اعلام نظر شورای نگهبان در مورد لايحه
اصلاح قانون انتخابات، حكم دادگاه
تجديدنظر در مورد متهمين پرونده
گروه پژوهشی آينده ، زمينه
سازيهايی كه برای مرحله دوم
دادگاه اين پرونده میشود،
اجرای حكم زندان برای برخی
از روزنامهنگاران و روشنفكران و
بسياری وقايع ديگر، آن هم در
شرايطی كه همه از حساس بودن
اوضاع و امكان فزاينده تهديد امنيت
ملی سخن میگويند، مويد
واقعيتهايی است كه برای يك
بار ديگر ما را از توهم خارج میسازد.
اگرچه اين واقعتيها بارها به
زبانهای مختلف توسط افراد مختلف
بازگو شده است و تكرار آنها برای
خود من نيز ملالآور است، اما
گمان میكنم برای اتمام حجت
با برخی از دوستان باز هم بايد
آنها را تكرار كرد. به اختصار به
آنها اشاره میكنم.
هيچ نهاد و مقامی در جمهوری
اسلامی وجود ندارد كه بخواهد يا
بتواند فراتر از رقابتهای
حزبی و جناحی، تنها به كليت
نظام سياسی و بقاء آن بيانديشد.
از اين رو برای همه نهادها و مقامهای
ايرانی بقاء و تداوم نظم
عمومی و تامين منافع ملی
يعنی اجرای خط مشیها و
تحقق گرايشهای مورد قبولشان.
از اين رو به هيچ وجه نبايد منتظر به
صحنه آمدن كسی يا كسانی شد كه
بتوانند همه جناحهای مسالمتجو
و خواهان فعاليت در چارچوب نظم
موجود را پوشش داده و در عين آن كه
همگی را از حمايتهای
قانونی برخوردار میسازند
توقع حركت در چارچوب مصالح ملی
را از آنها داشته باشند. هيچكس
نمیتواند و نمیخواهد
نقشی را كه امام خمينی برای
همه جناحهای درون حاكميت بازی
میكرد برای همه جريانهای
شناخته شده و طرفدار فعاليت مسالمتآميز
و قانونی بازی نمايند.
بنابراين اگر جناح يا جريانی
موقعيت كنونی را خطير و دارای
اهميت حياتی برای كشور میداند
بايد مستقلا وارد
عمل شده و بیثمر به دنبال
سيمرغی كه وجود ندارد، نگردد.
زمان شجاعت و مسئوليت
پذيری فرا رسيده است، زمان
تصميمگيریهای بزرگ
است. اگر نهاد يا مقام
فراجناحی وجود ندارد پس چرا
نبايد طرفداران مردمسالاری و
اعضاء نهادهای انتخابی با اتكاء
به خود برای نجات كشور و
ترسيم آينده روشن برای آن اقدام
كنند و هزينههای آن را نيز
بپردازند؟
همه میدانند كه كشور نيازمند وحدت و
وفاق است.اما وحدت و وفاق برای
چه؟ برای تداوم سلطه كسانی كه
میخواهند نقش قيم
مردم را به طور مادام
العمر بازی كنند؟ به طور قطع
هيچ آزادهای حاضر نخواهد شد
برای تداوم چنين سلطهای در
نمايش وفاق شركت كند. اما اگر هدف
وفاق و وحدت حفظ
تماميت ارضی كشور، استحكام
بخشيدن به حاكميت
ملی و از ميان بردن موانع توسعه
همه جانبه كشور باشد، آنگاه اين
وفاق ارزش فداكاری و تحمل رنج و
حتی چشمپوشی موقتی از
برخی از خواستههای مشروع را
نيز دارد. روشن است كه اين وفاق با
همه ممكن نيست. وحدتی كه چنين
اهدافی را دنبال میكند بايد
با كسانی صورت گيرد كه در عمل
پايبندی خود را به مصالح ملی
نشان دادهاند و ملت را برای
خودش و نه برای خودشان بخواهند.
تجربه سالهای اخير نشان داده است
كه محافظهكاران
فاقد چنين ويژگيهايی هستند. تلاش
برای رسيدن به وحدت پيرامون
مصالح ملی با محافظهكارانی
كه میشناسيم، نقش زدن بر آب است.
اگر به دنبال متحدين مطمئنی
میگرديم آن را بايد در جای
ديگر جستجو نمائيم. محافظهكارانی
كه هر تلاش برای
تآمين مصالح كشور را با زندان
انفرادی و سركوب
پاسخ میدهند چگونه میتوانند
همراهان ما برای رسيدن به يك
وفاق ملی باشند، يك بار ديگر
پاسخ آنها به از خودگذشتگی برادر
بزرگوارم عبدی را مرور كنيد تا
آنچه میگويم روشنتر شود. اگر قدری
شجاعت به خرج دهيم و بر عادت
بیحجتی كه در ما شگل گرفته
است غلبه كنيم نيروهای بسياری
را خواهيم يافته كه اكثريت
جامعه را نمايندگی میكنند
و برای شركت در ائتلاف ملی
برای حفاظت از حاكميت ملی و
تماميت ارضی كشور آمادهاند.
احزاب و سازمانهای پيشرو جبهه
دوم خرداد میتوانند با اعلام
يك برنامه حداقلی همه نيروهای
مردمی را به رایزنی و
اقدام حول اين برنامه دعوت كنند. به
تدريج میتوان برای مديريت
اقدامات هستهای از شخصيتهای
مورد اعتماد پديد آورد و اقدام
ملی برای حفاظت از كشور را
هدايت كرد.
افراد و جريانهايی كه برای بازگشت
به قدرت يا حفظ قدرت به جبهه دوم
خرداد پيوسته بودند, اينك خود را
قادر به ادامه همراهی با اين
جبهه نمیبينند. تلاشهای
فلان تشكل «منتظران
پست» و عربده كشیهای
بهمان «قدرت الدوله»
را بايد در همين راستا فهميد و
تفسير كرد. اگرچه جنبش اصلاحات از
همان آغاز نيز نبايد، هزينه
همراهی اين افراد
بدسابقه و منفور
را میپرداخت. اما به هر حال
آنچه نبايد اتفاق افتاده است. اينك
ديگر توجيهی برای حفظ اين
جماعت در درون جبهه دوم خرداد وجود
ندارد. تا به حال برای حفظ اين
جماعت بسياری از اقدامات
ضروری انجام شده و بسياری از
فرصتها از دست رفته است. جبهه دوم
خرداد بايد با اعلام برنامهای
برای تغيير ساختار قدرت در سه
گام (محدود و مسئول كردن قدرت بخش
غيرمردمسالار حاكميت، گذر به
مردمسالاری در چارچوب قانون
اساسی، گذر به مردمسالاری با
پذيرش همه ابعاد و پيامدهای آن)
اين جماعت را در مقابل يك انتخاب
قرار دهد يا مشی و الگوی
رفتاری خود را تغيير دهند يا
فعاليت خود را در چارچوب ديگری
انجام دهند.
آينده از آن همه كسانی است كه مردم را
خليفه خدا و منشاء مشروعيت بخشی
حكومت میدانند و برای تحقق
حاكميت مردم به سرنوشت خويش آماده
فداكاریاند. (برگرفته از روزنت
"امروز")
|