هنر و انديشه

پيك

                         

 

در رويای فردا

آن شب

شقايق ها

در دشتي

بی نسيم

در رويای فردا

به زيبايی هر چه تمامتر

آرام خفته بودند

مهتاب

ستارگان پر شورش را

به تماشای دشت كوچك

شقايق ها

دعوت می كرد

!!!

به نا گه!!!

برق چشمان

كفتارهای نا نجيب

در كوچه پس كوچه های  عشق

تماشاگران آسمانی را

لرزاند!

سكوت پر كشيدو

فرياد پرپر شدن شقايق ها

بگوش

حرمله در غوغا كردن شب

به آرامشی به وسعت خيال

طلب بهشت می كرد!

و چه ارزان

هديه می داد!

جان گوهری را

به نام با نويي

پاك

 
 
                     بازگشت به صفحه اول
 

Internet
Explorer 5

 
 

ی