مقالات و ديدگاه‌ها

پيك

                         
جنگ همچون بزرگترين دليل مخالفت با جنگ

كانون سبزهای ايران

امير مومبيني
sabzha@chello.se


 

 

 علت مخالفت انسان با مرگ چيست؟ آيا ميتوان دليلی قوی‌تر از آن چه در خود مرگ نهفته است برای رد مرگ پيدا كرد؟ هر پاسخی به اين پرسش داده شود شامل جنگ نيز خواهد شد. جنگ بزرگترين وسيله‌ی اجتماعی توليد مرگ و ويرانی است. جنگ وسيله و تكنولوژی اجتماعی مرگ و ويرانی است، همانگونه كه پيری و بيماری وسايل طبيعی مرگ هستند. بدينگونه، انسان بافرهنگ، انسان ايستاده در سنگر نيكی، انسانی كه به ياری مغز سرد و قلب گرم خود در كنار زندگی و روياروی مرگ و نابودی سنگر ميگيرد، در رد جنگ‌هايی از اين دست كه امروز می‌بينيم ترديد نمی‌كند. او پيش بيش از هر چيز خود جنگ را دليل رد جنگ می‌آورد.

برابر برخی تخمين‌ها جنگ عراق تا پايان كامل آن ممكن است حدود ۳۰۰ هزار كشته برجای بگذارد. در جريان جنگ قبلی عراق حدود ۳۵۰۰۰۰ انسان كشته شدند. در اين جنگ بخش اعظم بناها، پل‌ها، جاده‌ها، كارخانه‌ها، وسايل نقليه، شبكه‌های آب و برق و تلفون، راديو-‌تلويزيون، مؤسسات علمی و پژوهشی و غيره از بين خواهند رفت. بخش زيادی از تأسيسات و چاه‌های نفت و گاز و كارخانه‌های تبديل كننده‌ی نفت به فراورده‌های ديگر از ميان ميرود. اگر در نظر بگيريم كه اين ويرانی‌ها يعنی نابودی حاصل كار و زحمت چندين نسل از مردم عراق، اگر در نظر بگيريم كه اين ويرانيها يعنی نابود شدن درآمدهای ناشی از چندين دهه فروش نفت و گاز عراق، اگر در نظر بگيريم كه چقدر عمر آدمی پای ايجاد هر يك از اين تأسياست صرف شده است، آنگاه ميتوانيم بگوييم كه در واقع خون جمعيتی معادل چندين ميليون نفر به هدر ميرود.
 

آسيب‌های محيط‌زيستی جنگ چنان هولناك است كه بخش مهمی از هزينه‌های تبليغاتی جنگ‌افروزان صرف لاپوشانی آن ميگردد. برخی محاسبات حاكی از آن است كه تا امروز به طور متوسط هر شبانه روز حدود هزار و پانصد بمب در عراق منفجر شده است. برخی از انواع اين بمب‌ها نزديك به ۱۰ تن وزن دارند. حتی اگر وزن متوسط بمب‌ها را يك تن فرض كنيم تا كنون ۱۸ ميليون كيلو بمب منفجر شده است. تعداد شليك‌های توپ و خمپاره و اسلحه‌های مشابه از دو سو سر به ميليونها ميليون ميزند و شمار شليك تفنگ‌ها و ديگر اسلحه‌های سبك فردی بايد با واحد ميليارد محاسبه بشود. صدها هزار نفر در تمام شبانه روز مشغول شليك هستند. گلوله‌های سرب مثل دانه‌های تگرگ در سراسر عراق فرود می‌آيند و خاك زندگی بخش را با سم خود مسموم ميكنند. هزران هزار تانك و خودرو و هزاران پرواز هواپيما و هزاران هزار شليك موشكهای گوناگون بخش ديگری از اين آتش‌بازی مرگ‌آور است. مجموع دود و دم اين وسايل به همراه چاه‌های آتش‌گرفته‌ی رها شده بخش عظيمی از فضای تنفسی عراق و كشورهای همسايه را مسموم كرده است. خاك از مين و گلوله و آهن‌پاره‌های باقی مانده از انهدام وسايلی ماشينی آكنده ميشود. در خيلی از جاها فاضلاب‌ها ‌تخريب شده و به درون رودخانه‌ها‌جريان پيدا كرده‌اند. مادر مهربان طبيعت زير پای فرزندان شرور خود و ماشين‌های مرگ آنان بی‌دفاع ميلرزد و امكانات زيستی‌اش كاسته و كاسته ميشود. آن همه دودی كه جنگ روانه‌ی آسمان ميكند ابر‌ها و باران‌ها را آلوده كرده و همراه باد و باران و طوفان همه‌جا پخش ميشود و سطح قابل كشت زمين را مسموم ميكند. پيامد اين وضعيت بارانهای سياه و بی‌بار شدن ابر‌ها و خشكسالی‌های شديد و سيل‌های ويرانگر ميتواند باشد.
       

در شرايطی كه محيط زيست در مقياس كل كره‌ی زمين با مخاطرات عظيمی رو به روست جنگهايی از اين گونه به تمام معنی جنگی عليه طبيعت هستند كه پيامد‌های مخرب آن سد‌ها سال دوام خواهد آورد. حتی ميتوان گفت بزرگترين هدف تخريبی جنگ‌های اين روزگار طبيعت و محيط زيست است، چرا كه اين جنگها آتش زننده‌ی هوای زمين و ضخيم كننده‌ی پرده‌ی گرم‌كننده‌ی كره‌ی زمين و تخريب كننده‌ی بی‌رحم خاك و مسموم كننده‌ی آبهای كره‌ی زمين هستند. ابر و باران و باد آلوده و مسموم ميشوند و به نوبه‌ی خود سم مرگ‌آور را بر خاك و آب پخش ميكنند. انسانها ميتوانند خود را باز توليد كنند اما طبيعت بدون قطع عمليات تخريبی انسان و بدون حمايت طبق برنامه‌ی انسان ديگر نميتواند اين كار بكند. انسان طبيعت را درون دود خفه ميكند.
    

اگر به اين واقعيت‌های ترسناك توجه شود آنگاه پذيرفته ميشود كه در رد جنگ نميتوان تنها به سود و زيان ملت و مردم خود استناد كرد. احزاب راست و ميانه و چپ‌های سرخ سنتی گاه مثل هم با علم و كتل منافع ملی به ميان می‌آيند تا از جنگ دفاع كنند يا آن رد نمايند. اما چنين مبناهايی در برخورد با جنگ به آسانی ميتواند طرفدار صلح را به طرفداری از جنگ برانگيزد. وقتی تنها منافع مردم خود مطرح باشد صلح‌طلبی فاقد يك مبنای استوار است. دفاع از صلح در عصر ما نه تنها نميتواند بر مبنای منافع ملی استوار باشد بلكه حتی انترناسيوناليسم هم مبنای محدودی برای آن است. دفاع از صلح شالوده‌ی خود را در دفاع از زندگی و طبيعت در مقياس كل كره‌ی زمين و در مقياس كل تاريخ و نسل‌های آينده بازيابد. ميدان تخريب جنگ بدون مرز است. طبيعت مرز ندارد. هوا و آب و خاك مرز ندارند. مرز‌های پنداری كه انسانها ميكشند مرزهای حقير منفع گروهی هستند كه طبيعت آنها را به رسميت نمی‌شناسد. ميدان هر جنگی ميدان زيستی همه‌ی انسانهاست. طبيعت محيط زندگی مشترك انسانها و مجموع جانداران است. هر جنگی تجاوز به حقوق همگانی است. شترها و گاو و گوسفندهايی كه در بيابانهای عراق مرده افتاده‌اند به اندازه‌ی انسانها حق زندگی داشته‌اند و مرگ آنها مايه‌ی ننگ انسان‌هاست. آنها معصوم و بيگناه قربانی ددمنشی كاپيتاليست‌ها و ديكتاتور‌هايی شده‌اند كه حقيرانه دركهكشان‌ها نيز دنبال پول و پله ميگردند.

پس، همانگونه كه مرزهای تخريب جنگ نميتواند مرزهای ملی بماند، همانگونه كه ميدان جنگ محيط مشترك زيست همه‌ی انسانها و جانداران است، عمل جنگ نيز نميتواند امری ملی و منطقه‌ای تلقی شود. هر جنگی به همه‌ی تمدن معاصر مربوط ميشود و بايد توسط مجموع تمدن معاصر محكوم گردد. دفاع از اينگونه جنگها آشكارترين نمود توحش در انسان معاصر است
.

  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی