچ
چيز را تغيير نمی دهد جز آنكه اين
بی اعتباری را به تمام اقتدار
فروپاشيده دستگاه قضايی سرايت
دهد.
|