جامعه و كشور ما در نقطه ای
قرار گرفته است كه از يكسو بدون جمع
كردن همه مردم و همه نيروهای
طرفدار اصلاحات پيشبرد جنبش و تحقق
خواسته های مردم ممكن نيست و از
سوی ديگر جمع كردن اين نيرو با يك
مانع عمده، يعنی مانع
ايدئولوژيك و مرز مصنوعی خودی
و غيرخودی و درون و بيرون نظام
برپايه وفاداری به رهبر مواجه
است. اين مانع را بايد بدرستی
شناخت و از سر راه برداشت.
تعيين خودی و غيرخودی
نه براساس وفاداری به اصلاحات
بلكه براساس وفادرای به رهبر از
آنجا بوجود آمد كه جنبش و اصلاحات
در چارچوب نظام برآمده از انقلاب
شكل گرفت، در نتيجه نيروهای آن،
خود را وارث انقلاب می دانستند،
هر چند از آن قرائتی متفاوت از
قرائت بخش انتصابی حاكميت ارائه
می دادند.
اختلاف ايدئولوژيك ميان اين
دو بخش با آنكه بسيار عميق و حتی
آشتی ناپذير بود، اما بدليل قرار
داشتن هر دو در چارچوب يك نظام از
يكسو و تناسب شكننده قوايی كه
وجود داشت از سوی ديگر، تا آن حد
شفاف نبود كه مرزبندی نيروهای
سياسی را براساس حمايت و
وفاداری آنان به اصلاحات شكل دهد.
در اين شرايط مخالفان اصلاحات
توانستند معيار خود از مرزبندی
نيروهای سياسی را براساس
وفاداری يا عدم وفاداری به
رهبر جمهوری اسلامی تحميل
كنند و انديشه خودی و غيرخودی
را بر مبنای آن سازمان دهند.
يعنی فرض بر اين بود كه دو بخش
حاكميت يك نيروی مجموعا خودی
را دربرابر غيرخودی ها يعنی
نيروهای بيرون از حكومت تشكيل
می دهند.
اين تقسيم بندی و
معيارهای اوليه خودی و
غيرخودی در گذر زمان و حوادث و
رويدادها بتدريج رنگ باخت ولی
طرفداران اصلاحات و محمد خاتمی
نتوانستند معيار نوينی را
برای مرزبندی نيروهای
سياسی ارائه دهند.
اكنون و با حوادث روزهای
اخير، ديگر آشكار شده است كه
اصلاحات بايد خود را از زير باز
سنگين معيارهای تحميلی
مخالفان اصلاحات بيرون بكشد،
معياری نوين را تعريف كند و
مرزهای درونی اش را براساس
حمايت از رای مردم قرار دهد و
تفكيك كند و دوری و نزديكی
نيروها به خود را براين اساس تعيين
كند.
بيانيه هايی كه پيشگامان و
معتقدان به اصلاحات در روزهای
اخير در دفاع از مطالبات و خواست
های مشخص مردم ارائه می دهند
در واقع بهترين شيوه برای تعيين
اين مرزهاست. نه فقط بايد بدينسان
مطالبات مردم و خواستهای مشخص
طرفداران اصلاحات را تدوين كرد،
بلكه ميتوان از همه گروهها، احزاب،
شخصيت ها و نيروهای سياسی
دعوت كرد تا از چنين بيانيه ها و
خواست هايی پشتيبانی كنند تا
تكليف خودی و غيرخودی در آنجا
معلوم شود. بدينگونه می توان مرز
ساختگی خودی و غيرخودی
امروز را به هم ريخت و مرز و معيار
نوينی بنام اصلاحات و بسود مردم
را بازتعريف كرد. بدون چنين
اقدامی و بدون تعيين مرزهای
مشخص و دقيق ميان
اصلاحات و
ضداصلاحات پيشروی جنبش و
ايجاد يك وحدت ملی عليه مخالفان
آن ممكن نخواهد بود.
|