در آستانه سالگرد در گذشت احمد
شاملو، فاش شد كه يك شعر بلند او
را بسرقت برده اند. نه تنها شعر
شاملو را بسرقت برده اند، بلكه در
آن دزدبازار باصطلاح امنيتی آخرين
دفتر شعر نصرت رحمانی را هم ربوده
اند. رحمانی نيز دو سال پيش در
شهر رشت در گذشت. او در اين سالها
دررشت زندگی می كرد.
نه شعر شاملو تاكنون منتشر شده و
نه از آخرين دفتر شعر نصررحمانی
كسی خبر دارد. روزگاری نصرت
رحمانی سرود: "قفل يعنی كه كليد-
قفل يعنی كه كليدی هم هست". شايد
قفل اين سرقت هم كليدی داشته
باشد!
آرش رحمانی، فرزند نصرت رحمانی می
گويد:
پدرم دفتری تقويمی داشت كه آخرين
يادداشتها و نوشتههای خود را
در آن نوشته بود. اين دفتر نزديك
به 200 صفحه بود و پدرم برخی از
اشعار و نثرهای خود را در آن
نوشته بود. اين تقويم چند روز پس
از فوت او از منزلی كه در آن
زندگی می كرد به سرقت رفت.
من خودم اين دفتر را پس از درگذشت
پدرم ديده بودم و مطمئن هستم كه
آن را به سرقت برده اند.
شعر بلند، منتشر نشده و بسرقت
رفته احمد شاملو نيز نزد آرش
رحمانی بوده است. می گويد:" اين
شعر نزديك به چهار صفحه بود و آن
را برای آخرين بار 10 سال پيش
ديده بودم، حتی آن را حفظ هم
بودم، نميدانم آن شعر كجاست و
چيزی از آن نيز در خاطرم نمانده
است.
"آرش رحمانی”خود نيز به تازگی
داستان بلندی با عنوان "پرسه"
منتشركرده كه گفت و گوی دو انسان
است پيرامون آنچه در جامعه می
بينند. |