ايران

پيك

                         

همسوئی راديو فردا(امريكا) با قوه قضائيه(تهران)

برای تبديل ايران به يوگسلاوی سابق

ميليشيای لباس شخصی
"جنگ خانگی" را پيش می‌برد!

 

 

به ما گزارش هائی رسيده است مبنی بر اينكه: در ميان انصارحزب الله سلول های مستقل سازمانی وجود دارد كه از درون انصار نيز قربانی انتخاب می كند و آنها را بنام دفاع از دانشجو و يا مخالفت با انصار می كشد!

حادثه سازی های لباس شخصی ها طی روزهای گذشته در سراسر ايران، آشكارا عملياتی است كه خبر از تاسيس يك ميليشيای مسلح ميدهد. اين ميليشيا در اساس توسط آيت الله جنتی پايه ريزی شده و اكنون قوه قضائيه و سازمان امنيت موازی از آن برای يورش به دانشگاه‌ها استفاده می كند. آنها خانه های تيمی برای بازجوئی در اختيار دارند و بخش هائی از زندان های قانونی و غيرقانونی دراختيارشان است. اين ميليشيا كه از ميان اوباش، زندانبانان دهه 60، واحدهائی از سه سپاه قدس، بدر و محمد، حزب الله وانصارآن، تصفيه شدگان شش سال گذشته وزارت اطلاعات وامنيت و بخش هائی از بسيج مساجد تشكيل شده اكنون علاوه بر روياروئی با دانشجوئی، در برخی شهرها به نوعی روياروئی با نيروهای انتظامی نيز دست زده است. ربودن اتوبوس حامل دانشجويان در اروميه وانتقال آنها به محلی كه هنوز اعلام نشده، دراختيار داشتن صدها موتور سيكلت در شهرهای درجه دوم ايران از نظر جمعيت، انتقال دانشجويان به خانه های تيمی با چشم های بسته و اخباری كه قطعا در روزهای آينده پيرامون جنايات صورت گرفته دراين خانه ها منتشر خواهد شد، هر يك به تنهائی كافی است تا اين نتيجه منطقی و آشكار از اين عمليات گرفته شود: دست هائی كه پشت اين ميلشياست، می خواهد ايران را به سمت يك جنگ خانگی ببرد!

حسينيه های تيمی كه در تهران برپا شده بود و فرشاد اميرابراهيمی دبير سياسی وقت انصار حزب الله در يك اقدام جسورانه دست به افشای آنها زد، اكنون به تشكلی سراسری تبديل شده است. روش و منش اين ميليشيای حكومتی شايد با سازمان های مشابه در امريكای لاتين كه در خدمت صاحبان ثروت عمل می كنند و به گاردهای ويژه آنها در محلات تبديل شده اند نيز قابل قياس باشد، اما بيش و پيش از آن با روش های القاعده و حزب الله لبنان مشابهت دارد. شايد بتوان آن ها را ميليشيای القاعده ايران ناميد.

آيا اين ميليشيا يكدست است و فقط در خدمت امثال قاضی مرتضوی در تهران و يا ملاحسنی امام جمعه اروميه عمل می كند؟

ساده لوحی محض است، اگر چنين تصور شود! نه تنها آنها يكدست نيستند، بلكه يكدست هم عمل نمی كنند و بموجب اخبار و اطلاعاتی كه می رسد در ميان آنها واحدهای ديگری نيز بشكلی "واحد در واحد" جا سازی شده اند كه آتش بيار دو سويه اند. برخی افراد بسيج دانشجوئی توسط واحدهای جا سازی شده در ميليشيای حزب الله ربوده و به قتل رسيده اند.

به ما گزارش هائی در روزهای اخير رسيده كه درانتشار آنها ترديد داشته ايم، اما در صحت آنها خير. دراين گزارش ها دقيقا توضيح داده شده كه در ميان ميليشيای حزب الله هستند نيروهائی كه نه تنها گرايش های مذهبی حزب الله را ندارند، بلكه درست برعكس آن عمل هم می كنند. بعنوان نمونه دريكی از يكی از محلات واقع در يكی شهرهای بزرگ ايران همين نيروها در كوچه های فرعی برخی از ياران و همراهان خود را كشته و روی سينه آنها يادداشتی نوشته اند حاوی ناسزا به رهبران جمهوری اسلامی. در اين رويدادها كسانی دستگير شده و اطلاعاتی را نيز فاش ساخته اند اما هيچ مقامی حاضر نيست جزئيات آن را شرح دهد. حتی برخی از آنها آشكارا گفته اند كه با دستور و با برنامه ريزی 6 ماهه، پس از گذراندن دوره های ورزش رزمی اكنون وارد ماجرا شده اند و در شب های تظاهرات همراه حزب الله به حركت در آمده اند. تعدادی از آنها زندانيانی هستند كه در چهار سال گذشته در ليست قوه قضائيه و با فرمان رهبر آزاد شده اند. آنها مطابق يك برنامه از قبل تنظيم شده در اين ليست قرار نگرفته اند؟ قوه قضائيه مطابق يك برنامه در خارج تنظيم شده گام به گام جلو نرفته و نمی رود؟

برای گرم شدن تنوری كه قرار است نان جنگ داخلی در آن پخته شود، در برخی شهرها، همين واحدهای رزمی كه در درون صفوف خود انصار جای دارند، افرادی از گشتی های حزب الله را كه با هم در عمليات شركت می كنند، به بهانه های مختلف- از جمله عروسی و بی ناموسی در فلان محله- و يا – پارتی در فلان خانه- و... به كوچه های خلوت كشيده و سپس می كشند و روی سينه های آنها شعار به سود سلطنت می نويسند. اين حوادث خشم و كينه را متوجه مردم آن محل و بويژه جوانان محل می كند و ادامه يورش ها، خشم بر خشم می افزايد. آنچه در اين روزها گذشته و می گذرد، بهيچ وجه يك رويداد عادی نيست. عملكرد ميليشيای انصار عملا كشور را به سمت يك جنگ داخلی می برد و از نظر بسياری، اين يك ماموريت است!

مجموعه ای از اين گزارش ها و اخبار در اختيار پيك است كه در زمان مقتضی همه آنها را طی يك گزارش منتشر خواهيم كرد تا مشخص شود در ميان صفوف حزب الله و انصار حزب الله و حالا ميليشيای لباس شخصی و موتور سوار چگونه دالان در دالان نفوذ وجود دارد و تشكيلات زده اند. كانون اين ماجرا در همان قوه قضائيه ای است كه نقش فرمانداری نظامی يك دولت كودتائی را بازی می كند.

 

به اين گزارش توجه كنيد!

شايد برای نمونه بد نباشد، علاوه بر اخباری كه ما خود در اختيار داريم، به اين گزارش راديو فردا، كه مستقيما از سوی كاخ سفيد هدايت می شود نيز توجه ويژه شود:

راديو فردا از قول يك نفر كه خود را در جايی دانشجو معرفی كرده، با آب و تاب نقل مي‌كند كه ما "هيچكس رو به عنوان مرجع قبول نداريم، نه اشخاصی مثل خاتمی و نه گروه‌هائی مثل دفتر تحكيم وحدت."

راديو فردا در ادامه از قول همان شخص ميگويد:

" متاسفانه يا خوشبختانه هسته‌های مقاومت فيزيكی دارد در ميان دانشجويان شكل می گيرد. اين گروهها دارای تجهيزاتی از قبيل كابل‌های دراز برق (ويژه برای به تله انداختن موتورهای انصار) چماق های چوبی- ميلگرد های كوتاه- چاقو و پنجه بوكس و كوكتل مولوتف تهيه می كنند. توی خوابگاه 70 و 71 فقط با سنگ يكی دو انصاری رو ناكار كرديم!!"

آنچه راديو فردا اسم آن را "هسته مقاومت فيزيكی” می گذارد هيچ تفاوتی با انصار حزب‌الله ندارد؛ نه تنها تفاوتی ندارد، بلكه واحدی ديگری از انصار حزب‌الله است!

آن چند ميليون دلاری كه آيت الله يزدی مدعی تقسيم آن ميان دولتمردان شده بود، در واقع ميان همين افراد تقسيم نشده؟ و فرماندهان آنها با همين پول خريده نشده اند؟

دانشجو و كارمند دولت كه امكانی برای جنگ داخلی و كودتا ندارد، پول امريكا بايد ميان صاحبان قدرت نظامی و قضائی تقسيم شده باشد و از اين طريق در خانه های تيمی ميليشيای لباس شخصی وانصار تقسيم شده باشد. درست شبيه تقسيم پول كودتای 28 مرداد توسط سرلشكر زاهدی و سيد مهدی ميراشرافی و برادران رشيدی ميان زورخانه چی ها، لات های ميدان تره بار، پااندازهای شهرنو و تيغ كش های حرفه تهران آن روز كه همه شان سابقه چندين و چند بار زندان و قتل و چاقوكشی داشتند. به سمت حوادث مهم می رويم و حادثه سازان در قلب قدرت حكومتی جای گرفته اند.

 

سخنی با تظاهر كنندگان

برای مقابله با اين برنامه و جداسازی تظاهرات به حق مردم عليه حاكميت مخالف اصلاحات،  در درجه نخست بايد تظاهرات مردمی را از شب به روز منتقل كرد. حمله به خوابگاه ها، عملا نشان می دهد كه دست های پشت صحنه می خواهند شب ها و در تاريكی دست به عمل بزنند.

شب عرصه عمل انصار حزب‌الله و بيكاره‌های ديگری از اين نوع است كه تا نيمروز ميخوابند و شب ها سوار بر موتورها شيشه شكستن، بانك آتش زدن و سنگ پرانی را با حمله به خوابگاه های دانشجوئی آغاز می كنند. آنها برنامه به تله انداختن ديگر همقطاران خود را هم شبانه انجام می دهند.

تظاهرات و تجمع های دانشجويی و غيردانشجويی اگر می خواهد آينده روشنی داشته باشد بايد به روز منتقل شده و از بدنه اجتماعی جلب حمايت كند. در چند شهر ايران كه چنين شده(مانند همدان) موفقيت با جنبش دانشجوئی بوده، و به همين دليل نيز اوباش در روز نتوانسته اند دست به عمل بزنند و بار ديگر شبانه به خوابگاه های حمله كرده اند.(گزارش آن را در همين شماره پيك بخوانيد)

بايد از شعارهای گنگ و بی معنا فاصله گرفت و روشن ترين شعارهائی كه با زندگی مردم و نه صرفا زندگی دانشجوئی در پيوند است را به شعارهای تظاهرات تبديل كرد.

موفقيت تظاهرات دانشجوئی در پيوستن مردم به آن است و اين ممكن نمی شود مگر با قرار گرفتن شعارهای روشن سياسی و اقتصادی در راس همه شعارهای گنگ و احساساتی.

"هسته مقاومت فيزيكی” كه راديو فردا منادی آن شده، چيزی نيست جز ديكتاتوری كه خواب بيرون آوردن آن را از دل نااميدی و ياس مردم می بينند.

حوادث جاری در كشور، يك بار ديگر نقش و ضرورت تعيين كننده اصلاحات را در جامعه ايران نشان داد. امروز بيش از هر روز ديگر بايد وسيعترين نيرو را در پشت سر خواست اصلاحات جمع كرد تا فضا را در جهت اميد به آزادی و رهايی مردم باز كرد. اين خواست ملی، با آن تبليغات راديو فردا( بخوانيد امريكا) كه از زبان فلان خود دانشجو خوانده خاتمی را خلع صلاحيت می كند و نه آن قدرت مافيائی كه 6 سال است خون از پيكر مجروح اصلاحات می مكد بلكه خاتمی را خانه نشين می خواهد، باندازه يك قيام ملی و مردمی فاصله دارد!

  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی