گابريل
گارسيا ماركز، پس از يك دوران
طولانی انزوای خود خواسته، كه
سرطان دليل آن بود، در ديداری
كوتاه با خبرنگاران گفت:
"خبر
ابتلای به سرطان لنفاوی شانس
بزرگی برای من بود، زيرا
مجبور شدم خاطراتم را بنويسم."
ماركز
در سال 1999 در شهر بوگوتا بدنبال ضعف
شديد و احساس خستگی بيش از حد به
بيمارستان مراجعه كرد. سه ماه بعد
در همان بيمارستان به وی خبر
ابتلا به سرطان لنفاوی را دادند!
او
به خبرنگاران گفت:
"در
اين مدت، از بيم آنكه مجال نوشتن سه
جلد خاطرات و دوكتاب داستان كوتاهم
را پيدا نكنم ارتباطم را با ديگران
به حداقل رساندم. تلفنم را قطع كردم
و ديگر مسافرت نكردم. در اتاق را به
روی خودم بستم و از هشت صبح تا 2
بعد از ظهر بی وقفه نوشتم و
همچنان می نويسم."
نشريه
"ال تيمپو" كه بخش هائی از
مصاحبه ماركز را منتشر كرد، نوشت:
"
ماركز كه بخاطر ابداع سبك "رئاليسم
جادوئی” در ادبيات به شهرت
جهانی دست يافت، در سال 1982 جايزه
نوبل را برد. او دركتابهايش خشونت،
تضاد و واقعياتی از كشورش را
منعكس می كند كه مردم آن كشور
حاضر به قول آن نيستند.
ماركز
در جلد نخست خاطراتش راجع به روابط
خود با پدرو مادرش می نويسد.
دورانی كه با رومان "پائيز
پدرسالار" به پايان می رسد. جلد
دوم خاطرات ماركز زندگی
نويسندگی اش را در بر می گيرد.
اين بخش از زندگی او نيز با رمان
مشهور "صد سال تنهائی” به
پايان ميرسد.
جلد
سوم و پايانی خاطرات ماركز به
شرح دوستان و دوستی هايش با
رهبران جهان اختصاص دارد كه از آن
جمله اند فيدل كاسترو و بيل كلينتون.
|