اعضای
شورای مركزی انجمن اسلامی
دانشجويان دانشگاه تهران و علوم
پزشكی تهران در آستانه 18 تير و
سالروز تعطيلی روزنامه سلام با
آيتالله موسوی خوئينی ديدار
كردند.
در
اين ديدار، آيتالله موسوی
خوئينی با يادآوری تعطيلی
روزنامه سلام ياد و خاطره عباس
عبدی روزنامهنگار را گرامی
داشت و گفت: به آقای
عبدی ظلم شد و خداوند اين ظلم
را از سر وی بردارد. او مقيد به
قوانين كشور بود و جرمش
اين بود كه حرف و قلمش به مذاق
قدرتمندان كشور خوش نميآمد.
وی
با اشاره به تاريخ ايران گفت:
اساساً ايران از زمان قاجاريه با
مشكل آزادی بيان و قلم مواجه
بوده است. از زمانی كه مرحوم
سيدجمالالدين اسدآبادی در
مقابل سلاطين قاجاريه ايستاد، بعد
در زمان مشروطه، نهضت صنعت نفت و
نهضت خرداد 42 و تا پيروزی اين
نهضت در سال پنجاه و هفت با اين مشكل
در مقاطع مختلف مواجه بوديم. ايشان
با بيان اينكه وضعيت ما با قبل از
انقلاب قابل قياس نيست افزود:
ولی در مقايسه با دنيا و شأن و
جايگاه كشور و سابقه فرهنگی عقب
ماندهايم.
وی
با طرح اين سؤال كه مشكل عقبماندگی
ما از كجا ناشی ميشود؟ افزود:
در تحليل شرايط نبايد راه افراط و
تفريط را طی كنيم. از سويی
نبايد فكر كنيم حاكمان ما معصومند و
هيچ خطايی نميكنند و از سوی
ديگر نبايد فكر كنيم حاكمان يكسره
به خطا ميروند. مشكل در فرهنگ
سياسی-اجتماعی ما ميباشد،
بهترين افراد هم كه بيايند ميل به
استبداد پيدا ميكنند. بسياری
از كسانی كه امروز در رأس حكومت
هستند مانند آنان از جهت سلامت نفس
شايد كم پيدا بشود ولی همين عده
در چنين جامعهای ميل به
استبداد پيدا ميكنند. مشكلی كه
ما در جامعه داريم اين است كه ميخواهيم
حتماً يك نفر در رأس قرار بگيرد و
هنگامی كه او را به قدرت ميرسانيم
با تعريفها و تمجيدها و گزافهگوييها
او را خراب ميكنيم، پس مشكل از
ناحيه خود ماست.
حضرت
امام بارها مطبوعات را خواستند و به
آنها گفتند: چرا هر روز عكس و حرف
مرا در صفحه اول ميزنيد؟ چرا صدا و
سيما در اولين خبر هر روز از صحبتهای
من استفاده ميكند؟ بايد مطبوعات
به سراغ آن كشاورز زحمتكش كه
خدمتی كرده بروند. در پی اين
توبيخ و توصيه مطبوعات و رسانهها
شايد دو، سه هفته رعايت ميكردند
اما باز به همان روش قبلی برميگشتند.
اين نشان از آن فرهنگ غلط در جامعه
ما دارد. ما جامعهای
استبدادزده و شاهزده هستيم و قرنها
مردم ايران با نظامهای
استبدادی زندگی كردهاند و
در فرهنگ سياسی-اجتماعی ما و
در ذهن و روح ما هنوز رسوبات
استبدادپروری وجود دارد و تا اين
رسوبات به طور كامل پاك نشود ما
همچنان با مشكل آزاديستيزی از
طرف بعضی از صاحبان قدرت دست به
گريبان هستيم.
وی
افزود: مشكل ديگر اين است كه بعضی
از كسانی كه در رأس
حكومت قرار ميگيرند تصور ميكنند
كه هيچ كس نبايد حركتی كند و هيچ
كس نبايد نفس بكشد تا آنان بتوانند
مملكت را خوب اداره كنند و اگر همه
مطيع باشند و تكصدايی حاكم
باشد آنگاه ميتوان كشور را اداره
كرد.
وی
ادامه داد ما تجربه رژيم گذشته را
ديدهايم كه با اين روش موفق نشدهاند
و نتوانستند كشور را به گونهای
اداره كنند كه مردم را راضی كنند
و سرانجام مردم تنها راه را در اين
ديدند كه بر ضد آنان قيام كنند و
آنان را كنار بزنند ولی گويا نميخواهيم
از اين تجربهها استفاده كنيم و
عبرت بگيريم. اين يك مشكل و مشكل
ديگر در سيستم است و ما بايد به سراغ
اصلاح سيستم برويم.
اگر
سيستم ناسالم باشد فرد صالح هم يا
ناصالح ميشود يا ناكارآمد.
من
هيچ وقت فكر نكردم كسانی كه
روزنامه سلام را بستند، چه آنان كه
دستور دادند و چه آنان كه مباشر
بودند قدرت طلب بودند يا قصد ضربهزدن
به دستاوردهای انقلاب را داشتند
و يا به مصالح كشور و منافع ملی
بيتوجه بودند، نه اين طور نيست
بلكه تصور آنها از مديريت كشور،
آنها را به اين رفتار ميكشاند و
آنان گمان ميكنند با اين روشها
ميشود هم كشور را اداره كرد و هم
پاسدار اسلام بود و هم ايمان مردم
را تقويت كرد.
مشكل
ديگر تفسير بعضی از حاكمان از
استبداد است. آنها تفسير صحيحی
از استبداد ندارند. بعضی فكر ميكنند
اگر حاكمی برخلاف مصالح كشور
تصميم بگيرد و به سخن ناصحان توجه
نكند مستبد است ولی اگر بنا بر
تشخيص خود طبق مصالح مردم و كشور
تصميم بگيرد و عمل كند هر چند كه بر
خلاف خواست مردم باشد مستبد نيست.
امام
ميگفت: اگر مردم چيزی بخواهند
ما نميتوانيم خلاف آن عمل كنيم نه
خداوند اين اجازه را به ما داده است
نه پيغمبر، حتی اگر فكر كنيم
مردم اشتباه ميكنند. پس برخلاف
خواست و اراده مردم اقدام كردن
استبداد است حتی اگر با پاكترين
انگيزهها باشد. درواقع امام (ره)
مصلحت را در آن ميدانست كه آنچه
مردم ميخواهند عمل بشود ولو ما
فكر كنيم خلاف مصالح آنهاست. ولی
برخی از حاكمان ميپندارند كه
با اشرافی كه به قضايای كشور و
جهان دارند و چون از اوضاع مردم،
بيشتر اطلاع دارند و امكانات در
اختيار آنهاست پس با خود ميگويند
وقتی چيزی را به صلاح مردم و
كشور دانستيم بايد آن را انجام دهيم
و چون ما در مقابل خدا مسؤوليم و
بايد در مقابل خداوند پاسخگو باشيم
پس بايد مطابق تشخيص خود عمل كنيم
تا بتوانيم در برابر خداوند پاسخگو
باشيم در صورتی كه اين طرز فكر
غلط است زيرا فردی تا زمانی كه
حاكم نشده است در عقيده و سليقه خود
آزاد است و ميتواند طبق عقيده
خودش عمل كند ولی وقتی حكومت
يافت بايد ببيند مردم چه ميگويند
اگر ديد به خواست مردم نميتواند
عمل كند چون آن را خلاف مصلحت ميداند
بايد از حكومت كنار
بكشد. افراد يا احزاب بايد
حرفشان را بزنند اگر مردم به سخن و
عقيده و برنامه آنان رأی دادند،
مطابق آن بايد عمل كنند و اگر رأی
ندادند و به سخن و عقيده و برنامه
ديگری رأی دادند بايد كنار
برود و تلاش كند با مردم صحبت كند تا
آنها را به نظر و عقيدهاش نزديك
كند تا مجدداً مردم به سمت آنان ميل
كنند و به آنان رأی بدهند. پس هم
تحميل عقيده و سليقه به زور و قوه
قهريه به مردم غلط است و حرام است و
هم اگر افراد و احزاب بدون مرامنامه
و خط مشی و بدون برنامه باشند و
هر روز به رنگی درآيند غلط است و
به بيهويتی منتهی ميشود. حاكمان
حق برخورد با اسلحه و بگير و ببند و
زندان ندارند بلكه بايد با
مخالفان تا زمانی كه دست به
اسلحه نبردهاند گفتوگو كنند.
نكته
ديگری كه لازم ميدانم
يادآوری كنم مخصوصاً به جوانان و
دانشجويان اين است كه از افراط و
تفريط پرهيز كنند. ما بايد خود را با
آن بخش از حاكميت كه مورد انتقاد ما
هستند هم خانواده و از يك خانواده
بدانيم هر چند كه آنان با شما
رفتاری خصمانه داشته باشند. اگر
شما را ميزنند، اگر زندانی ميكنند،
اگر به ناشايستگيها متهم ميكنند
شما بايد در مقابل صبور باشيد و
رفتار متقابل نداشته باشيد بايد
اين دور باطل را متوقف كنيم كه هر كس
به قدرت رسيد رقيب خود را به انواع
بدی متهم كند و بعد با چوب و
چماق، دادگاه و زندان صحنه را از
وجود رقيب خالی كند كه چنين
نخواهد شد و تاكنون هم قدرتها با
اين روش نتوانستهاند قدرت خود
را پايدار كنند، شايد يكی از
دلايل اقبال چشمگير مردم به آقای
خاتمی همين منش صبر و مدارا با
مخالفان است كه اگر آقای
خاتمی سلاح، چوب، چماق، دادگاه و
زندان هم در اختيار داشت با سرسختترين
مخالفان خود رفتاری قهرآميز نميكرد
و مردم اين منش را از او فهميدند و
پسنديدند. به هر حال ما بايد در راه
اصلاحات رنج بيش از اينها را تحمل
كنيم، توجه كنيم كه جنبش ما جنبش
اصلاحی است و نه انقلابی
يعنی ما در چارچوب همين نظام
دينی بايد اصلاحات را به پيش
ببريم، هدف اين است كه با انجام
اصلاحات حكومت دينی پايدار
بماند، هدف اين است كه با انجام
اصلاحات كجرويها و تحجرها و
جمودها و خودمحوريها و خودخواهيها
از دامن حكومت دينی زدوده شود.
بنابراين بايد با مخالفان اصلاحات
با مدارا و صبر و تحمل رفتار كنيم تا
اصلاحات به نتيجه برسد اگر
آنان در مقابل اصلاحات به چوب و
چماق و زندان متوسل ميشوند هدف ما
از اصلاحات، اصلاح همين روشها است
پس ما نبايد دست به اقدامات
خشونتبار بزنيم يعنی همان روشهای
غلط را تشديد كنيم و البته اين كار
بسيار دشوار است و صبر و شكيبايی
فراوان لازم دارد.
پس
مشكل ما هم در فرهنگ سياسی-اجتماعی
مردم ما است و هم در سيستم مشكل
داريم. ما پيشينه استبدادزده
طولانی داريم و اين رسوباتش در
روح و ذهن ما هست. حتی در سطح
خانوادهها، مردها نوعی
استبداد دارند و زنها نوعی
استبدادپذيری. بنابراين اصلاحات
هم زمان ميبرد، هم رنج فراوان
دارد و نبايد ما را به اين نتيجه
برساند كه اصلاحات را كنار بگذاريم
و نبايد هم فكر كنيم كه در كوتاه مدت
اين مشكل به طور كلی برطرف ميشود
كه در اين صورت دست به كارهای
شتابزده و نسنجيده ممكن است بزنيم
و خسارت بار است.
شاه
علاوه بر ظالم بودن، مستضعف فكری
بود. مديريتش درست نبود نميفهميد
كه بايد آزادی بدهد و نميشود
خلاف كل دنيا مملكتداری كرد. او
گمان ميكرد فقط بر محور او ميشود
كشور را اداره كرد. اين استبداد است
و خلاف سنت الهی است در فهم اينها
بايد شك كرد و خداوند هم ضمانت
نكرده است كه اگر فردی يا
گروهی خلاف سنتها عمل كند هر
چند با نيت و انگيزه پاك باقی
خواهد ماند و فرو نخواهد پاشيد.
بعضی
از دوستان گفتند كه ما برويم كنار و
بگوييم اين كشور و اين شما هر طور كه
صلاح ميدانيد كشور را اداره كنيد،
بنده خدمت شما عرض ميكنم كه اولاً
مملكت متعلق به فرد يا گروه خاصی
نيست مملكت متعلق به همه است نه
متعلق به اكثريت است و نه متعلق به
اقليت بنابراين معنا ندارد كنار
برويم و تحويل بدهيم مملكت دست
كسی نيست تا به ديگری تحويل
بدهد. مملكت در اختيار همه مردم است
و در نهايت مردم تعيين ميكنند كه
چگونه بايد اداره شود و مخالفان را
اگر اصلاح نشوند كنار ميزنند
ولی ما نبايد راه افراط يا تفريط
را پيش بگيريم نه راه چاپلوسی و
تملقگويی و گزافهگويی
درباره افراد يا گروهی و نه
دلسرد شدن و كنار كشيدن و رهاكردن
جنبش اصلاحی و نه رفتاری
خصمانه با مخالفان اصلاحات هر چند
كه آنان خصمانهترين رفتارها را با
ما داشته باشند همان گونه كه تاكنون
داشتهاند. مطلب ديگر اين است كه
در جنبش اصلاحطلبی، كسی به
دنبال جداكردن دين از سياست نيست ما
نميخواهيم انقلاب كنيم كه حكومت
دينی از بين برود. ميخواهيم روش
اداره حكومت دينی را اصلاح كنيم.
جنبش اصلاحات خواست مردم است ولی
هنوز مخالفان متوجه نيستند و فكر ميكنند
كسانی كه اين حرفها را ميزنند
صد يا دويست نفر نيستند و با ترور
كردن، زندانی كردن و زدن اين
عده، اين جريان اصلاحطلبی تمام
ميشود يا اگر روزنامهها را
بستند جنبش اصلاحطلبی تمام ميشود.
در
صورتی كه اگر روزنامهها را
بستند شبنامه ميشود كه امروز هم
با اين رسانههای مدرن نيازی
به شبنامه نيست. پس بايد از حالت
افراط و تفريط دوری كنيم و حد
اعتدال را رعايت كنيم و تصور ما
بايد اين باشد كه در درون خانواده
هستيم. ما به دنبال نظام دينی ميباشيم
ولی بايد اصلاحاتی در آن صورت
بگيرد. در دنيای
امروز ديگر هيچ كس نميپذيرد يك
نفر فوق قانون باشد. ما به دنبال
نظام لائيك نيستيم. ما همه چيزمان
دين ما است ولی ما
نميتوانيم بگوييم مردم همه يك چيز
بگويند 6 نفر يك چيز ديگر و آن اجرا
شود به بهانه اينكه دين و مصلحت
اسلام همان چيزی است كه آن شش نفر
ميگويند.
نتيجه
آنكه هميشه بايد حركت كنيم و حركت
خود را ادامه بدهيم نميتوانيم
بگوييم چون جواب نميدهد ديگر رها
كنيم و به دنبال زندگی خود برويم.
نبايد عجله كرد كه ظرف مدت زمانی
كوتاه اصلاحات به نتيجه برسد.
ولی
مخالفان اصلاحات را حداقل به
اندازه خودمان خدا ترس بدانيم، به
اندازه خودمان دلسوز انقلاب بدانيم
و آنها را نيز در فكر خدمت به مردم
بدانيم ولی آنها گرفتار ضعف
فكری هستند، قدرت روزآمد كردن
روشهای خود را ندارند اگر با
خشونت رفتار ميكنند اگر ترور ميكنند،
اگر كتك ميزنند اگر چوب و چماق و
زنجير و دشنه بكار ميبرند فكر ميكنند
با اين كارها ميشود مملكت را
اسلامی كرد فكر ميكنند به
اسلام و جمهوری اسلامی خدمت
ميكنند اين جماعت برای مملكت
كار ميكنند نسبت به سرنوشت كشور
بيتفاوت هم نيستند. افراد خدانترس
نيستند ولی مستضعف فكری هستند
و نميدانند اين روشها جواب نميدهد
نميدانند كه ما نميتوانيم خود
را از كل دنيا جدا كنيم و جدای از
روشهای علمی و خردورزانه
كشور را اداره كنيم. وقتی يك
آقايی ميگويد اگر مربی
فوتبال نمازخوان بود شما شكست نميخورديد
نشان از اين تفكر دارد كه به مديريت
كشور هم همين گونه نگاه ميكنند.
اين سخن عمق عقبماندگی يك ذهن
از ساز و كارهای مسلم مديريت است.
ولی ما با اين تفكر كه تفكر غالب
مخالفان اصلاحات است بايد وارد
تعامل بشويم تا به او بفهمانيم اين
فكر غلط است. بايد صبر داشت بايد
تلاش كرد نه خستگی و نه
نااميدی و تندروی و رفتار
خصمانه با مخالفان اصلاحات هم صحيح
نيست، هم ظلم به مردم است و هم ظلم
به نظام است بايد با منطق و گفتوگو
با آنها حرف بزنيم تا بفهمند كه زور
و سرنيزه امروز جواب نميدهد.
رضاخان ميخواست به زور مردم را بيحجاب
كند ولی نتوانست مگر در پايان
رژيم پهلوی چند درصد زنان ايران
بيحجاب بودند؟!
بعد
در زمان ما عدهای ديگر ميخواستند
با زور زنان را باحجاب كنند! عقل
هم چيز خوبی است ولی آنها
نميفهمند كه اين روش به نتيجه نميرسد.
اين روشها نتيجه عكس ميدهد
وقتی با زور ايمان مردم را نميشود
از آنان گرفت پس نهايت استضعاف
فكری است كه كسانی بخواهند
مردم را با زور با ايمان كنند.
ما
ميخواهيم مؤمن باشيم و جامعهمان
اسلامی باشد اما روش مخالفان
اصلاحات غلط است. شايد بپرسند كه
روش جايگزين شما چيست؟ جواب ما اين
است كه وقتی يك نفر چوب و چماق و
كلنگ و تيشه برداشته است و هرچه در
خانه است ميشكند و ميكوبد و
نابود ميكند، اولين راهحل ما
اين است كه اين كارها را نكنيد
وقتی كسی آشوب به پا ميكند،
ميزند و ميبندد و ترور ميكند
اولين جواب ما اين است كه اين كارها
را نكنيد در واقع در ابتدا بايد فضا
آرام باشد فضای مهر و عطوفت و
همدلی ايجاد شود تا بتوانيم فكر
كنيم كه چه بايد كرد و چه ميتوان
كرد. پس توصيه من اين است كه مخالفان
اصلاحات را فاسد ندانيد كه قابل
اصلاح نيستند و بايد نابود شوند
بلكه بدانيد كه در واقع آنها دلسوز
هستند وصلاح كشور را ميخواهند
ولی روشهای غلطی را
انتخاب كردهاند.
آقای
خاتمی با تمام انتقاداتی كه
به او داريد بايد با او كار كرد هر
كس ديگر هم ميآمد قطعاً
نقايصی در كارش بود اما نميتوانيم
افرادی را برای مديريت كشور
از خارج وارد كنيم ما نبايد طوری
با خاتمی رفتار كنيم كه گويی
كارهای او ارزش ندارد و فايده
ندارد. ديگران در اطراف يك چوب
خشكيده آنقدر سينه ميزنند تا همه
گمان كنند و خودشان هم باور كنند كه
سرو تناور است ولی ما با يك سرو
تناور چنان رفتار ميكنيم كه
گويا چوب خشكيده است. پس نبايد
مأيوس بشويم. مملكت متعلق به مردم
است و قبالهاش را به كسی ندادهاند
و بايد تلاش كنيم متعلق به مردم
بماند. از سكوتها و سكونهای
مقطعی دلگير و مأيوس نشويد.
پس
از آغاز نهضت سال 42 و سركوب آن توسط
رژيم شاه در كشور سكوتی مرگبار
حاكم شد و خفقان شد ولی من بارها
در طول عمرم بعد از هر سكوتی و
سكونی يك حركت و رويشی ديدهام.
اگر در حركتهايمان اعتدال باشد
يأس و نااميدی حاكم نخواهد شد
امروزه وضع ما بهتر از سال 76 است چون
منش و روش دوم خرداد دارد جا ميافتد
نه گرفتن عبدی و امثال او، نه
بستن روزنامهها، نه حمله به
دانشجويان دليل بر بدتر شدن نيست
دليل بر بهتر شدن است چون ديدهاند
روزنامهها تأثير گذارند آنها را
بستهاند، بايد بگيرند و ببندند
چون ميبينند تأثيرگذار هستند در
واقع امری كه در ميان مردم ريشه
دارد نبايد از آن نااميد شد. اگر يك
نفر بداخلاقی كند ما نبايد
متقابلاً با وی بداخلاقی كنيم
ما بايد اين دور باطل را متوقف كنيم
اگر آنها ميزنند و ترور ميكنند و
تهمت ميزنند و زندانی ميكنند
و روشهای خشونت و سركوب را
ترويج ميكنند ما بايد متقابلاً با
روشهای اصلاحی با آنها
برخورد كنيم و اين آيه مباركه قرآن
را در پيش رو داشته باشيم كه:
«لان
بسطت الی يدك لتقتلنی ما انا
بباسط يدی اليك لاقتلك انی
اخافالله رب العالمين»
«اگر
تو دستت را برای كشتن من دراز
كنی من هرگز با تو چنين نميكنم
من از خداوند كه پروردگار عالميان
است ميترسم»
|