تعبير
راحتی ناخوشايند را يكی از
دوستان در مورد شرايط فعلی عراق
به كار می برد با اشاره به اينكه
هرجند مردم عراق امروزه از لحاظ
ملی و غرور ملی سرشكسه هستند
اما به آرامش و راحتی ناشی از
سقوط ديكتاتور بغداد رسيدهاند.
شرايطی كه مردم عراق آنرا به
تحمل استبداد ترجيح دادهاند
بازهم استبداد داخلی منشاء استعمار
خارجی شد اما اينبار با
شرايطی متفاوت و در نوع سلبی
آن اينبار استعمار آزاد سازی
ملتی را از چنگال استبداد بهانه
گسترش نفوذ و كشورخواری خود ساخت.
دولت ايالات متحده پس از پايان عمر
ابرقدرت سرخ به مرور سيادت نظامی
خود را بر جهان تحميل میكند.
كانال استراتژيك پاناما به بهانه مبارزه
با نوريه گا قاچاقچی مواد مخدر و
جلوگيری از پخش اين مواد در قاره
امريكا تصرف میشود و افغانستان
نيز با شعار مبارزه با
بنيادگرايی ويرانگر طالبانی
به صورت مستعمرهای نوين در
میآيد.
تنها نقاط استراتژيك دنيا كه هنوز بدون
صاحب !!! مانده منطقه نفتخيز
خاورميانه و سواحل اقيانوس هند
است،
محور شرارتی كه بوش مدعی وجود آن بود
در واقع قطعههای مفقوده پازل
مهمترين محور استراتژيك جهان است،
منطقهای
سرشار از منابع دست نخورده كه در
عين خال میتواند مانع از
پيوستن قطب تكنولوژيك خاوردور (حلقه
ژاپن) به قطب ديگر تكنولوژی (اروپا)
گردد.
در صورت تصرف اين مناطق توسط ايالات متحده
(چه مسالمتآميز و چه خشونتبار )
اروپا و ژاپن از دو سو در محاصره
آمريكا در میآيند و در واقع
آمريكا میتواند با كنترل
مسيرهای اتصال اين دو قطب جهان
صنعت سياستهای خود را بر هر
انتقالی ميان آنان اعمال كند.
و اين نظم نوين جهانی است.
ايران نيز در مركز اين محور و در معرض
زيادهخواهیهای ايالات
متحده قرار دارد، دير يا زود پس از
پايان پروژه عراق، ايالات متحده در
ادامه پروسه تغيير نقشه منطقه،
پروژه ايران و يا سوريه در دستور
كار ارتش
آزاديبخش!!! بوش و جانشينانش قرار
خواهد گرفت.
حاكمان ايران در برابر استراتژی
ايالات متحده چه خواهند كرد؟
دوران جهان دو قطبی گذشته و امروز
برخلاف دو دهه پيش آمريكا هر
غلطی كه دلش بخواهد میتواند
بكند..
روزی كه ايالات متحده به پاناما حمله
كرد هيچ كشوری هنوز پی به نقشه
استراتژيك آمريكا نبردهبود. لذا
هيچ مقاومتی نيز در برابر اين
حمله صورت نگرفت، هنگام حمله
ايالات متحده به افغانستان نيز
كليه كشورهايی كه از
بنيادگرايی خشونتآميز آسيب
ديدهبودند با سكوت خود يه ايالات
متحده كمك نمودند، در جريان حمله
اخير به عراق نيز هرچند اكثر كشورها
كشورگشايی و زيادهخواهی
ايالات متحده را محكوم كردند اما
هيچ سياستمداری حاضر به
همراهی با ديكتاتور بعثی نشد،
چون به غير از ديكتاتورها هيچ
سياستمداری عاقبت عراق را
سرنوشت محتوم خود نمیيافت اما
به وضوح آشكار است كه حاكمان هر
كشوری كه به حمايت مردمی از
خود كمتر اعتماد دارند بيشتر
برای سقوط صدام حسين دل میسوزانند.
كشورهايی كه دموكراسی در آنها
نهادينه شده هيچگونه قرابتی با
ديكتاتور تكريتی حس نمیكنند
و حدافل مطمئن هستند كه تا
فازهای آينده پروسه هيچ حملهای
به آنان صورت نمیگيرد.
صدام حسين مصداق كامل حاكمانی بود كه
پس از سالها ايستادن بر مسند قدرت
از تكيه بر نيزه، خسته شده و تصميم
به نشستن بر سر آن نيزه گرفتهاند.
تنها راه حل برای جلوگيری از حمله
محتمل ايالات متحده، قبولاندن اين
نكته به اذهان جهانيان است كه نظام
حاكم برآيند خواست اكثريت ملت و
مورد قبول و التزام كليه اتباع كشور
است.
در شرايط فعلی كه پس از آخرين انتخابات
انجام شده ميزان التزام و اعتقاد
مردم به اين نظام مورد شك قرار
گرفتهاست. انجام سريع همهپرسی
و رفراندوم در مورد لوايح رياست
جمهوری و يا برگزاری انتخابات
مجلس هفتم بدون نظارت استصوابی
با امكان حضور كليه نيروهای
سياسی ملتزم به مبارزه سياسی
مسالمتآميز، همچنين اعلام عفو
عمومی برای بازگشت ايرانيان
خارج از كشور، راهكارهايی است كه
میتواند راهبرد ايالات متحده
را برای حمله به ايران با توجيه
آزادسازی ملت، بی اثر سازد.
شايد ملت ايران به دليل هويت تاريخ چند
هزار ساله خود در برابر حضور
بيگانگان در خاكش حساستر از مردم
كشور عراق با تاريخ حداثر چند ده
ساله باشد. اما ادامه فشار استبداد
راهكاری را در پيش پای آنان
قرار خواهد داد كه هزار سال پيش شيخ
شيراز فرموده
سعديا حب وطن گرچه حديثی است شريف
تنوان زيست به سختی كه من اينجــا زادم
ادامه وضعيت فعلی از سوی بخش
اقتدارگرای حاكمين هر روز فاصله
مردم را با مجموعه فعالين سياسی
داخل نظام افزونتر میسازد،
روزی كه مردم از انجام اصلاحات
توسط اين مجموعه نااميد گردند،
نگاهشان برای تغيير وضع موجود به
خارج از مرزها معطوف خواهد شد.
و با توجه به اينكه در فراسوی مرزهای
ايران هيچ نيروی سياسی
دارای پتانسيل كافی برای
تغيبرات مورد نظر ملت نيست، بازهم
ايالات متحده سعی خواهد نمود تا
با آلترناتيوسازی و حمايت از
نيروهايی كه فاقد پشتوانه
مردمی و يا عملكرد قابل دفاع
هستند پروژه خود را ادامه دهد.
فرصت آزمون و سعی و خطا برای
نيروهای مختلف جامعه رو به پايان
است، كوتاه مهلت باقيمانده را
نمیتوان صرف يادآوری خاطرات
ناخوشاند و نقدهای كم اهميت
ساخت، تشكيل جبههای فراگير از
كليه نيروهای معتقد و ملتزم به
مردمسالاری و واقف به خطرات
پيش روی اين مرز اهورايی،
مهمترين راهبرد برای برون رفت از
وضع موجود است و همچنين تلاش در جهت
شفافسازی گفتمانی اين
مجموعه برای گسست كامل از گفتمان
اقتدارگرايان تا بتوان شرايط تصميمگيری
آسان و سهلی را در برابر ملت
ايران در انتخاب بين دموكراسی و
حكومتهای مشروطه و مطلقه قرار
داد.
علی اكرمي
aakrami@hotmail.com
|