پيک هفته

   

پيک نت

پيوندهای پيک بايگانی پيک

hafteh@peiknet.com

 

    hafteh@peiknet.com

 

پيک هفته

آرشيو هفتگی

در رابطه با پيک هفته

 

 

ترانه مستانه با صدای داریوش رفیعی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

برای شنيدن موسيقی شما نياز به برنامه ريل پلير داريد. اين برنامه را با کليک  بر روی نشان آن در زير  تهيه کنيد

 

 


 

داريوش رفيعی
رختخوابی که مستانه در ظهيرالدوله پهن است!
 

ترانه خوانی در ايران، بدان سبك كه همچنان افتان و خيزان به تقليد از داريوش و ستار ادامه دارد، بدعت گذاری دارد كه حيف است اگر نامش و ابتكارش فراموش شود.

داريوش رفيعی بدعت گذار سبكی در ترانه خوانی ايران است كه بعدها امثال فرهاد، داريوش، ستار و ديگرانی كه اكنون می خوانند - اما شهرت آنانی را كه نام برده شد ندارند- يا تكامل پيدا كرد و يا تقليد شد.

در دهه 30، نسل جوان ايران ترانه های او را زمزمه می كرد:
 " رختخواب مرا، مستانه بنداز- تو پيچ پيچ ره ميخانه بنداز..."

صدايش با صدای همه آنها كه در آن سالها ترانه می خواندند تفاوت داشت، همانگونه كه سبك خواندنش متفاوت بود. شن بادهای ملايم حاشيه كوير در صدايش بود، غم غربت گون های كويری. زاده كرمان بود و از آنجا به تهران رسيده بود. پدرش وكيل دوره چهاردهم مجلس بود و از خانواده های مشهور كرمان. به تهران كه رسيد ابتدا برخی ترانه های محلی را خواند و بعد صدايش در راديو تهران ( آن زمان هنوز راديو ايران تاسيس نشده بود) پخش شد:
 "ياد ازآن روزی كه بودی زهره يار من- دور از چشم رقيبان دركنار من"

صورت استخوانی، قد كشيده، چشمان نافذ كويری و موئی كه به سبك و مدل جيمزدين آن را شانه كرده و روغن می زد، بزودی به الگوی جوانان شهری تبديل شد. خوش پوش تر و خوش سيما تر از آن بود كه همراه با صدايش به سرقت هوس نرود. بسياری دل در گرو گوشه چشمش داشتند، اما او عاشق زنی در تهران شد كه " نوری" نام داشت و بسيار پای او سوختند، كه داريوش مشهورترينشان بود!

لاله زار، منوچهری و نادری در آن سالهای دور جولانگاه اتومبيل كوچك، بی سقف و قرمز داريوش رفيعی بود. شايد اگر مانده بود، به دام هوس نيفتاده بود، درمرداب اعتياد فرو نرفته بود؛ شايد اگر افسردگی و سرخوردگی بعد از 28 مرداد مثل خوره به جان هركس كه احساس و هنری داشت نيفتاده بود، داريوش رفيعی ترانه خوانی در ايران را، همان سال های دهه 30 و 40 تكامل بخشيده و پيوند ترانه های محلی با عصر و زمانه را برقرار كرده بود. پرويز نقيبی و بديع زاده تازه او را كشف كرده بودند، اما اعتياد و سرگشتگی داريوش را زودتر كشف كرده بود. تيزترين گوش را برای ضرب آهنگ ها داشت و به همين جهت، آن ترانه ها ئی كه از او باقی مانده بی نقص و ايراد است. خود نيزخوب ضرب می زد.

خيلی زود و در اوج شهرت براثر تزريق آمپول آلوده مرفين به كزاز مبتلا شد و در بيمارستان هزارتختخوابی تهران چشم برجهان فرو بست. دوم بهمن ماه 1337 و در اوج سلطه ياس و سركوب های سياسی بعد از 28 مرداد. زاده شهر بم كرمان در سال 1306 بود. در قلب گورستان ديدنی ظهرالدوله تهران، رختخوابش، گرچه مستانه، اما برای ابد پهن است.