با
تغيير وضع سيستم قضايی و فعاليت
دادسرا، پروندههايی
كه در شعب 1408 و 1410 و 1413 عمدتا در
رابطه با مطبوعاتيها مفتوح
بود، پس از
دادستان شدن قاضی مرتضوی به
شخص جديدی ارجاع شد (شعبه 1083) كه
ظاهرا با امور
مطبوعاتی و فضای آن آشنايی
چندانی ندارد.
ظاهرا
به عمد يا به خاطر بيتجربگی، در
هفته گذشته آنطور كه اطلاع داريم،
حداقل 4 مديرمسوول به زندان
فرستاده شدند.
عضو
هيات نظارت بر مطبوعات تصريح كرد:
به دليل بيتجربگی يا
استفاده نكردن از تجربه ديگران،
هزينه سنگينی بر پرونده حقوق بشر
ايران و مصالح
بينالمللی تحميل ميشود،
البته تشكر ميكنم كه فرصتی برايم فراهم
آمد
تا در شرايطی كه مباحث مهمی
راجع به زندان اوين مورد بحث است،
با حضور
در
آنجا به بخشی از آنها دسترسی
پيدا كنم.
سحرخيز
در بخش ديگری از گزارش خود گفت:
پس
از اينكه مرا با دستبند و پياده در
خيابان گرداندند به كلانتری 113
بازار بردند و پس از چهار، پنج ساعت
با دستبند به اوين منتقل كردند.
هنوز
دراوين كسانی هستند كه با روشهای
گذشته، فكر و زندگی ميكنند،
به عنوان مثال وقتی مرا به
اندرزگاه شماره 8 فرستادند، به
فاصله 10- 20 متری آن اندرزگاه
شماره 7 بود كه زيدآبادی و
گنجی آنجا نگهداری ميشوند.
وقتی خواستار ملاقات با آنها
شدم، فردی كه دركنار در بود گفت:
«ميخواهيم
شما را به انفرادی بفرستيم»، «ميخواهيم
شما را دستبند بزنيم» و «ما اينجا
كارهايی انجام ميدهيم كه
سعيد اماميها هم عبرت بگيرند.».
سحرخيز
همچنين از قول مسئولين اداری
اوين كه از وی در خصوص زهرا
كاظمی سوال كرده بود، گفت:
كاظمی را به محوطه اوين آورده
بودند، ايشان حالشان خوب بود و در
محوطه شروع به دويدن كرد. چهار، پنج
نفر هم دنبالش كردند و ايشان را
گرفتند و بردند. كاظمی از داخل
محوطه عكس گرفته بود و در همين بين
با او برخورد كرده بودند.
نماينده
مديران مسؤول در هيئت نظارت همچنين
از حضور تيم سعيد عسگر و خود وی
در قسمت اندرزگاه خبر داد و گفت:
تعدادی
از آنها در آنجا نگهداری ميشوند
ولی من از اينكه فايل
كامپيوتری داشته باشند و حتی
در ثبت آماری محل هم نام آنها را
وارد كرده باشند، بی اطلاعم.
فردی
كه فكر نميكرد من جزء زندانيان
اوين باشم و ظاهراً از همكاران
آقای سعيدعسگر بود يا حداقل در
حمله به خوابگاه طرشت با او
همكاری داشت، خود را جزء بسيج
غرب تهران ميخواند. او گفت كه من
شب قبل از حمله به طرشت در محل دخمه
بودم و برنامهريزی كرديم. او
ميگفت كه دخمه هنوز فعال است و
اتفاقاً يكی از كارهايی كه
باعث شده در مرتبه اول دستگيرياش
آزاد شود، آشنايی با يك فرد مطلع
از مسايل قضايی با وی بود، كه
يكبار در مراسم نوحه در كنار او
نشسته بود.
ايشان
نقل ميكرد كه در حمله به خوابگاه
طرشت ما دو گروه بوديم كه عدهای
به قمه مسلح بودند و گروهی باتوم
و اسپری داشتند. من باتوم و
اسپری داشتم و خود شاهد بودم كه
شخص سعيد عسگر چهار ضربه به فرق يك
نفر زد و يا علی گفت.
سحرخيز
از قول اين فرد افزود: مأمورين ما را
محاصره و دستگير كردند و آقای
عسگر از روی نردهها پريد و
فرار كرد ولی چون آنجا ديده شده
بود و ديگران هم اعتراف كرده بودند،
بعداً او را دستگير كردند.
وی
در خصوص دانشجويان گفت: دو گروه از
دانشجويان را شاهد بودم كه گروهی
ميگفتند وزارت اطلاعات آنها را
دستگير كرده است و اين افراد برخورد
مأمورين را خوب عنوان ميكردند
اما گروه ديگری بودند كه توسط
كسان ديگری دستگير شده بودند و
مواردی از برخی مسايل ( شكنجه
و ضرب و شتم-
پيك) را بر روی آنها ديدم.
وی
افزود: بعضی از دانشجويان بر
اساس استرس يا بيماری كه از قبل
داشتند، وضعيت مناسبی از نظر
روحی و روانی و جسمی
نداشتند و فقط در يك فاصله دو
ساعته، شاهد بودم كه دو نفر را از
اندرزگاه شماره 8 برای مسايل
درمانی منتقل كردند.
يكی از آنها جوان 22 سالهای
بود كه از ناراحتی قلب به خود ميپيچيد
و فرد ديگری دچار تشنج شده بود كه
مسوولين مربوط پيگيريهايی در
اين زمينه انجام دادند.
وی شرايط تعداد زيادی از
بازداشت شدگان را به دليل طولانی
بودن زمان نگهداری در زندان
نامناسب دانست و گفت: تيمی كه
آقای خاتمی يا انجمن دفاع از
آزادی مطبوعات و گروههای
مستقل تعيين كردهاند اگر
بتوانند با كارمندان زندان صحبت
كنند ميتوانند نكات مهمی در
اين زمينه به دست آورند.
|