اخبار

پيك

                       

 

پس از خاتمی، اگر كنار برود

    داريوش سجادي

 

حماسه ملی دوم خرداد بعد از پشت سر گذاشتن شش سال پر فراز و نشيب متدرجاً در حال نزديك شدن به مرزهای مرثيه ملی است!

علی رغم كارشكنی مستمر جناح محافظه كار طی شش سال گذشته در مسير جنبش اصلاح طلب ايران ، اخيراً حجم و شدت تعديات ايشان عليه اصلاح طلبان از افزايش چشمگيری برخوردار شده است.

تجری بی پرواتر لباس شخصی ها در حمله به جوانان و دانشجويان، افزايش بازداشت روزنامه نگاران و دانشجويان، هجمه سنگين سياسی و قضائی و مطبوعاتی به نمايندگان اصلاح طلب مجلس در سه ماه نخست سال جاری مؤيداتی از بازگشت و تقويت روحيه مخالفان اصلاحات در برخورد با اصلاح طلبان است.

اوج تراژدی آنجاست كه همزمان با هجوم سنگين محافظه كارها به كليت اصلاح طلبان، لايه هائی از بدنه اصلاح طلبان نيز خاتمی را در كانون انتقادهای تند و گزنده خود قرار داده و تلويحاً و تصريحاً با نامه هائی سرگشاده استعفای وی را از مسند رياست جمهوری مطالبه می كنند!

بخش كميك اين تراژدی آنجاست كه قبل از تصدی مسئوليت خاتمی در مسند رياست جمهوری، مرتضی نبوی مدير مسئول روزنامه دست راستی رسالت در ايام رقابتهای انتخابات رياست جمهوری سال 76 طی سرمقاله ای در روزنامه تحت امر خود با عنوان « دو استعفا و يك قهر» در توجيه علت مخالفت خود و جناح متبوعش! با رياست جمهوری خاتمی، وی را متهم به كم ظرفيتی و تحمل در كشيدن بار سنگين رياست جمهوری می كرد و با اشاره به دو استعفای خاتمی از مسند مدير مسئولی روزنامه كيهان و وزارت ارشاد تضمينی نمی ديد كه وی اينبار نيز از زير بار سنگين رياست جمهوری با استعفا شانه خالی نكند. اينك بعد از گذشت 6 سال پر مشغله و بحران از دوران رياست جمهوری خاتمی حال اين بخش هائی موثر از اصلاح طلبان هستند كه متقاضی استعفای خاتمی شده و می شوند!

اينك اين پرسش بشكلی برجسته خود را بر تحليل گران مسائل ايران تحميل می كند كه بر اساس كدام اتفاق ناگوار و يائسه كننده! حاميان پيشين رئيس جمهور در كمتر از سه الی چهار ماه تغيير موضع داده و خواستار استعفای خاتمی شده اند؟

طبعاً نمی توان اين تغيير موضع ناگهانی را به احتساب خواب نما شدن يك شبه آن بخش از اصلاح طلبان متقاضی استعفای خاتمی دانست كه نائل به كشف ناتوانی خاتمی و دولتش در تحقق اهداف جنبش اصلاح طلبی در دو سال باقيمانده دوران رياست جمهوريش گذاشت.

فهم سرخوردگی امروز اين بخش اصلاح طلبان از خاتمی را بايد در تبعات انتخابات نهم اسفند شوراها طی سال گذشته جستجو كرد.

هزيمت جبهه اصلاحات در انتخابات نهم اسفند هر چند بمعنای پيروزی محافظه كاران در انتخابات مزبور نبود اما نتايج آن انتخابات از سوئی موجبات ضعف روحيه و اعتماد بنفس رهبران جنبش در تداوم مسير اصلاحات را فراهم كرد و از سوی ديگر جناح محافظه كار را با به يقين رسيدن از تهی شدن انبان اصلاح طلبان از رای مردم و تضعيف پايگاه مردمی اصلاح طلبان به تقويت روحيه واعتماد بنفس و بازسازی استحكامات سياسی خود بمنظور سركوب سنگين و بدون پروا و همه جانبه اصلاح طلبان رساند.

اصلاح طلبان كه طی 6 سال گذشته سهمشان از قدرت عمدتاً مستظهر به برخورداری از حمايت حداكثری مردم بود و با اتكای به همين عقبه مردمی توان روياروئی مقتدرانه با مخالفنشان را داشتند، ناگهان در نهم اسفند عقبه خود را از دست رفته ديدند.

ديوار شكست ناپذير «ماژينوي» اصلاح طلبان بدون شليك گلوله ای از مفر «بنلوكسِ» منفعل كردن مردم در نهم اسفند فرو ريخت.

محافظه كاران كه طی 6 سال گذشته با وقوف بر تكيه گاه قدرتمند مردمی اصلاح طلبان می كوشيدند در روند كارشكنی خود در مسير جنبش اصلاح طلبی حفظ ظاهر كرده و با رعايت عقبه مردمی خاتمی و ديگر متحدين وی حداقل های قانونی مبارزات سياسی را رعايت كنند بعد از اتنخابات نهم اسفند و اطمينان شان از افول حمايت مردمی اصلاح طلبان ديگر چندان خود را معطل رعايت ظاهری و تصنعی قوانين در برخورد با رقيب نكرده و هجومی سنگين و نامتعارف را به جبهه اصلاحات آغاز كرده اند!

چريك پير سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی بدرستی اخيراً طی مصاحبه اش با ايسنا گفت:

«مردم هزينه مشاركت نكردن در انتخابات شوراها را حالا حالاها بايد بپردازند و خواهند ديد چه وضعی برای آنان ايجاد خواهد شد»

هر چند بررسی انگيزه های عدم مشاركت مردم در انتخابات نهم اسفند در جای خود قابل ارزيابی آسيب شناسانه است اما در حال حاضر بررسی تبعات آن انتخابات كم فروغ از فوريت و اولويت مهم تری برخوردار است.

شايد بتوان يكی از مهم ترين دلائل مشاركت رقيق شهروندان در انتخابات شوراها را قبل از تبعات طبيعی شرارتها و دسائس مخالفان اصلاحات، سرخوردگی مردم از عدم تطابق دستور جلسه نوشته شده رهبران حكومتی اصلاحات با مطالبات واقعی مردم دانست!

رهبران اصلاحات طی شش سال گذشته در حالی در كريدورهای سياسی حكومت بدنبال تحقق مطالبات سياسی خود بودند كه در بدنه جامعه جنس مطالبات مردم قبل از مطالبات سياسی، ناظر بر مضايقه های اجتماعی بود.

اما صرف نظر از دلائل شكست تلخ و هشدار دهنده اصلاح طلبان در انتخابات نهم اسفند، پيامدهای تلخ تر آن هشدار دهنده تر است!

مهم ترين پيآمد شكست اصلاح طلبان در انتخابات نهم اسفند ايجاد نوعی سردرگمی و سرگيجه سياسی نزد اكثريت رهبران و حاملان جنبش اصلاحات است.

بالا گرفتن سنت نامه نويسی به خاتمی و اصرار به وی جهت استعفا توسط متحدين پيشين اش بعد از تهاجمات سنگين محافظه كاران به دانشجويان و مطبوعات در روزهای اخير، برجسته ترين نمونه از سرگيجه  سياسی متحدين پيشين خاتمی است كه در بطن خود مبين ضعف بنيه و فهم سياسی ايشان و عدم ورزيدگی برای حضور در آوردگاه های سياسی است.

اين بخش از اصلاح طلبان در قياسی مع الفارق از تعبير مرحوم مدرس در توصيف شخصيت مستوفی الممالك بمثابه «شمشير های مرصعی اند كه تنها به درد مراسم بزم و سلام می خورند»! و تا زمانی كه جنبش اصلاحات در بطن حمايتهای مردمی يكه تازی می كرد ايشان نيز سوار بر امواج اصلاحات بخشی از بار و مسئوليت را به دوش می كشيدند.

بعد از انتخابات نهم اسفند كه هزينه مبارزه سياسی اصلاح طلبان با محافظه كاران در خلاء حضور مردم افزايش تصاعدی پيدا كرد و اينك «مملكت محتاج شمشيرهائی برنده و فولادين» شد، ناآشنايان با مبارزه سياسی در موقعيت بحرانی دچار پاركينسون سياسی شده و برای توجيه ناتوانی خود از فهم و ادامه بازی، ناخدای كشتی را نيز دعوت به استعفا و كنار كشيدن می كنند.

همين سرگيجگی و تلون مزاج را به تناسب و تنوع در بخش هائی از بدنه دانشجوئی كشور می توان رصد كرد.

تظلم نامه دفتر تحكيم وحدت به دبير كل سازمان ملل متحد و استمداد از ايشان جهت بسامان رساندن وضعيت نابسامان كشور را هر چند با تسامح ميتوان به حساب زود رنجی و ضريب بالای حساس بودن نسل جوان گذاشت، ليكن واكنش های بعدی ايشان نيز مُبين همان سرگيجگی مبتلابه ديگر رهبران جنبش اصلاحات است.

طبعاً دانشجويان بايد به لوازم عمل سياسی خود پايبند باشند و بپذيرند زمانی كه داد خواهی خود از اين بيداد را نزد يك مرجع خارجی می برند با رساترين كلام به تماميت حكومت خود اعلام می كنند كه ديگر هيچكدام از نهاد های حكومت اعم از رئيس جمهور و دولت و مجلس و نمايندگان مجلس و ديگر نهادها نزد ايشان فاقد كمترين مشروعيت و اعتبار نيست و قاعده بازی سياسی خود را از دايره درون كشوری به برون كشوری منتقل كرده و واگذار كردن سهم و نقش خود در درون جبهه اصلاحات را اعلام می كنند، اما همين دانشجويان هنوز چند روزی از ارسال نامه شان به دبير كل سازمان ملل نگذشته كه خويشتنداری خود را از دست داده و با ارسال بيانيه هائی جديد مجدداً رئيس جمهور خاتمی را مخاطب قرار داده و از ايشان مطالبه استعفا می كنند.

طبعاً در موقعيتی كه سرشناسان سياسی ايران نيز در فضای فعلی ايران دچار سرگيجگی و مواضع نامتعارفند، مواضع ضد و نقيض دانشجويان را نيز بايد به احتساب ناپختگی سياسی ايشان قرار داد و بر همين قياس نميتوان از ايشان خرده گرفت.

هر چند دانشجويان طی شش سال گذشته مشقتهای زيادی را تحمل كرده اند اما امروز قاصر از فهم اين مطلبند كه اين آتش از كجا در خرمن شان افتاد؟

اما در اين ميان اگر جای گله ای باشد قطعاً متوجه آن بخش از نمايندگان فراكسيون دانشجوئی مجلس ايران است كه در خلال ناآرامی های دانشجوئی اخير تهران سعی كردند با خطابه های شورانگيز بر موج اقبال دانشجويان معترض سوار شده و اعجاب آورانه مدعی شوند دغدغه دانشجويان در اغتشاشات اخير ناشی از عدم تصويب لايحه لغو نظارت استصوابی و تبيين اختيارات رياست جمهوری است.

اين در حاليست كه سه ماه پيشتر از اغتشاشات دانشجوئی اخير همين دانشجويان در كنار ديگر شهروندان ايران كمترين تمايلی جهت شركت در انتخابات بدون نظارت استصوابی شورا ها را از خود نشان ندادند!

طبعاً مواضع امروز نمايندگان مجلس را نيز ميتوان به احتساب به هم خوردن تعادل سياسی بخشهائی از رهبران جنبش اصلاحات در سنگر پارلمان بعد از شكست نهم اسفند قرار داد.

تحقيقاً تا زمانی كه خاتمی در كانون حمايتهای ميليونی مردم بود محافظه كاران ولو به صورت ظاهر هم كه شده حرمت وی را نگاه داشته و می كوشيدند ايذاهای سياسی خود عليه اصلاح طلبان را چهره ای قانونی دهند اما از بعد از انتخابات نهم اسفند كه توفيق خود در تنها كردن خاتمی از عقبه مردمی و متفرق كردن متحدين وی را ملاحظه كردند تعارفات قانونی را كنار گذاشته و تهاجم سنگين خود به تماميت اصلاح طلبان را آغاز كرده و با تكيه بر تفرق عارض شده بر جنبش اصلاحات هر كدام از زير مجموعه های اصلاح طلبان را به تنهائی در گوشه ای در تنگنا قرار داده و ايشان را در معرض تهاجم خود گرفته اند.

دانشجوی منعزل شده از جنبش را با طيب خاطر در دانشگاه می زنند.

روزنامه نگاران منفصل از جامعه را به محبس می اندازند.

نمايندگان اصلاح طلب مجلس را بدون پروا زير ضربات سياسی و فيزيكی خود می گيرند و تماميت اصلاح طلبان نيز همچون رمه ای رها شده و بی پناه انگشت تحيّر بر دهان گرفته اند.

بازتاب اوليه انعزال جنبش دانشجوئی از روند اصلاحات در ايران را اكنون به وضوح می توان در روند آدرناليزه شدن فعاليتهای سياسی جوانان دانشجو ملاحظه كرد كه در صورت عدم كنترل اين روند بايد چشم انتظار كنش های احساساتی و نسنجيده جوانان در كنار واكنشهای خشن و نامعقول محافظه كاران بود.

ماهيت حاكم بر اين روند نزد جوانان تن زدن به كنش هائی هيجان آميز و خطر ساز است كه با ترشح نامتعارف آدرنالين، ترس توأم با لذتی شيرين و شجاعت بخش را در روحيه جوانان پمپ می كند.

جوانی كه طی سنوات قبل نتوانسته با مشی دمكراتيك، قانونی و اصلاح طلبانه مطالبات خود را كسب نمايد و همواره شخصيت حقيقی ، فردی و اجتماعی اش مورد تحقير و توهين قرار گرفته، اكنون با فرو رفتن در خلسه شيرين قهرمان بينی ناشی از تحركات خطر ساز و هيجان آميزه آدرنالين ريز در جريان گردش خونش احساس تشفی خاطر از توفيق خود در اثبات و تحميل موجوديت و عينيت فردی و اجتماعی سركوب شده اش به تماميت سيستم سياسی می نمايد.

همزمانی تقريبی تخت قاپو شدن شهروندان صاحب رای در انتخابات نهم اسفند با لشگر كشی ارتش ايالات متحده آمريكا به عراق و پيروزی سريع و كم هزينه واشنگتن بر حكومت ديكتاتوری صدام نيز در بطن خود اين استعداد را داشت تا در ضمير ناخودآگاه و بعضاً خودآگاه! بخش هائی از بدنه شهروندان ايرانی استراتژي! توسل به «مهدويت واشنگتني»! را القاء نمايد.

ماحصل اين توسل نيز تعميق دهنده به انفعال مردم و انزوای بيشتر اصلاح طلبان شد.

همزمان با دغدغه ها و مشكلات واقعی و نفس گير جامعه سياسی ايران كيلومترها دورتر از ايران و در قلب شهر لوس آنجلس جمعی از بقايای سلطنت منقرض شده پهلوی نيز عزم انقلاب كردند.

نامه نگاريهای اخيرمنسوبين به جبهه اصلاحات خطاب به رئيس جمهور و سخنرانيهای شورانگيز برخی از رجال سياسی اصلاح طلب را تنها ميتوان در اين چارچوب ارزيابی كرد كه دمكراسی مدل ايرانی قبل از آنكه از فوائد دمكراسی بهره ببرد، اسير آفات آن شده!

(چند پاراگراف از اين مقاله، كه اصل آن در سايت خبری اميركبير منتشر شده، با هدف تلخيص و اجتناب از انتشار برخی برداشت های غير عمومی، حذف شده است)

 
 
                   بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی