هنر و انديشه

پيك

                         

 

ويكتور هوگو

شاعری كه آينده را می سرود

نوشته دانيل فانو

ترجمه فريبا - س

سال گذشته فرانسه پاس داشتی شايسته برای بزرگترين  نويسنده خود برپا كرد . دويست سال پيش شاعر ونويسنده‌ای پا به عرصه وجود گذاشت كه قدرت تخيل و قلم فوق العاده او توانائی خلق آثار خلاقانه‌ای داشت . درآثاراو هيچ وقت پرداختن به فقر و پيامدهايش و تاثير آن بر كل زندگی و نيز كودكان كه ميوه های آن هستنداز قلم نيفتاده است.

   فرزند سوم يك ژنرال ناپلئون اول كه درسال 1802 ميلادی به دنيا آمد،  در نوجوانی  تصميم گرفت نويسنده شود . در 16 سالگی روزنامه ای ادبی را بنيان گذاشت تا نخستين اشعارش را در آن  به چاپ رساند . در 30 سالگی  از راه انتشار كتاب" گوژپشت نتردام" ثروتمند شد . او كه نويسنده ای متعهد و خواهان پيشرفت جامعه بود، به دنيای سياست پا نهاد. در سال1851 كوشش كرد كه پرنس لوئی ناپلئون بناپارت آزادی و جمهوری را در فرانسه ممنوع نكند . وی در پی آمد مبارزه خود، بنا چار ناگزير از فرار به بروكسل شد . تقريبا تمام نويسندگان آن زمان فرانسه خيلی سريع طريق دوستی با ناپلئون بناپارت كه تبديل به يك امپراتوری تحت عنوان  ناپلئون سوم شده بود را در پيش گرفتند . اما ويكتور هوگو تبعيد به جزيره جرسی و سپس به گرنسی را به دوستی با ناپلئون ترجيح داد . در 50 سالگی ريش هايش را رها كرد تا بلند شود و شروع  به نوشتن شاهكارهايش كرد .

  تاريخ و وقايع كوچك

در سال 1862 ويكتور هوگو كتاب بينوايان را منتشر كرد . كتابی با 1700 صفحه كه نخست حكايت يك تعقيب است . در اين ميان خواننده در طول داستان با هيجان و بلاتكليفی مهيب دائما اين سئوال را در ذهن خود مطرح می كند كه آيا كميسر ژاور موفق می شود تا  ژان والژان نجيب، كه محكوم به 20 سال زندان با اعمال شاقه به جرم  دزديدن فقط يك نان است را دستگير كند يا خير؟  درخلال ماجراهائی كه قهرمان داستان با آن رو برو می شود، هوگو به نقد جامعه ای می پردازد كه با بی عدالتی حاكم بر خود انسان ها را به فقر و جنايت می كشاند. با چاپ اين كتاب هوگو مبلغی معادل يك ميليون ارو به دست آورد، با اين وجود وی عاداتش را تغيير نداد، و يك سوم از ثروتش را وقف فقرا كرد. در سال 1870 پس از رانده شدن ناپلئون سوم،  وی توانست به فرانسه بازگردد 0 مردم پاريس او را می پرستيدند . در سال 1885 در زمان مرگش تابوت وی را در زير دروازه های آزادی قرار دادند . همچنين هزاران نفر از مردم، اولين شب پس از مرگ وی را بر سر بالين او گذراندند. روز خاك سپاری  و هنگام تشييع جنازه، مشايعت كنندگان بی شمار فرياد می كشيدند :

 " زنده باد هوگو".

او واقعا شايسته اين توجه شايان و بزرگداشت بود 0 وی هيچكس از افراد جامعه را  در روستا و شهركوچك نمی شمرد و خود را در درد و رنج آنها سهيم می دانست . از آنان می نوشت، حكايت می كرد و می سرود . هوگو از خانواده اش می گفت ، از پدرش  كه بعد از يك نبرد، به دشمنی كه قصد جان وی كرده  و  زخمی شده  بود،  كمك كرده و به او نوشيدنی داده است . از دخترش آدل كه به همراه شوهرش در هنگام تفريح و گردش با يك قايق، بر روی رودخانه، غرق شده بودند . از جين نوه اش، زمانی كه برای او يك كوزه مربا آورده بود .  ويكتور هوگو جامعه، خانواده و همه انسان ها را بزرگ می داشت و به همه آنها بها می داد . ازعشق، كار، زيبائی، طبيعت، مرگ و درد، از موضوعات و چيزهای كوچك تا اتفاقات بزرگ در تاريخ جهان، حكايت می كرد .

هوگو بعنوان يك نويسنده  و شاعر متعهد و مبارز،  برای حقوق كودكان، رايگان بودن آموزش در مدارس، آزادی بيان، و لغو جنگ  و مجازات مرگ، فعاليت می كرد  و همه جا عقايد خود را دراين خصوص  برای همه ابراز می داشت . هوگو در سال 1848 نوشت : مجازات مرگ نشان خاص و ابدی توحش است . 

يكی از خصوصيات شگفت  و حيرت آور هوگو نوعی پيشگوئی های اوست . او موضوعات بسيار دور از دسترس  را قبل از آنكه موعد انجامش فرا رسد بيان می كرد . بعنوان نمونه ايالات متحده امريكا  و  رواج پول  واحد در اروپا .            

 
 
                     بازگشت به صفحه اول
 

Internet
Explorer 5

 
 

ی