هنر و انديشه

پيك

                         

دوترانه

ويك آهنگ

عشق و سينه های

شكافته يك نسل

 

 

 اونكه رفته با صداي داريوش

ترانه همزاد با صداي گوگوش

 

گوگوش

لالائی عشق

 

عشق لالائی بارون تو شباست

نم نم بارون پشت شيشه هاست

لحظه شبنم و برگ گل ياس

لحظه رهائی پرنده هاست

 

تو خود عشقی كه همزاد مني

تو سكوت من و فرياد مني

تو خود عشقی كه شوق موندني

غم تنهائی توی شعرای مني

وقتی دنيا درد بی حرفی داره

توئی كه فرياد دردای مني

 

تو خود عشقی كه همزاد مني

تو سكوت من و فرياد مني

 

دستهای تو خورشيد و نشون ميدن

چشمای بستمو بيدار می كنند

صدای بال پرنده رو لبات

تو گوشام دوباره تكرار می كنند

 

زندگی وقتی كه بيزاری باشه

روز و شبهاش همه تكراری باشه

شايد عشق برای بعضی عاشقا

لحظه بزرگ بيداری باشه

 

عشق لالائی بارون تو شباست

نم نم بارون پشت شيشه هاست

 

لحظه عزيز با تو بودنه

آخرين پناه موندن منه

تو خود عشقی كه همزاد مني

تو سكوت من و فرياد مني

 

داريوش

گريه افسوس

 

چشم من بيا منو ياری بكن

گونه هام خشكيده شد زاری بكن

غير گريه مگه كاری ميشه كرد

كاری از ما نمی آد ياری بكن

اونكه رفته ديگه هيچوقت نميآد

تا قيامت دل من گريه می خواد

هرچی دريا رو زمين داره خدا

با تموم ابرای آسمامونا

كاشكی می داد همه رو به چشم من

تا چشام به حال من گريه كنن

اونكه رفته ديگه هيچوقت نمی آد

تا قيامت دل من گريه می خواد

 

قصه گذشته های خوب من

خيلی زود مثل يك خواب تموم شدن

حالا بايد سر رو زانوم بزارم

تا قيامت اشك حسرت ببارم

دل هيچكی مثل من غم نداره

مثل من غربت و ماتم نداره

حالا كه گريه دوای دردم

چرا چشمم اشكشو كم ميآره

 

خورشيد روشن مارو دزديدند

زير اون ابرای سنگين كشيدن

همه جا رنگ سياه ماتمه

فرصت موندنمون خيلی كمه

اونكه رفته ديگه هيچوقت نمی آد

تا قيامت دل من گريه می خواد

 

سرنوشت چشاش كوره نمی بينه

زخم خنجرش می مونه تو سينه

لب بسته سينه غرقه به خون

قصه موندن آدم همينه

اونكه رفته ديگه هيچوقت نمی آد

تا قيامت دل من گريه می خواد

  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی