متن
نامه سر گشاده شورای تهران دفتر
تحكيم وحدت به آقای خاتمی
رياست محترم جمهوری اسلامی ،
جناب
آقای خاتمی :
باسلام
اگر
به خاطر داشته باشيد ، شش سال پيش كه
در 2 خرداد 76 به رای ملت و با
حمايت نخبگان ، روشنفكران و
دانشجويان، بر صندلی رياست
جمهوری تكيه زديد، مردم و بيش از
همه دانشجويان در انتظار آينده
ای روشن در لوای اصلاحات وعده
داده شده جنابعالی، برای
ايران بودند . چشم به راه آينده
ای هرچند نه چندان رويايی كه
لااقل فردايی برای زندگی
آسوده تر در اين وطن – اگر اين
روزها ديگر بتوان وطنش خواند - .
اكنون
مدتهاست كه ديگر نه از آن شور و شوق
و اميد خبری هست و نه انتظار
چندانی از شما برای بر آوردن
آن وعده ها . اما از آنجا كه
جنابعالی هنوز هم به حكم قانون،
بالا ترين مقام اجرايی كشور
هستيد ، برآن شديم تا چند كلامی
را به نمايندگی دانشجويان با شما
در ميان بگذاريم .
جناب آقای خاتمی :
می
گويند آن هنگام كه زوال آغاز می
شود ، روياها راه به كابوس می
برند و اين روزها كه می گذرند ،
بيش از هميشه در نظرمان چون
كابوسی هستند كه اراده ای بر
پايان آن متصور نمی توان شد. كه
اگر در 18 تير ماه 78 دانشجويان را به
جرم سر دادن فرياد آزادی
خواهی و اعتراض به حكم عدم تمكين
در برابر اراده ملت می نواختند و
سر سبزشان را سرخی زبانشان بر
باد می داد و شما تنها به لب
گزيدن و سر تكان دادن بسنده می
كرديد و ما خوشدلانه به خود وعده
می داديم كه تلخی وسياهی آن
روزها را شيرينی و روشنی ايام
پيش رو بر كاممان گوارا خواهد ساخت
، امروز پس از چهار سال ، ديگر
حتی نيازی به بهانه ای كوچك
هم برای حمله به دانشجويان احساس
نمی كنند ، كه گويا مدتهاست در
اين ملك دانشجو بودن گناهی
نابخشودنی است .
جناب
رئيس جمهور :
امروز
در شرايطی كه عده ای از مردم
نا اميد از اصلاح امور، يا سر به كار
خود گرفته اند و مستاصلانه گذر
باری به هر جهت روزگارشان را به
انتظار نشسته اند و عده ای ديگر
سوگمندانه به رغم تمايلات استقلال
طلبانه شان و با وجود هشدارهای
دلسوزان!!! اين مرزو بوم، به دليل
خيل رفتار های غير عقلانی و
غير انسانی از اصحاب حكومت كه با
هيچ ملاك و معياری قابل توجيه
نيست و درمانده از اصلاح و اصلاح
طلبان داخل، چشم اميد به
فريادرسی از آن سوی آبها
دارند و گويا بازاين دانشجويانند
كه بايد هزينه كژفهمی ها و چشم و
گوش بستن های اربان قدرت را به
دست مزدوران حكومتی بپردازند و
اينچنين است كه اين بار آنان را با
قمه و ساطور پذيرا می شوند و لشكر
اوباش به اصطلاح مومن و حزب
اللهی كه تقدس دانشگاه را هيچ ،
حرمت جان انسانی را هم وقعی
نمی نهند، همچون شعبان بی مخ
های اجير شده، مغول وار بر
دانشجويان حمله می برند تا
جمعی را پهلو بدرند و عده ای
را قمه به سر بكوبند و سپس هم آنان
كه مظلوم واقع شده اند را در بند
می افكنند و تحت فشار وشكنجه از
آنان حلقه مفقوده آشوب طلبی
می سازند. اينگونه است كه بر
همگان آشكار می سازند كه امروز
هر ندای آزادی خواهانه ای
دراين مملكت فرياد بر گوش كران است
و پتك كوبيدن بر سنگ خارا .
آقای
خاتمی :
نيك
می دانيم كه ميدانيد ، ياران
دربندمان كه بايد اكنون به پاس
نجابت ها و گذشت هايشان قدر ببينند،
به ناحق در زندان به سر می برند و
در مقابل ، قداره كشان قلدر مآب
وابسته به يورش مغول وارشان بر كيان
و جان دانشجويان قدر می بينند و
بر صدر می نشينند .
بايد از شما تقاضای آزادی
برادران دربندمان را داشته باشيم
اما ما همچنين آگاهيم كه مصالح
پنهان نظام !!! همواره بر حقوق و
خواستهای روشن ما در نزد شما
ارجح است. هم از اين روست كه اعلام
می كنيم، حال كه مصلحت سنجی ها
و معذوريت ها ، توانايی شما را در
آزادی دوستانمان سلب كرده است و
حال كه قرار است ما را نيز به جرم
دانشجو بودن در خيابانها با ضرب شتم
و به زور اسلحه و گاز بيهوش كننده
بربايند و در پس ديوارهای قطور
زندان برای سرپوش نهادن بر بی
كفايتی ها وكژ فهمی ها و
ناديده گرفتن حقوق ملت، به اعتراف
بر گناه ناكرده و جرم ناساخته وادار
كنند ، دستور فرماييد اندكی بر
وسعت زندانهای اين كشور
بيافزايند تا ما و دوستانمان جای
بيشتری در زندان برای
زندگانی داشته باشيم و اگر
حتی نمی توانيد بر وسعت
زندانها نيز بيافزاييد ، پس
دانشگاه ها را زندان كنيد كه امروز
به تشخيص اربابان قدرت ، اين كشور
بيش از دانشگاه به زندان محتاج است،
بلكه در آن سوی ديوارهای
زندان بتوانيم با پاسداشت خاطر ه18
تير ماه 78 ، مرهمی بر زخمهای
التيام ناپذيرمان بگذاريم .
وز
حديث تو كوته كنم زبان اميد كه هيچ
حاصل از اين گفت و گونمی آيد
شورای تهران دفتر تحكيم وحدت
دانشگاه
های: اميركبير ، الزهرا ، شريف ،
امور اقتصادی ، علم و صنعت ،
علامه طباطبايی ، شهيد رجايی
، علوم پزشكی ايران ، خواجه نصير
، تربيت معلم ، تربيت مدرس
|