حاج
حبيبالله عسگراولادی دبيركل
جمعيت های موتلفه اسلامی،
هفتمين تهديد نامه خود خطاب به
محمدرضا خاتمی، نايب رئيس مجلس
و دبيركل جبهه مشاركت ايران
اسلامی را منتشر كرد.
عسكر اولادی در اين نامه اشاره به
انتخابات شوراها می كند و بی
آنكه به روی خود بيآورد كه
شورای پايتخت كشور با بيش از
يكصدهزار رای سازمان يافته از
سوی همين جمعيت، بازاری ها،
كميته امداد و بنياد های
حكومتی برپا شده است نوشت:
"... تجربه
نهم اسفند 81 و رای آگاهانه 20
ميليون نفر
از مردم و سكوت تنبهآميز 25 ميليون
ديگر، ما و شما را بايد به اين راه
بكشاند
كه به پيام
نهفته در آن انتخابات و خواست
مردمی احترام بگذاريم ..."
عسگراولادی
ننوشت كه خود چه درسی از بی
اعتنائی مردم به انتخابات
شوراها گرفته و چه كسانی غيز
امثال خود وی در نااميد ساختن
مردم از رفتن به پای صندوق های
رای، در اين انفعال و اميد به
خارج از كشور نقش داشته اند.
عسگراولادی
در بخش ديگری از نامه خود كه
محتوای آن به بحث های جاری
در مجلس برای استعفای دسته
جمعی پس از رد لوايح رياست
جمهوری در شورای نگهبان باز
می گردد نوشت، با بكار بردن همان
اصطلاحی كه حسين شريعتمداری
در كيهان اختراع كرده نوشت:
"
اصرار به
تصويب لوايح
دو قلو، با مغايرتهای
متعددی كه با شرع و قانون
اساسی دارد، آن هم از
راههای
غيرقانونی و تهديد و فشار و قهر و
طرح استعفا چه مفهومی مييابد؟
آيا
فكر نميكنيد اين نوع موضعگيريها،
موجب دلگرمی، دشمنانی باشد كه
به اختلاف داخلی درباره اين دو
لايحه چشم دوختهاند؟ آيا مواضع شما
و برخی از دوستان شما، در
ماههای اخير، برای تهديدات
آمريكا، جنبه بازدارندگی دارند؟
يا سران آمريكا را در ماجراجوييهايشان
تشويق ميكنند؟ "
عسگراولادی
ننوشت كه چرا رد لوايح از سوی
شورای نگهبان و نرفتن به زير بار
انتخابات آزاد زمينه سازی
برای دخالت امريكا در ايران نيست!
عسگراولادی
در بخش ديگری از نامه خود، عملا
استقرار امريكا درعراق و تصرف اين
كشور را يك فرصت ارزيابی می
كند و می نويسد:
"...
شما برای اينكه جمهوری
اسلامی ايران بتواند از
فرصتهای پديدآمده در منطقه و
جهان بيشترين بهره را بگيرد
چه پيشنهادهايی داريد؟ "
دبيركل جمعيت موتلفه
اسلامی كه طی 7 سال گذشته، حزب
او بزرگترين بازنده هر
انتخاباتی در ايران بوده اما نبض
قدرت و حتی رهبری بخش از
روحانيون حكومتی را همچنان در
اختيار دارد به دبيركل جبهه مشاركت
همان درسی را توصيه می كند كه
خود بايد می آموخت. او می
نويسد:
"مگر
در نظامهای متعارف مردمسالاری
جهان، هر حزب معادل اصل حكومت است
كه اگر مردم به آن حزب رای ندادند
از حكومتشان فاصله گرفتهاند؟
اين
طرز تفكر با تفكر مردمسالاری
اعم از دينی
و غيردينی نميخواند و نوعی
روحيه انحصار و قدرتطلبی و
زيادتخواهی را تداعی ميكند
كه برای دارندگان اين تفكر ولو
گروهی اندك باشند منشا بروز
بحران و آسيبها
گرديده و
خاطرات تلخ روزهای اول انقلاب و
گروههايی كه نخواستند در آغوش
ملت، به قانون
و نهادهای قانونی التزام
داشته باشند بياد ميآورد."
در
اين بخش عسگراولادی كه همچنان در
رويای خونين سال های اول
انقلاب و بی اطلاعی و كم
آگاهی مردم استوار است و نه
رسوائی مافيای غارتگری كه
او خود از اعضای رهبری كننده
آنست، مشاركتی ها را به قلع و قمع
و زندان و شكنجه و اعتراف و
تيرباران و اعدام در زير زمين
های اوين تهديد می كند.
يعنی همان خوابی كه
رفسنجانی نيز تاكنون چند بار و
با مقايسه شرايط كنونی ايران و
آغاز دهه 60 به آن اشاره كرده است.
عسگراولادی در بخش
پايانی نامه خود با همان لغات و
اصطلاحاتی كه در نمايش سپاس
آريامهر در تلويزيون شاهنشاهی و
در كنار بادامچيان و علی اكبر
پرورش حضور يافته بود در باره رهبر
كنونی جمهوری اسلامی سخن
می گويد و او را كه در خط خود
می بيند ستوده و می نويسد:
"... در
كشور
ما به دليل
سياستهای مستقل نظام تحت
رهبری، ولی فقيه عادل، حضرت
آيتالله العظمی خامنهای
مد ظله العالی و همت مديران
دلسوز و روحيه قوی ملت، زمينه
برای نشاط كار، و
انگيزه برای بهرهگيری از
فرصتها به خوبی وجود دارد."
اين نشاط ظاهرا
از نوع روزنامه نشاط نيست و شامل
حال امثال عبدی در گوشه سلول
انفرادی هم نمی شود!
عسگراولادی
حرف آخر خود را كه در حقيقت نامه
پرانی هفتم نيز با همان هدف صورت
گرفته می نويسد:
از
روی نصح و خيرخواهی برای
جناب عالی و مجموعه دوستانتان،
توصيه ميكنم:
"... جلوی
حركتهای افراطی و
غيرعقلايی و تعصبآميز را
بگيريد ."
|