ايران

پيك

                         

مصاحبه بهزاد نبوی با يك نشريه داخلی
آن آقا، در اين وانفسا خودش را امام حسين
فرض كرده و ما را می خواهد به جهنم بفرستد!

(هاشمی رفسنجانی، پس از انتخابات شوراها و برای مقابله با اصلاح طلبان راديكال گفته بود:
بايد مانند امام حسين شمشير كشيد و مخالفان را از دم تيغ گذراند!)

 

نشريه ترابران -  من فكر می‌كنم جريانی كه شما از عناصر برجسته آن هستيد معتقد است تحول سياسی در نظام جمهوری اسلا‌می ايران بايد درونی، بطئی و با رويكردی مثبت به مردم سالا‌ری و مدرنيته باشد و سريع و مستقيم با سنت‌ها و ساختار موجود درگير نشود تا ماندگار از كار در آيد و با خطر سركوب روبرو نشود.

در موردی كه گفتيد انقلا‌بی‌گری محافظه‌كارانه بايد بگويم الزاماً انقلا‌بی بودن به معنای بی‌فرمان و بی‌ترمز حركت كردن نيست. ما معتقديم كه اتفاقاً اين نوع حركت، ضد انقلا‌بی بودن و چپ روی است. هرگز در بزنگاه‌هايی كه بايد موضع قاطع بگيريم، ترديد نكرده‌ايم. بعد از حادثه كوی دانشگاه احساس كرديم كه عده‌ای به دنبال اعلا‌م وضعيت فوق‌العا‌ده و حتی كودتا هستند كه سازمان مجاهدين انقلا‌ب بيانه‌ای بسيار افشاگرانه، شديدالحن و بازدارنده‌ای صادر كرد. يا از سال گذشته ما به استراتژی بازدارندگی فعال رسيديم و سياست‌های قاطع‌تری را برای حفظ حركت اصلا‌حی لا‌زم ديديم كه در سال‌76 لا‌زم نمی‌ديديم. و اما در مورد مسايل اقتصادی كشور معتقديم كه دارای اقتصادی بيمار هستيم كه بخشی از اين بيماری، ساختاری است و بخش ديگر خواسته يا ناخواسته به دليل عملكرد‌های ناصواب چند دهه‌ماست.
بالا‌خره ما انقلا‌ب كرديم و در هر انقلا‌بی پايه‌های اقتصادی كشور به هم می‌ريزد. همچنين يك مانيفست مدون نداشتيم كه جايگزين اين اقتصاد به‌هم‌ريخته كنيم و در همين شرايط كه دچار سرگيجه بوديم جنگی به ما تحميل شد كه 8 سال طول كشيد و اقتصاد ما را فرسوده و فلج كرد و ما را از تدوين يك استراتژی مدون اقتصادی بازداشت. بعد از پايان جنگ نيز بايد بخش خصوصی تقويت می‌شد، بخش دولتی جرات و شهامت كار پيدا می‌كرد و فعاليت خود را به صورت گسترده توسعه می‌داد و به خارجی هم اجازه سرمايه‌گذاری در كشور داده می‌شد. و بالا‌خره بايد مانع فرار مغزها می‌شديم، اما در اثر سياست‌های غلطی كه در سال‌های بعد از جنگ به كشور تحميل شده و می‌شود، نتوانستيم سياست‌های پيش‌گفته را به‌خوبی اعمال و عقب‌ماندگی‌های ناشی از سال‌های آغازين انقلا‌ب و جنگ را جبران كنيم و طبعاً اقتصاد ما كماكان بيمار ماند.
...من به عنوان حكومت نمی‌توانم بگويم قيمت همه‌خدمات و كالا‌ها را واقعی می‌كنم به جز قيمت نيروی كار. اگر مردم روز به روز وضعيت معيشت بدتری پيدا كردند به طور قطع مسوِوليت آن بر عهده‌حكومت است. من با اصل اين تز كه تصور می‌شود تنها راه‌حل مشكلا‌ت اقتصادی ما حذف يارانه‌ها و واقعی كردن قيمت‌هاست كاملا‌ً‌مخالفم. مگر اين كه دستمزد نيروی كار هم واقعی باشد. اين اقدام سبب افزايش نرخ تورم و كاهش قدرت خريد مردم خواهد شد، بدون اين كه بر روی سرمايه‌گذاری و توليد، اثر قابل ملا‌حظه‌ای داشته باشد.
عملكرد مخالفان اصلا‌حات در پنج  سال اخير به صورت مداوم اين است كه سطح توقعات مردم را بالا‌ببرند و اقتصاد را ناموفق جلوه دهند و به هر نحوی كه می‌توانند ضربه بزنند. به عنوان مثال ما در بررسی‌های لوايح بودجه دولت در سال‌های اخير می‌بينيم كه برخی از مخالفان اصلا‌حات در مجلس با هر عملی كه سبب افزايش درآمد برای دولت شود مخالفند، به خصوص با روش‌هايی كه بتوان به كمك آن توسعه و سرمايه‌گذاری در كشور را رونق داد، مثل فاينانس، بيع متقابل،(BOT) و يا هر نوع سرمايه‌گذاری اين چنينی و افزايش منابع درآمدی. از طرف ديگر با حركت‌هايی كه هزينه‌های جاری دولت را افزايش دهند نه تنها موافقت می‌كنند بلكه سردمدار هم می‌شوند، يعنی از يك سو با هر نوع افزايش درآمدی مخالفت می‌كنند و از سوی ديگر تا آنجا كه بتوانند هزينه‌ها را اضافه می‌نمايند و اين يعنی ورشكست كردن دولت. بنابراين نتيجه گرفته می‌شود اين گرايش در داخل كشور وجود دارد كه از نظر اقتصادی به دولت اصلا‌حات صدمه بزنند.

شما چه فرجامی برای جبهه اصلاحات پيش‌بينی می‌كنيد؟
اولا‌ً بايد دقت كنيم كه جبهه، مجموعه افراد، سازمان‌ها و تشكل‌هايی است كه با ديدگاه‌های متفاوت بر سر اهداف مشترك كنار هم قرار گرفته‌اند و طبيعی است اين جبهه تا زمانی پايدار است كه اهداف مشترك وجود داشته باشد. در مورد جبهه دوم خرداد نيز اين تعريف صدق می‌كند. مهم‌ترين هدف مشترك اين جبهه انتخاب آقای خاتمی به عنوان رئيس جمهور بود و هر كدام از ديدگاه خود خاتمی را انتخاب كردند. به عبارتی هر كسی از ظن خود شد يار من.
بنابراين هيچ غيرطبيعی نيست كه بين آنها اختلا‌ف
سليقه و نظر وجود داشته باشد. در دوره دوم رياست جمهوری نيز هدف جبهه دوم خرداد انتخاب آقای خاتمی بود با اين تفاوت كه در دوره‌دوم مانيفست مشخصی پيدا كردند و مقدمه‌ای بر مواضع جبهه دوم خرداد به چاپ رساندند. تا وقتی اشتراكاتی از جمله‌مطالبه‌آزادی سياسی و مردم‌سالا‌ری بين مجموعه وجود دارد اين جبهه متحد باقی می‌ماند و زمانی‌كه اين اشتراكات نباشد مجموعه از هم پراكنده می‌شود. در زمينه‌اقتصادی، گروه‌های جبهه دوم خرداد همفكر نيستند زيرا به طور كلی در جبهه‌مزبور شعارهای اقتصادی كمرنگ‌تر است و حتی در بين گروه‌های اين جبهه اختلا‌فات عميقی در سياست‌های كلا‌ن اقتصادی وجود ندارد.

 برخی مديران با تجربه‌اصلا‌حات، اين اعتقاد را به نمايش می‌گذارند كه نوعی مصالحه در راس و توافق با مديران ارشد بر سر حفظ ستون‌های خيمه جمهوری اسلا‌می و بازسازی بنای آن جستجو می‌شود. به نظر می‌رسد اين تقاضا را عاقلا‌نه و در خلوت مطرح می‌كنند. اين ميل بر سر مصالحه و گفتگو و تماس سازنده برای جلوگيری از بروز چه وضعيتی است؟
من معتقدم اگر بخواهيم يك جامعه پويا و زنده داشته باشيم بايد ديدگاه‌های متفاوت وجود داشته باشد و دليلی ندارد كه در جامعه، همه يك ‌جور فكر كنند و در راس توافقی ايجاد كنيم كه هيچ كس در كشور دو جور حرف نزند. بنابراين من طرفدار اين روش نيستم. من به ياد دارم كه در جريان انتخابات دور اول رياست جمهوری آقای خاتمی با يكی از سران محافظه‌كار ميزگردی داشتم كه وی می‌گفت: بياييد همه بر روی كانديدای اصلح اجماع كنيم و اختلا‌فات را كنار بگذاريم زيرا آمريكا در حال حاضر در منطقه حضور دارد و اين اختلا‌فات سبب بروز مشكلا‌ت زيادی در كشور و امنيت ملی می‌شود.‌آنهايی كه اين نوع تز‌ها را عنوان می‌كنند بر اين باورند كه امنيت ملی و منافع ملی در گورستان می‌تواند حفظ شود، نه در جامعه‌ای پويا، زنده و با نشاط؛ جامعه‌ای كه در آن موافق و مخالف وجود دارد و در كمال قدرت در چارچوب قانون مبارزه سياسی می‌كنند. اين‌ها فكر می‌كنند آزادی در كشور، خلا‌ف امنيت و منافع ملی است، مردم‌سالا‌ری ضد امنيت است و بايد وحدت ايجاد شود و معنی وحدت هم اين است كه هر چه می‌گويند همه بايد آن را تاييد كنند.
 من خود با خيلی از آنها بر سر وفاق ملی صحبت كردم و گفتم كه برای ايجاد وفاق ملی اقليت بايد حكومت اكثريت را بپذيرد، اكثريت نيز حقوق اقليت را محترم بشمارد و قانون بر روابط فی‌مابين گروه‌ها و جناح‌ها حاكم شود. از طرف ديگر نهادهای اجماعی بی‌طرف نبايد وارد عرصه‌رقابت‌های سياسی شوند. البته هيچ پاسخی به اين پيشنهادها داده نشد.

 آيا طرف مقابل، نظر شما را پذيرفته است؟
به طور قطع آنها اين قضايا را قبول نمی‌كنند زيرا احساس آنها اين است كه با ساز و كارهای مردم‌سالا‌رانه نمی‌توانند به اكثريت برسند. حرف‌هايی كه آنها می‌زنند مربوط به عصر حاضر نيست و معتقدند كه بايد قيم مردم باشند چون مردم نمی‌فهمند و معتقدند ما بايد قيوميت مردم را بر عهده بگيرند. آنها همچنين معتقدند رای مردم نمی‌تواند ملا‌ك باشد چرا كه شايد مردم بگويند همه بايد معتاد باشند و يا همه بايد شرب خمر كنند و به طور كلی مردم را صغير می‌دانند. در ديدگاه اين گروه، در جمهوری اسلا‌می به هيچ وجه مجرم سياسی وجود ندارد در صورتی‌كه در قانون اساسی به طور صريح به جرم سياسی اشاره شده، اما آنها می‌گويند افراد در جمهوری اسلا‌می يا موافقند يا محارب. به طور قطع اين ديدگاه‌ها نمی‌تواند در معرض افكار عمومی قرار گيرد. فلذاست كه از آزادی و مردم‌سالا‌ری كه از شعارهای اصلی انقلا‌ب اسلا‌می است، وحشت دارند و نمی‌توانند به پيشنهادهای معقول پاسخ مثبت بدهند.

 پس مصالحه هرگز به وجود نخواهد آمد؟
به نظر من مصالحه فقط وقتی انجام می‌شود كه جريان مقابل احساس كند كه امكان حاكميت با زور را ندارد. گرچه زور دارد اما امكان حاكميت با زور را ندارد. هنوز توهم اين را دارند كه مثل‌آمريكای لا‌تين و آسيای دهه 60 يك كودتای نظامی می‌تواند مشكل كشور را حل كند. يك بار در جمعی از مسوولين اداره كشور گفتم كه حتی عرضه استبداد را هم در كشور نداريم، بخصوص در شرايط كنونی كه تاريخ مصرف آن در تمام دنيا به سر رسيده است. حالا‌ما فكر می‌كنيم كه با زور و قدرت نظامی می‌توان حكومت با دوام ايجاد كرد. در روسيه كسانی بودند كه فكر می‌كردند با كودتای نظامی‌می‌توانند جلوی تحولا‌ت را بگيرند اما حتی سه روز هم نتوانستند دوام بياورند و همه چيز را از دست رفت. متاسفانه بعضی از مخاطبين ما در طرف مقابل هنوز توهم قدرت دارند و خودشان را جای امام حسين (ع) قرار می‌دهند و می‌گويند:  ما حسين‌وار ولی اين بار با 30 هزار لشگر، يزيد را با 72 نفر به جهنم می‌فرستيم!!
مشكل ما اين است كه هم در اكثريت كسانی هستند كه برای اقليت حق حيات قائل نيستند و هم اقليت ما هنوز نپذيرفته كه بايد به اكثريت اجازه حكومت بدهد، به عبارت ديگر اجازه بدهد 4 سال حكومت كند و اگر هم خراب كرد مردم به جناح مقابل رای ‌دهند. جناح اقليت نبايد مانع بتراشد و باعث شود كه اكثريت خود را پشت موانع پنهان كند و ضعف‌های خود را بپوشاند. اگر اين كار صورت بگيرد ديگر تعادل وحشت حاكم نمی‌شود زيرا اقليت به اكثريت اجازه حكومت كردن و اكثريت هم فرصت بازسازی به اقليت داده است. لا‌زم نيست در همه‌كشورها سيستم دوجناحی يا دوحزبی وجود داشته باشد بلكه سيستم می‌تواند چند جناحی و چندحزبی باشد. در جوامع بسته و استبدادی وقتی آزادی داده می‌شود، در بدو امر معمولا‌ً تعداد زيادی حزب و گروه پا می‌گيرند كه كم كم در يكديگر حل می‌شوند و يا از بين می‌روند و دو يا چند جناح در كشور می‌مانند و با هم به رقابت سالم می‌پردازند.

 تا رسيدن به درك اين موضوع در همه‌اجزای بازی كه ممكن است زمان زيادی طول بكشد مردم چه بايد بكنند؟ فقط انتظار؟
مردم نبايد نااميد و مايوس شوند و صحنه را ترك كنند. تداوم حضور گسترده‌مردم در صحنه‌انتخابات باعث می‌شود كه طرف مقابل يا دست به كودتای نظامی بزند كه در اين صورت گور خود را می‌كند و يا تن به قواعد بازی بدهد. البته ممكن است اين اتفاق در زمان كوتاه به نتيجه نرسد چون گرچه طرف مقابل نمی‌گذارد كه اكثريت كار خودش را انجام دهد اما خود نيز نمی‌تواند.

 

  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی